محل تبلیغات شما



<p align="center"><span>آموزش هــــک ســـایت</span></p> <div class="post3"> <p><span>در این مقاله قصد داریم راه های مختلف هک شدن سایت و راه های جلوگیری ازهک سایترا بررسی کنیم. قبل از اینکه بدانیم چگونه باید امنیت سایت را برای مقابله با هک شدن بالا ببریم باید بیاموزیم چگونه باید یک وب سایت را هک کنیم، پس باید بدانیم آیا آن وب سایت هک شدنی هست یا نه!!! یا اگر هک شدنی هست آیا راه نفوذ به وب سایت مذکور ساده است یا پیچیده؟! سایتی هک می شود که باگ امنیتی داشته باشد. باگ در لغت به معنای حفره و در اصطلاح هکر ها یعنی راه نفوذ به وب سایت و هک کردن آن.</span></p> <h3><span>انواع هک</span></h3> <p><span>اول انواع هک را مشخص کنیم و بعد بریم سراغ طریقه انجام هک!</span></p> <p><span>هک کردن انواع مختلف دارد اما می توانیم به دو دسته کلی هک سمت سرور (Server Side) و هک سمت کاربر (Client Side) تقسیم کرد.</span></p> <p><span><strong>هک سمت کاربر</strong>یعنی از خود کاربر برای هک کردن او استفاده کنیم. مثلا هنگامی که می خواهد وارد ایمیلش شود پسوردش را بیم یا هنگامی که می خواهد اطلاعات بانکی اش را برای خرید اینترنتی وارد کند اطلاعاتش را ذخیره کنیم. اما چگونه!؟ رایج ترین این نوع هک تروجان می باشد. تروجان یعنی ساختن یک صفحه کاملا شبیه صفحه ورود به ایمیل یا بانک و . و کشاندن کاربر با ترفندهای حاص به آن صفحه. کاربر که نمی داند آن صفحه صفحه شخصی شماست اطلاعاتش را براحتی وارد پایگاه داده شما می کند و در اختیار شما قرار می دهد.</span></p> <p><span>راه جلوگیری: شما به عنوان یک کاربر باید هوشمند باشید و موقع وارد کردن اطلاعات شخصی مثلا ایمیل و پسورد حتما داخل آدرس بار را چک کنید که سایت مورد نظر دقیقا همان است که شما داخلش هستید؟ مثلا:</span></p> <p><span>http://mail.google.com</span></p> <p><span>https://mail-google.com</span></p> <p><span>https://mail.googel.com</span></p> <p><span>این سه آدرس می تواند اطلاعات ایمیل و پسورد ایمیل شما را براحتی از شما به!! چون این سایت ها هیچ ربطی به گوگل نداره و سایت های شخصی هستند که می خواهند اطلاعات شما را بگیرند. آدرس درست این می باشد:</span></p> <p><span>https://mail.google.com</span></p> <p><span><strong>هک سمت سرور</strong>که بسیار رایج تر می باشد و انعطاف بیشتری دارد. این هک خود انواع مختلف دارد که مهمترینشان:</span></p> <ul> <li><span>Xss</span></li> <li><span>استفاده از شل</span></li> <li><span>sql Injection</span></li> <li><span>Lfi</span></li> <li><span>Rfi</span></li> </ul> <h3><span>Xss</span></h3> <h3><span>این باگ که یکی از فراوان ترین باگ های موجود میباشد که طبق آمار 69 درصد وبسایت ها این باگ را دارن. از نظر امنیتی باگ مهمی به حساب نمیاد با استفاده از این باگ میشه روی سیستم قربانی انواع اقسام نفوذ رو انجام داد.(در قسمتی از سایت که باگ دارد شما قادر به اجرا کردن کد های JavaScript هستید که با استفاده از کد های جاوا اسکریپ کار های زیادی میشه انجام دارد!!!)</span></h3> <h3><span>استفاده از شل</span></h3> <p><span>شل یک فایل حاوی کد های اسکریپت مخرب است که هکر آن را در سایت شما آپلود می کند و سپس در سرور شما اجرا می کند! آپلود کردن فایل شل از راه های مختلف امکان پذیر است. مثلا از قسمت browse که شما در سایت خود قرار داده اید تا کاربران فایل های خود را آپلود کنند یا عکس های خود را آپلود کنند.</span></p> <p><span><strong>راه جلوگیری:</strong>یکی از کارهایی که می توانید جهت جلوگیری انجام دهید این است که فایل هایی که آپلود می شود را چک کنید. مثلا برای عکس فقط اجازه فایل های png,jpg,bmp,gif را بدهید.</span></p> <p><span>راه دیگر آپلود فایل شل به این صورته: هکربه این صورت کار خود را آغاز می کند که با یک جستجوی ساده نام میزبان شما را در می آورد.مثلا میزبان شما شرکت X است.بعد چک می کند و می بیند که میزبان شما علاوه بر سایت شما 100 سایت دیگر را هم میزبانی می کند.خب شروع می کند به جستجو و با کمی جستجو اون 100 سایت را پیدا می کند.حالا نوبت به هک کردن می رسد.منتها این بار نه سایت شما.بلکه سایت همسایه ی شما!اون سایت که احتمالا ادمین آن یادش رفته اصلا حتی پسورد بیشتر از 6 کاراکتر بگذارد به راحتی هک می شود.خلاصه بعد ازهک سایتهمسایه ی شما ، با یک شل مخصوص که خودش اون رو دی کد کرده (نا خوانا توسط آنتی ویروس) از سرور شما دسترسی روت می گیرد (یعنی به تمام فایل های موجود در کامپیوتر سرور که میزبانی سایت شما و اون 100 سایت دیگر را بر عهده دارد دسترسی پیدا می کند) و سایت شما را هک می کند.</span></p> <p><span><strong>راه جلوگیری:</strong>از سرور اختصاصی استفاده کنید، که هزینه زیادی برایتان ایجاد می کند.</span></p> <h3><span>Sql Injection</span></h3> <p><span>این نوع هک اکثرا از آدرس بار، جایی که آدرس سایت را می نویسید در بالای مرورگر انجام می شود. هک کردن از این روش رایج ترین و قدیمی ترین روش هاست که با چند دستور ساده می توانید تمام اطلاعات پایگاه داده را بیرون بکشید. هکر ها برای این کار از تزریق کد های sql وارد عمل می شوند. این نوع هک از صفحاتی از سایت که دارای query string می باشد انجام می شود. امروزه وب مسترها به این نوع هک آگاهی کامل دارند و معمولا جلوی این راه های نفوذ را می گیرند. اما هنوز هم وب سایت های فراوانی یافت می شوند که این حفره بزرگ را دارند.</span></p> <p><span><strong>راه جلوگیری:</strong>استفاده از stored procedure و یا داده های پارامتری در دیتا بیس و یا چک کردن query string با استفاده از الگوریتم برنامه نویسی و تشخیص اینکه تزریق انجام شده یا نه!!</span></p> <p><span>Lfi و Rfi</span></p> <p><span>این باگ با بی احطیاتی برنامه نویس در استفاده از توابع Include و . به وجود میاد.</span><br /><span>در اصل این توابع (include , require . ) فایل یا صفحه ای رو فراخوانی میکنن که اگر روی این درخواست کنترلی نباشه میتونه منجر به باگ Rfi یا حتی Lfi بشه.</span><br /><span>هک Lfi یا Local File Inclusion یک نوع دسترسی لوکال به هکر برای مشاهده ی فایل های سرور مورد نظر میده (یعنی به همه چیز روی سایتتون "نه سرورتون" دسترسی پیدا می کنه!). که همانطور که ذکر شد باگ Lfi بیشتر در اشتباهات برنامه نویس در استفاده از توابعی مثل Include ,require() و غیره رخ میده.</span><br /><span>با استفاده از این باگ حرکت های زیادی میشه کرد از جمله:</span></p> <p><span>1 - تبدیل آن به اجرای دستورات از راه دور با استفاده از لوگ های Apache</span><br /><span>2 - خواندن فایل های مهم سیستمی با فایل های config</span><br /><span>و .</span></p> <p><span></span></p> </div>
<p><span><strong>آموزش هک سایت</strong><strong>با نرم افزار هویج</strong></span></p> <p></p> <p><span>میخوام آموزش ساده و کلی استفاده از نرم افزار هویج رو یاد بدم. چون بعدا از همه این آموزش ها فیلم میزارم .هویج چیست : هویج یک نرمافزار که شما رو برای هک سایت های که باک sql دارند کمک میکنه با استفاده از این نرم افزار شما براحتی میتونید تعداد column و آسیب پذیری ها رو بدست آورید و همچنین از این طریق username و password ادمین بدست آورید همچنین میتوانید admin page و hash ها رو نیز بدست آورید.قبل از شروع باید برنامش رو دانلود کنید برای این کار از بخش ابزار هک sql متونید دانلود کنین خب اول باید</span></p> <p><span>تارگت خودتونو پیدا کنید. باید آخر آدرس سایت مورد نظر حتما عدد باشه مثلا:lang=0 که ما باید آخرش یک (( \' )) اضافه کنیم(مثلا: target.com/news.php?lang=0\' Enter konid ). اگه سایت به صورت نصفه و ناقص لوئد نشد بی خیال بشین اگه شد باگ داره به کارتون ادامه بدین. برنامه هویج رو باز کنید و در قسمت Target آدرس سایت مورد نظر رو بدون (( \' )) وارد کنید بعد Analyze رو بزنید. برنامه شروع به آنالیز میکنه. وقتی آنالیز تموم شد Column ها شمرده و انتخاب شده اند. حالا از کادر بالا سربرگ های پر کاربرد رو معرفی میکنم Info=نمایش اطلاعات ابتدایی آنالیز Tables=برای پیدا کردن تیبل ها Find Admin=برای پیدا کردن صفحه ورود و مدیریت سایت MD5=برای کرک کردن پسورد های هش شده خب اول روی گزینه Tables میریم بعد روی قسمت Get Tables میریم تا همه Table ها نمایش داده بشن.بعد از این که تیبل ها نمایش داده شدند باید تیبلی که نام کاربری و پسورد ادمین و کاربرای سایت گنجونده شده اند رو پیدا و انتخاب و نهایتا Get Columns رو کلیک کنید. حالا زیر شاخه های مورد نظر رو انتخاب کرده و گزینه Get Data رو انتخاب میکنیم تا رمز و نام کاربری رو نشون بده وقتی دستورات فوق را انجام دادین میبینین که پسورد هش شده هستش و ما میتونیم از سربرگ MD5 برای کرک کردن پسورد استفاده کنیم.</span></p> <p><span></span></p>
<p><span>افزایش فـــــالــــور</span></p> <p></p> <p><span><span>این آموزش توسط گروه بلک گوستس نوشته و امروزه جز چند راه آسان افزایش فالور و حتی شاید بهترین راه رایگان افزایش فالور است.</span></span><span><br /></span></p> <p><span>خب ابتدا شما باید حداقال پنج اکانت اینستاگرام بسازید(بجز اکانت اصلی خودتان)برای این کار می توانید از طریق شماره تلفنتان یا جیمیل هایتان اکانت ها را بسازید برای ساخت از خود برنامه اینستاگرام یا سایت رسمی اینستاگرام استفاده کنید سپس برنامه فالور گیر اینستاگرام و کافه اینستاگرام و اپ کلونر رو از بازار یا مایکت یا.دانلود کنید بعد از طریق برنامه APP CLONERچندنمونه تکثیر کنید بعد از اینکار درهرکدام از برنامه ها یوزرنیم رو وارد کنید بعد فالو خودکار رو بزنید(پیشنهاد میشه موقع خواب این کارو انجام بدید)سپس بعد مدتی که سکه های زیادی جمع شد همه سکه هارو به اکانت اصلی انتقال بدید و با اکانت اصلی فالور بخرید با این کار نه پولی دادید نه به فالویینگ های شما اضافه شده و شما می توانید با عضو شدن در کانال فالورگیر اینستاگرام هرروز با هر اکانت بین 10یا100عدد سکه جایزه بگیرید و در آخر هفته همه سکه هارو به اکانت اصلی انتقال بدید که اینطوری بدون هیچکاری حداقل200تا فالور در هفته بگیرید یا با عضو شدن در ربات تلگرام برنامه کافه اینستا و معرفی ربات به مخاطباتون سکه جایزه بگیرید.</span></p> <p><span><span>امیدوارم لذت برده باشید<img title="" src="http://www.blogfa.com/images/smileys/33.gif" alt="" border="0" /></span></span></p> <p><span><span></span></span></p>
<p><span>در این بخش قصد دارم شمارو با یک سری از اصطلاحات روزمره که هکرها با آنها سرو کار دارند آشنا کنم .</span></p> <p></p> <p><span>✅_تارگت Target</span></p> <p><span>در لغت به معنای هدف و واحد است و بعنوان مثال :</span></p> <p><span>شما زمانی که سایتی برای نفوذ در نظر دارید ، به اصطلاح به این هدف شما تارگت گفته میشود .</span></p> <p><span>✅_ باگ Bug</span></p> <p><span>باگ ها یا حفره های امنیتی یا خرابی های امنیتی و یا به همان حفره های امنیتی گفته میشود و این خرابی ها از اشکالات و سهل انگاری های برنامه نویسان وب و صفحات وب است وهکر از این نقاط ضعف به نفع خود برای هر نوع هدفی استفاده میکند و زمینه های نفوذ به سایت ها همین باگ ها و خرابی ها هستند.</span></p> <p><span>✅_ دیفیس Deface</span></p> <p><span>در کل به معنای تغییر ظاهری سایت یا یک صفحه است و برای درک بهتر زمانی که شما تارگت مورد نظر را هک میکنید برای اثبات هک خود ، صفحات سایت (یا صفحه اصلی) را تغییر میدهید و به اصطلاح به این عمل شما دیفیس کردن گوییم و یعنی شما سایت را دیفیس یا همان هک کرده اید .</span></p> <p><span>✅_ بایپس Bypass</span></p> <p><span>به معنای دور زدن یا همان میانبر است و گاهی اوقات در زمانی که شما در حال هک کردن تارگتی هستید ، برخی از دستورات اجرا نمیشوند و یا به خاطر ابزارهای امنیتی سایت ، یا هر چیز دیگری نمی توانید دسترسی بگیرید و حال هکرها برای ادامه دادن به هک ، با مشکل مواجه میشوند پس به کمک انواع روش ها این دستورات رو به نوعی وارد و ابزار محافظتی را دور میزنیم که به این کار بایپس کردن گوییم.</span></p> <p><span>✅_ اکسپلویت Exploit</span></p> <p><span>کدهای مخربی هستند که بنا به نیاز نفوذگر نوشته میشوند و توسط برنامه نویسی زبان C , ++C , Perl , Python , نوشته می شوند ( البته همه آنها مخرب نیستند ) .</span></p> <p><span>✅_ فیک پیچ Fake Page</span></p> <p><span>بعضی از هکرها صفحه ایی مانند صفحه ی ورود به سایت طراحی میکنند و این صفحه ها مانند بقیه ی صفحات اینترنتی هستند ولی فرق اینها در کدنویسی آنهاست که اکثرا کد نویسی ها به صورتی است که وقتی قربانی یوزرنیم و پسورد خود را وارد این صفحه میکند یوزرنیم و پسورد برای هکر ارسال میشود نه به سایت مربوطه و البته این نوع حمله بیشتر برای هک ایمیل ها و اکانتهای مختلف استفاده میشود.</span><br /><span>ولی از این روش هم میتوان برای هک سایت استفاده کرد.</span></p> <p><span>✅_ دورک Dork</span></p> <p><span>دورک ها سری کدهایی هستند که فرد برای جستوی سریع و دقیق تر در موتور های جستجو گر از آن استفاده میکند و برای این گفتم فرد چون مختص به هک کردن نیست و میشه از این طریق اطلاعات بسیار خوبی رو بدست آورد .</span></p> <p><span>✅_ گوگل هکینگ Google Hacking</span></p> <p><span>ساده ترین تعریف: استفاده از گوگل جهت هک را گوگل هکینگ میگویند یعنی اینکه هکر توسط سرچ هایی که در گوگل انجام می دهد قربانیان خود را پیدا می کند .</span></p> <p><span>✅_ هش Hash</span></p> <p><span>هش ها یه جور الگوریتم و روش های کد گذاری و رمزگذاری متن هاست و مدل هایی از جمله :</span></p> <p><br /><span>✅_ ا) MD5 -MD4</span></p> <p><span>✅_ ا) MySql</span></p> <p><span>✅_ ا) WordPress</span></p> <p><span>✅_ ا) Joomla</span></p> <p><span>و. دارد .</span></p> <p><span>✅_ کرک Crack</span></p> <p><span>در کل به معنای شکست و نفوذ است که این نفوذ میتواند به برنامه ها باشد و این شکستن میتواند شکستن پسوردها و متن های رمزنگاری شده باشد .</span></p> <p><span>✅_ پچ Patch</span></p> <p><span>به معنای جایگزین و درست کردن چیزی و مثل پچ کردن باگ ها و بر طرف سازی همان اشکالات امنیتی می باشد و </span></p> <p><span>✅_ هگز Hex</span></p> <p><span>یک نوع الگوریتم رمزنگاری است و همچنین یکی از روشهایی که هکرها برای بای پس استفاده می کنند این طریق است .</span></p> <p><span>✅_ پورت Port</span></p> <p><span>یک سری درگاه های اتصال و انتقال میباشد , مثل : ۲۱۲۱ ,۸۰ ,۸۰۰۰ ,</span></p> <p><span>PedramFCI, [30.12.16 :43]</span><br /><span>[Forwarded from BlackhatFCI]</span><br /><span>✅_ اف تی پی Ftp</span></p> <p><span>ا) FTP یا پورت ۲۱ که مخفف File</span><span></span><span>Transfer Portocol است یعنی پروتکل انتقال فایل و این پورت برای انتقال فایل به کار میرود و این انتقال در دو جهت آپلود و دانلود انجام میشود .</span></p> <p><span>✅_ شل Shell</span></p> <p><span>شل در لغت به معنی پوسته است و در سیستم عامل های لینوکس جزء قسمت هایی است که رابط کاربر بین سخت افزار می باشد و در مفاهیم هکینگ هنگامی که شخص نفوذگر با استفاده ابزارها و کارهای خود می تواند به سیستم مورد نظر خود نفوذ کامل کند و کنترل سیستم را به دست بگیرد اصطلاحاً می گویند شل گرفته است و می تواند تصمیمات خود را عملی گرداند .</span></p> <p><span></span></p>
<p><img src="http://s6.picofile.com/file/8191622442/Untitled_1.jpg" alt="" /></p> <p dir="rtl">چرا باید سی روز روزه گرفت و در کجای قرآن این مسئله مطرح شده؟ و چرا در ادیان دیگر شرایط روزه راحت تر است؟<br />با توجه به این که پرسش از سه بخش تشکیل شده به همان ترتیب، پاسخ آن را ضمن نکاتی بیان می کنیم:<br />1. با توجه به حکیم بودن خداوند که کارهای عبث و بیهوده انجام نمی دهد، اجمالاً می دانیم تمام تکالیف بندگان از جمله روزه که از جانب خداوند تشریع شده بر اساس مصالح و مفاسد تدوین شده است.<br />2. گرچه تمام فروعات و جزئیات احکام در قرآن نیامده هم چنان که کیفیت نماز و تعداد رکعات آن در قرآن بیان نشده، امّا در مورد روزه باید گفت که مقدار ماه و روز آن در قرآن به طور روشن بیان شده است:<br /><strong>الف. شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ . فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ </strong>. ، ماه رمضان چنان ماهی است که در آن قرآن نازل شده . پس آن که از شما این ماه را دریابد باید آن را روزه بدارد. [1]و می دانیم که یک ماه، 30 یا 29 روز است.<br /><strong>ب. وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ</strong>، بخورید و بیاشامید تا نمودار و جدا شود براى شما رشته سفید از رشته سیاه از فجر سپس روزه را تا شبrlm; به پایان رسانید.[2]<br />3. اما در مورد این که چرا در ادیان دیگر شرایط روزه راحت تر است باید گفت:<br />1-3: قانون گذار در تمام ادیان الاهی یکی است همان طور که بیان شد تشریع و وجوب احکام در تمام ادیان الاهی از جانب خداوند است.<br />2-3: با توجه به این که دین اسلام نسبت به ادیان گذشته، دین کامل و جامعی است؛ از این رو احکامش نسبت به احکام سایر ادیان تفاوت می کند که در این تفاوتها گاهی شاید تکلیف سخت تر و گاهی نیز آسان تر باشد که در هر حال تصمیم خداوند است.<br />3-3: گرچه شاید امروزه با توجه به تحریفاتی که در ادیان سابق به وجود آمده پیروان دیگر ادیان، عبادت روزه را با مقدار و شرایطی آسان تر برگزار می کنند، امّا بر اساس برخی منابع روایی، روزه اهل کتاب تا زمان پیامبر اسلام (ص) بیشتر از مسلمانان بوده است.<br />امام مجتبی (ع) نقل می کند که روزی یک نفر یهودی خدمت پیامبر اسلام (ص) رسید و مسایلی را پرسید که از جمله آن، این بود که چرا خداوند روزه را بر امّت تو سی روز قرار داد، اما در امت های دیگر بیشتر؟ .[3]<br />این پرسش، پاسخ تفصیلی ندارد.</p> <p dir="rtl">- پاورقی -<br />[1]. بقره، 5.<br />[2]. همان، 6.<br />[3]. حر عاملی، وسائلrlm;الشیعة، ج 10، ص 240 و 241، ح 13317، مؤسسه آل البیت علیهمrlm;السلام، قم، 1409 هـ ق<br /><br /><strong>منبع:اسلام کوئست</strong></p>
<p><img src="http://s3.picofile.com/file/8190214250/_%DB%B2%DB%B2_1.jpg" alt="" width="500" height="457" /></p> <p dir="rtl">آدمی به عنوان پیچیده ترین و در هم تنیده ترین موجود، دارای نیازهای متعدد و متنوعی است . او سر پا نیازمند آفریده شده و همه زندگی او را نیاز دربرگرفته، و <<دین >> به تعبیر آلپورت گل سر سبد نیازهای اوست . ریشه احساس نیاز به دین، ژرف و عمیق است واین احساس یک وابستگی مطلق است . به دیگر سخن، انسان گرایش و کشش های دائمی به سوی آفریدگار خویش دارد و کوشش ها، زمزمه ها، طلب ها، راز و نیازهایش نیز برخاسته از آن کشش هاست . عبادت، تجلی خواست روحی بشر است و منظومه عبادات نیز شکل دادن و قالب ساختن برای آن حقیقت و تجلی فطری است که در عمق فطرت انسان وجود دارد . آدمی قادر نیست از قلمرو راز و نیاز بگریزد و خود را نیازمند خداوند احساس نکند . اگر احساس کرد که در زندگی او خدایی نیست، مثل مگس های خشک پاییزی می شود که به محض این که به شیشه می خورد، بی صدا می میرد . یکی از نیازهای بشر، گوش دادن به کلام خداوند است . آوای دلنشین قرآن حتی دردهای او را تسکین می دهد و نیازش را برمی آورد .<span class="Apple-converted-space"></span><br />مقاله حاضر، از چکیده سه تحقیق پزشکی سخن می گوید که در هر یک از آنها، تاثیر آوای قرآن کریم در کاهش استرس و اضطراب بیماران، مورد مطالعه قرار گرفته است .<span class="Apple-converted-space"></span><br />1 . بررسی میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر کاهش سطح اضطراب قبل و بعد از انجام اقدامات تشخیصی و درمانی .<span class="Apple-converted-space"></span><br />در چکیده تحقیق فوق که در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، سال 1376 صورت گرفت، آمده است: <<اضطراب پدیده شایع عصر ماست; اما پیشینه ای به طول تمامی تاریخ دارد، و از این رو، همواره مورد توجه بوده است . با این وصف، اضطراب کم، برای حیات و زندگی روزمره لازم است، ولی قطعا اضطراب زیاد، آثار و زیان های جدی بر جسم و روان و روابط اجتماعی می گذارد، و در نتیجه، کنترل و مهار آن همیشه توصیه شده است . شاید به این علت در سال های اخیر، پژوهشگران تاکید و توجه زیادی بر روش های غیر دارویی کاهش اضطراب دارند، و در این راستا، در تحقیقات فراوان، تاثیر انواع موسیقی بر کاهش اضطراب، ارزیابی شده است . یکی از اقسام موسیقی، موسیقی ناشی از تلاوت آیات قرآن کریم است . این موسیقی عرفانی و دلپذیر، یکی از باشکوه ترین ابعاد اعجاز بیانی قرآن مجید است .>><span class="Apple-converted-space"></span><br />هدف تحقیق، بررسی تاثیر آوای قرآن بر وضعیت استرس بیماران، قبل و بعد از اقدامات درمانی است . فرضیه تحقیق عبارت است از: آوای قرآن بر کاهش شدت اضطراب قبل و بعد از انجام اقدامات تشخیصی و درمانی، مؤثر است . این طرح تحقیقاتی، یک مطالعه نیمه تجربی به شمار می رود که جامعه آماری آن را، کلیه بیماران بخش های داخلی و جراحی بیمارستان امام حسین (ع) و امام خمینی (ره) اصفهان تشکیل می داد . این بیماران قرار بود تحت یک نوع پروسیجر تهاجمی قرار گیرند . حجم نمونه در این مطالعه 80 نفر بوده اند که به طور تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار داده شدند . در این تحقیق، برای کاهش اضطراب گروه آزمون، از 20 دقیقه آوای قرآن کریم با صدای اساتید بزرگ مصری و ایرانی که از بین آیات و سوره های مختلف انتخاب شده بود، استفاده گردید، و از طریق هدفون به استماع واحدهای بیمارستانی رسانده شد . اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزارEPL6 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، و نتایج زیر به دست آمد:<span class="Apple-converted-space"></span><br />در مرحله اول، کاهش اضطراب در دو گروه شاهد و آزمون محسوس نبود; در حالی که در گروه آزمون در مراحل دوم و سوم - قبل و بعد از انجام پروسیجر میزان اضطراب کاهش یافته بود; اما این کاهش در گروه شاهد مشاهده نشد . و نیز، در بررسی علائم حیاتی در گروه آزمون، میزان فشار خون سیستول و تنفس تعدیل یافته، ولی تعداد نبض، و میزان فشار خون دیاستول در مقایسه با گروه شاهد، تغییر معناداری نداشت . همچنین، عوامل دیگری مثل سابقه انجام پروسیجر، نوع عمل، سن، جنبش، سابقه استماع به موسیقی یا تلاوت آیات قرآن، تشخیص پزشکی و . . . بررسی گردید، که هیچ کدام ارتباط معناداری با کاهش سطح اضطراب نشان ندادند . بنابراین، نتایج تحقیق نشان داد که فرضیه تحقیق درست و قابل اثبات است; یعنی آوای قرآن کریم بر کاهش سطح اضطراب بیماران قبل و بعد از انجام تشخیصی و درمانی تاثیر دارد .<span class="Apple-converted-space"></span><br />2 . میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر اضطراب بیماران، قبل از عمل جراحی در بیمارستان های منتخب تهران در سال 1376 .<span class="Apple-converted-space"></span><br />تحقیق مذکور نیز نیمه تجربی بود که به منظور بررسی میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر اضطراب بیماران، قبل از عمل جراحی قلب صورت گرفت . این پژوهش، در بخش جراحی قلب بیمارستان امام خمینی (ره) تهران انجام یافت . هدف کلی پژوهش، تعیین میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر اضطراب بیماران قبل از عمل جراحی بود . ابزار مورد استفاده در پژوهش را، سیاهه حالت فرم اضطراب اسپیل برگر، پرسش نامه اطلاعات فردی، چک لیست ثبت علائم حیاتی، برگه ثبت تعداد دفعات و مدت زمان گوش کردن به آوای قرآن تشکیل می داد . تعداد 80 نفر از بیماران با توجه به مشخصات نمونه انتخاب شدند . از این تعداد، 50 نفر در گروه آزمون، از بعد از ظهر روز قبل، دو بار و هر بار 15 دقیقه به آوای قرآن کریم گوش کردند، و 30 نفر در گروه شاهد قرار گرفتند، که تحت تاثیر دخالت و مداخله پژوهشگر قرار نداشتند، و تنها از مراقبت های معمول بخش جراحی استفاده می کردند . اضطراب بیماران در دو گروه با بعد از ظهر روز قبل از عمل و صبح عمل با پرسش نامه اضطراب اسپیل برگر و چک لیست ثبت علائم حیاتی سنجیده شد، و در پایان نمونه گیری، میزان کاهش اضطراب گروه آزمون و شاهد مقایسه گردید . تجزیه و تحلیل یافته های آزمون آماری نشان از آن داشت که میزان اضطراب بیماران قبل از عمل جراحی، به تاثیر از آوای قرآن، کاهش یافته است .<span class="Apple-converted-space"></span><br />3 . بررسی تاثیر آوای قرآن کریم بر میزان اضطراب بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه قلبی یکی از بیمارستان های منتخب تهران در سال 1376 .<span class="Apple-converted-space"></span><br />پژوهش مذکور، یک مطالعه نیمه تجربی بود که با هدف مطالعه تاثیر آوای قرآن کریم بر میزان اضطراب بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه قلبی یکی از بیمارستان های منتخب شهر تهران انجام شده است . تعداد نمونه های این پژوهش 60 نفر بودند که به صورتی تصادفی و با استفاده از قرعه کشی در دو گروه آزمایش کنترل قرار گرفتند . جهت گرد آوری داده ها، از پرسش نامه دو قسمتی استفاده شد . قسمت اول پرسش نامه مربوط به اطلاعات فردی و سؤالاتی در مورد موسیقی های مذهبی بود، و بخش دوم، شامل پرسش نامه استاندارد اسپیل برگر بود . در این پژوهش برای گروه آزمایش با صدای استاد عبدالباسط، آیات 10 تا 23 سوره یوسف با استفاده از ضبط صوت مجهز به هدفون به مدت 20 دقیقه پخش شد . قبل و بعد از پخش آوای قرآن کریم، در دو گروه آزمایش و کنترل فرم اضطراب اسپیل برگر توسط واحدها تکمیل و جهت تعیین میزان اثر بخش آوای قرآن کریم، اختلاف نمرات اضطراب قبل و بعد از مداخله، محاسبه گردید . برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری تی، فیشر، کای اسکوئر و کوکران استفاده شد . نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که استماع آوای قرآن کریم باعث کاهش اضطراب بیماران می شود .<span class="Apple-converted-space"></span><br /><strong>نتیجه</strong><span class="Apple-converted-space"></span><br />در سال های آغازین قرن بیست و یکم نیز توجه و گرایش به معنویت مهم ترین پدیده زمان ماست، و دیگر همانند گذشته، جدال با معنویت و خداوند، جدالی ترقی خواهانه به نظر نمی رسد . از یک طرف علم در پاسخ به سؤالات انسان اظهار عجز و ناتوانی می کند و به قول سارتر (1971) علم مرده است، و از طرف دیگر احساس تنهایی، ناامنی، پوچی و وانهادگی او را سخت می آزرد . راه نجات از این بحران در آمیختن معنویت و عقلانیت است که یک پای آن وحی و پای دیگرش عقل است .<span class="Apple-converted-space"></span><br />منبع : حوزه</p> <p dir="rtl">پدید آورنده : مرتضی شیرودی ، صفحه 28</p>
<p><img src="http://s6.picofile.com/file/8190213400/emam_ali.jpg" alt="" width="520" height="674" /></p> <p><span>قرائت قرآن تدبر و فهميدن وعمل به قرآن در روح و روان و جسم انسان آن چنان تأثيري مي گذارد كه رفتار او متعادل، محبوب مردم و خدا مي گردد، در نتيجه سعادت دنيا و آخرت را براي خود به ارمغان مي آورد. </span><br /><span>به گزارش شفقنا به نقل از خبرگزاری حوزه آنچه در ذیل می خوانید بخشی از فضائل قرآن و آثار دنیوی و اخروی آن بر اساس روایات و منابع دینی است :</span><br /><br /><span><strong>*قرآن داراي چه فضايلي است؟</strong></span><br /><span>قرآن كريم كاملترين پيام آسماني است كه بر پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل شده است، زيرا اين كتاب آخرين كتابي است كه منشور سعادت بشر را داراست، از اين رو بايد جامع ترين، غني ترين و پرمحتواترين كتاب آسماني باشد، تا آن كه بتواند انسانها را در طول تاريخ براي تكامل رهنمون گردد. پيامبران و شرايع پيش از شريعت پيامبر ما، براي مقطع خاصي از تاريخ بشر در نظر گرفته شده بودند، و پس از پايان آن مقطع، لازم بود شريعت و كتاب كاملتري نازل شود، تا انسانها را چند گام فراتر به سوي تكامل پيش برد. ولي وقتي كه نوبت به آخرين پيامبر الهي رسيد، از آن جا كه مراحل مقدماتي تكامل طي شده بود، قرآن كريم نازل شد تا با عمل به برنامه ها و دستورات اين كتاب آسماني از تمام ظرفيت ها و استعدادهاي بشري براي رسيدن به كمال نهايي بهره برداري گردد.</span><br /><span>قرآن حاوي فضايل دنيوي و اخروي است به خاطر اختصار به برخي از آنها اشاره مي گردد:</span></p><p><strong>الف. فضايل دنيوي</strong><br /><span>1. استجابت دعا: امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: از حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ سوال شد، بهترين مردم چه كساني هستند؟ فرمود: <<الحالُ المرتحل>>، سؤال شد يا رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ معني حال المرتحل چيست؟ فرمود: كسي كه قرائت قرآن را شروع كند، و آن را ختم نمايد، براي او نزد خداوند دعاي مستجاب شده اي است.[1]</span><br /><span>2. برآورده شدن حاجت ها:</span><br /><span>از امام رضا ـ عليه السّلام ـ از پدرانش ـ عليهم السلام ـ از امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ نقل شده، هر گاه يكي از شما حاجتي داشته باشد، روز پنج شنبه صبح زود از خانه خارج شود، و هنگام خارج شدن از منزل آيه آخر سوره آل عمران و آيت الكرسي و انا انزلناه و حمد را قرائت كند، كه در قرائت آنها، برآورده شدن حوائج دنيا و آخرت است.[2]</span><br /><span>3. رزق و روزي:</span><br /><span>1. حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: خانه هاي خود را به تلاوت قرآن روشن كنيد، و آنها را گورستان نكنيد، چنانچه يهود و نصاري در كليساها و عبادتگاه هاي خود نماز كنند، ولي خانه هاي خويش را معطل گذارده اند، (و در آنها عبادتي انجام نمي دهند) زيرا هر گاه در خانه اي بسيار تلاوت قرآن شد، خير و بركتش زياد مي شود، و اهل آن به وسعت رسند، و آن خانه، براي اهل آسمان درخشندگي دارد، چنانچه ستارگان آسمان براي اهل زمين مي درخشند.[3]</span><br /><span>4. پيشگيري و درمان بيماري:</span><br /><span>قرآن بيماري هاي جسمي و روحي انسان را شفا مي دهد، به همين خاطر خداوند متعال مي فرمايد: <<و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خساراً>>.[4]</span><br /><span>و رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: <<من لم يستشف بالقرآن فلا شفاه الله>>.[5]</span><br /><span>براي تيمم و تبرك چند مورد را ذكر مي كنيم:</span><br /><span>قرآن و درد کمر</span><br /><span>1. امام محمد باقر ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: مردي از همدان از درد كمرش شكايت كرد، كه بر اثر درد كمر شب ها خواب نمي رود، حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ به او فرمودند: دستت را به جايي ازكمرت كه درد مي كند، قرار بده، و سه بار بخوان: <<و ما كان لنفس ان تموت الا باذن الله كتاباً موجلاً و من يرد ثواب الدنيا نؤته منها و من يرد ثواب الاخرة نؤته منها و سنجزي الشاكرين>>؛[6] و هفت بار <<انا انزلنا>>، را بخوان، خداوند شما را شفا مي دهد، انشاء الله.[7]</span><br /><span>2. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: هر كس هفت مرتبه سوره حمد را بر دردي از دردها بخواند، آن درد به اذن خداوند بلند مرتبه آرام شود.[8]</span><br /><span>3. درمان بيماري رواني: خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: <<الا بذكرالله تطمئن القلوب>>[9] پس هر قلبي با ذكر خدا اطمينان مي يابد، و اضطرابش تسكين پيدا مي كند. آري، اين معنا حكمي است عمومي كه هيچ قلبي از آن مستثنا نيست، مگر اين كه كار قلب به جايي برسد كه در اثر از دست دادن بصيرت و رشدش ديگر نتوان آن را قلب ناميد، البته چنين قلبي از ذكر خدا گريزان و از نعمت طمأنينه و سكون محروم خواهد بود.</span><br /><br /><strong>ب. فضايل اخروي</strong><br /><span>1. آمرزش گناهان</span><br /><span>رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كس هنگامي كه به بستر خواب رود، صد بار سورة قل هو الله احد را بخواند، خداوند گناه پنجاه سال او را می آمرزد.[10]</span><br /><span>2. جلب حسنات</span><br /><span>حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: هر كس به فرزندش قرآن خواندن را ياد بدهد، گوئي كه ده هزار حج تمتع و ده هزار عمره به جا آورده است؛ و ده هزار برده از فرزندان حضرت اسماعيل را آزاد كرده است، و ده هزار غزوه (جنگ در ركاب پيامبر) انجام داده است؛ و ده هزار فقير مسلمان گرسنه را طعام داده است، و گوئي ده هزار مسلمان را لباس پوشانده است، و براي او به هر حرفي ده حسنه مي نويسند، و ده گناه از او محو مي كنند.[11]</span><br /><span>3. ورود به بهشت</span><br /><span>امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ از قول رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: هر كه در حال جواني قرآن بخواند، و با ايمان هم باشد، قرآن با گوشت وخونش بياميزد، و خداي عز و جل او را با فرشتگان پيام برنده و نيك رفتار رفيق كند، و قرآن براي او در روز قيامت پرده و مانعي از آتش باشد، و گويد: بار پروردگارا! هر كارگري به مزد كار خويشتن رسيده به جز كارگر من، پس گرامي ترين عطاهاي خود را به او برسان، پس خداي عزيز و جبار دو جامه از جامه هاي بهشتي به او بپوشاند، و بر سرش تاج كرامت نهاده سپس به قرآن گفته شود: آيا ما تو را دربارة اين شخص خشنود كرديم؟ قرآن می گويد: بار پروردگارا من برتر از اين دربارة او ميل داشتم، پس نامة امان (از دوزخ) به دست راستش مي دهند، و فرمان جاويدان ماندن در بهشت را در دست چپش مي دهند، تا وارد بهشت گردد؛ پس به او گفته می شود: بخوان (قرآن را) و يك درجه بالا برو، سپس به قرآن گويند: آيا آنچه تو خواستي به او رسانديم و تو را خشنود كرديم؟ قرآن گويد: آري. حضرت در ادامه فرمود: هر كس قرآن را بسيار بخواند، و با اين كه حفظ آن (بر او) دشوار است، آن را به ذهن خويش بسپارد، خداي عز وجل دو بار پاداش آن را به او بدهد.[12]</span><br /><span>با توجه به آيات و روايات و احاديث اندكي كه از فضايل قرآن ذكر شد، قرائت قرآن و فهميدن وعمل به قرآن در روح و روان و جسم انسان آن چنان تأثيري مي گذارد كه رفتار او را متعادل، محبوب مردم و خدا مي گردد، در نتيجه سعادت دنيا و آخرت را براي خود به ارمغان مي آورد.</span><br /><br /><span>معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:</span><br /><span>1. راه قرآن؛ رضا صدر.</span><br /><span>2. آشنايي با قرآن؛ مرتضي مطهري.[1] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، انتشارات دارالاحياء التراث، چاپ سوم، 1403 هـ ، ج 89، ص 205.</span><br /><span>[2] . همان، ج 92، ص 135.</span><br /><span>[3] . كليني، محمد؛ اصول كافي، با ترجمه و شرح حاجي سيد هاشم رسولي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، ج 4، ص 413.</span><br /><span>[4] . قرآن را نازل مي كنيم كه شفا و رحمت براي مؤمنان است و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمي افزايد: اسراء/ 82.</span><br /><span>[5] . كسي كه به وسيله قرآن شفا طلب نكند خداوند او را شفا نمي دهد. بحار الانوار، ج 89، ص 176.</span><br /><span>[6] . آل عمران/ 145.</span><br /><span>[7] . بحار الانوار، ج 92، ص 68.</span><br /><span>[8] . بحار الانوار، ج 92، ص 148.</span><br /><span>[9] . آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مي كند؛ رعد/ 28.</span><br /><span>[10] . كليني، اصول كافي، ج 4، ص 426.</span><br /><span>[11] . بحار الانوار، ج 89، ص 8.</span><br /><span>[12] . كليني، اصول كافي، ج 4، ص 406.</span></p>
<div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title"><a href="http://nedayevahi.loxblog.com/post/66/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%83%D8%B1%D9%8A%D9%85%20%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%89%20%D9%86%D8%B2%D9%88%D9%84%20%D8%AF%D9%81%D8%B9%D9%89%20%D9%88%20%D8%AA%D8%AF%D8%B1%D9%8A%D8%AC%D9%89%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%8C%20%D9%83%D8%AF%D8%A7%D9%85%20%D9%8A%D9%83%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D8%AF%D8%A7%20%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F.htm"><img style="color: #000000;" src="http://www.sibtayn.net/fa/images/stories/maghalat/ahlebeyt/quran3.jpg" alt="" width="512" height="450" /></a></div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <p>مسئله تقدّم نزول دفعي قرآن به صورت يك موضوع مستقل در آثار مفسران و محققان علوم قرآني ذكر نشده است، بلكه شايد بتوان در ضمن مباحث نزول آيات قرآن به اين مسئله دست يافت. مفسران و محققان در چگونگي نزول قرآن و كيفيت نزول تدريجي و دفعي اختلاف نظر دارند و اولين سوره يا آيات نازل شده بر پيامبرصلي الله وعليه وآله، كدام، نيز بعثت پيامبرصلي الله وعليه وآله چه روزي ميrlm;باشد.<br />دانشمندان شيعه تقريباً متفقند كه پيامبر اسلامrlm;صلي الله وعليه وآله در بيست و هفتم ماه رجب، رسالت مبعوث گرديد و نبوت آن بزرگوار از همان روز آغاز گرديد. مشهور ميان دانشمندان اهل تسنن اين است كه پيامبرصلي الله وعليه وآله در ماه مبارك رمضان به اين مقام بزرگ نائل گرديده و دو ماه بعد در رمضان به نزول وحي مفتخر گرديد. از آن جا كه مكتب شيعه خود را پيرو عترت و اهل بيت پيامبرصلي الله وعليه وآله ميrlm;داند و به حكم حديث "ثقلين" گفتار امامان معصومrlm;عليهمrlm;السلام خويش را از هر نظر، قطعي و صحيح ميrlm;شمارد، پيرو فرمايش اهل بيت پيامبرصلي الله وعليه وآله شدند كه پيامبر اكرمrlm;صلي الله وعليه وآله در بيست و هفتم ماه رجب به رسالت مبعوث گرديده و اولين آيات نازل شده بر آن حضرت آيات اول تا پنجم سوره علق است، اگر چه در مورد اولين آيات نازل بر پيامبر، نظريات ديگري نيز مطرح شده است.<br />آيهالله جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج اول، ص 233 - 237؛ با تلخيص؛ محمد باقر حجتي، تاريخ قرآن كريم، ص 54 - 53، با اقتباس و تلخيص.<br /><strong>نزول قرآن</strong><br />از روايات استفاده ميrlm;شود كه قرآن كريم داراي نزولrlm;هاي گوناگوني بوده و اين مطلب در روايات شيعه و سني مورد تأكيد قرار گرفته است.<br />جلال الدين سيوطي گويد: در مورد نحوه انزال قرآن از لوح محفوظ چند قول وجود دارد:<br />1 - قرآن به صورت يكپارچه در شب قدر بر آسمان دنيا نازل شده، سپس به تدريج در مدت 20 يا 23 يا 25 سال (به حسب اختلافي كه در مدت امامت پيامبرصلي الله وعليه وآله در مكه بعد از بعثت وجود دارد)، نازل گشته است. به نقل از ابن عباس، گفته شده كه قرآن يكباره نازل شده و در بيت العزّه در آسمان دنيا قرار گرفته، سپس جبرئيل آن را در جواب سخني مردم و اعمال آنها بر پيامبرصلي الله وعليه وآله نازل فرموده است.<br />2 - قرآن در شب 20 يا 23 يا 25 هر ماه رمضان به آسمان دنيا نازل شد، به طوري كه در هر شب قدر خداوند مقدار آياتي را كه نزول آن را در طول سال مقدر فرموده بود، نازل ميrlm;كرده است، بعد همين آيات به تدريج در طول سال نازل ميrlm;شد.<br />در رواياتي از طريق اماميه از نزول قرآن به بيت المعمور نام برده شده است كه در آسمان چهارم قرار دارد. اين كه آسمان چهارم كجا است و واقعيت بيت المعمور چيست، براي ما روشن نيست، ولي بعضي از علما از بيت المعمور به قلب مبارك پيامبرصلي الله وعليه وآله نام بردهrlm;اند.<br />استاد محمد تقي مصباح يزدي، قرآنrlm;شناسي، ص 95، چاپ سال 1380 ه' ش، نقل از فيض كاشاني، تفسير صافي، ج اول، ص 65، با اقتباس و تلخيص.<br />مرحوم علامه طباطبايي نزول دفعي قرآن را در ماه مبارك رمضان و در شب قدر صحيح دانسته و در مورد معناي نزول دفعي با استفاده از آيات ميrlm;فرمايد:<br />قرآن يك وجود جمعي، علمي واقعي دارد كه يكدفعه در ماه رمضان نازل گرديد. مراد از انزال قرآن در ماهrlm; رمضان، انزال حقيقت كتاب آسماني بر قلب مبارك پيامبرصلي الله وعليه وآله به صورت يك مرتبه و دفعي ميrlm;باشد. نيز يك وجود تدريجي و مفصّل دارد كه آغاز نزول آن، روز بعثت بوده و تا پايان عمر حضرت به طور تدريج و در طول مدت نبوت، بر قلب حضرت نازل گشته است.<br />تفسير الميزان، ج 2 ص 16 - ؛ زنجاني، تاريخ القرآن؛ حسين جوان آراسته، درسنامه علوم قرآني، ص 64 - 62، با تلخيص و اقتباس.<br />علامه طباطبايي آيه 114 سوره طه و آيات 16 و 17 سوره قيامت را دليل بر اين ميrlm;داند كه چون حقيقت قرآن قبلاً بر قلب پيامبرصلي الله وعليه وآله نازل شده بود، پيامبرصلي الله وعليه وآله نوعي آگاهي بر آن چه نازل ميrlm;شد، داشت و به همين جهت از تعجيل در قرائت قرآن قبل از پايان يافتن وحي نهي گرديد.<br /><strong>درسنامه علوم قرآني، ص 64.</strong><br />با توجه به نظريات مختلفي كه در مورد نزول قرآن بيان شده و اين كه در بعضي از نظريات اصولاً نزول دفعي قرآن بر قلب پيامبر طرح نشده است، مسئله تقدّم نزول دفعي قابل اثبات نيست.<br />مسلّم است نزول آيات به صورت تدريج بعد از نزول دفعي بر قلب مبارك پيامبر بوده است، اما اين كه نزول تدريجي تمام آيات حتي آيات سوره علق بعد از نزول دفعي صورت گرفته، قابل اثبات نيست، بلكه شايد بتوان گفت ظاهراً اين آيات قبل از نزول بر قلب پيامبر بوده است، مگر آن كه دريافت حقايق قرآن و نزول آن بر قلب پيامبر قبل از بعثت بوده است، يا پيامبر قبل از بعثت به نوعي با حقايق قرآن آشنا شده بود.<br />محمد تقي شريعتي، تفسير نوين، جزء سيrlm;ام قرآن، ص 276 - 274؛ ترجمه تفسير الميزان، ج 20، ص 762؛ آيه الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ص 0 - 3؛ آيه الله جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج اول، ص 233 - 237؛ حسين جوان آراسته، درسنامه علوم قرآني، ص 58 - 86؛ مح</p> </div> </div>
<div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title"><a href="http://nedayevahi.loxblog.com/post/47/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%88%20%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D8%AA%20%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%AA%D8%B1%20%D8%A2%D9%86.htm">قرآن و قرائت متواتر آن</a></div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <p><img src="http://islamicpics.ir/wp-content/gallery/monajat/monajat-imam-sajjad-yade-marg.jpg" alt="" width="497" height="390" /></p> <p></p> <p dir="RTL"><strong>چرا وحی به صورت لفظ نازل می rlm;شود؟</strong><br /><strong>معارف، معانی مجردی در مخازن الهی میrlm;باشد که هر انسانی را امکان دسترسی بدان نیست.برای بهرهrlm;گیری انسان از آنها، معارف به صورت لفظ تنزل کرده، و خدای سبحان توسط انبیا و برگزیدگان خود، عموم مردم را با حقایق آشنا میrlm;نماید.</strong><br /><strong>افرادی نوع انسان گرچه از نظر آداب و زبان گفتگو با یکدیگر متفاوتند، لیکن از جهت حقیقت خلقت، از یک فطرت همگون و هماهنگ، و از یک فرهنگ و زبان مشترک بهرهrlm;مند میrlm;باشند.و به همین خاطر همه خواستار یک نوع معارف هستند.</strong><br /><strong>وقتی زبان فطرت انسانها همگون باشد، در سخن گفتن و القاء معارف به آنها نیازی نیست که تفاوت زبان گفتگو در نظر گرفته شود و از هر ملیت با زبان خاصی، پیامبری انتخاب شود که همزبان آنان باشد. بلکه چون فرهنگ محاوره یکسان است از بین صدها نوع زبان اگر وحی به یک زبان نازل شود برای همگان حجت خواهد بود، زیرا هر انسانی از هر ملتی که باشد پیام هر پیامبری را درک میrlm;کند، چون همه انبیا بر اساس فطرت، سخن میrlm;گویند و فطرت، یک چیز است.</strong><br /><strong>بنابراین آنچه دلیل، دلالت میrlm;کند به عنوان لطف و از خدا(نه بر خدا)واجب است، آن است که خدای سبحان پیام خویش را به انسان، ابلاغ نماید، تا اتمام حجت شده و لئلای للناس علی اللّه حجة بعد الرسل(نساء، 165)، تحقق یابد، و وحی الهی به صورت لفظ در اختیار همگان قرار گیرد.قرآن در این باره میrlm;فرماید:ما قرآن را به صورت لفظ عربی، نازل کردیم تا شما در آن اندیشه نمایید:انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون(یوسف، 2)، همان معارف که اگر به صورت لفظ تنزل نکند، بشر عادی به آن دسترسی ندارد، انه فی ام الکتاب لدنیا لعلی حکیم.(زخرف، 2)</strong><br /><strong>پیامبران و هم زبانی با قوم خود</strong><br /><strong>اما اینکه میrlm;فرماید هر پیامبری به زبان قومش مبعوث میrlm;شود، ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه(ابراهیم، 4)یا اشاره به همین معناست که عنوان شد-که هر پیامبری بر هر تعداد از افراد انسان که مبعوث میrlm;شود، با زبان فطرت آنها سخن میrlm;گوید که زبان هنگان است و معارف الهی هماهنگ با فطرت انسان بوده.و هیچگاه وحی تحمیل بر فطرت انسانی نمیrlm;باشد-و یا به این معناست که از هر قومی که پیامبری برگزیده میrlm;شود، همزبان با آن قوم است، یعنی اگر از قوم بنیrlm;اسرائیل پیامبر مبعوث شد بر زبان همان قوم(عبری یا سریانی)وحی میrlm;آورد، و اگر از قوم عرب پیامبری انتخاب شد با زبان عربی از طرف خدا سخن میrlm;گوید، نه اینکه از هر قومی لازم است، پیامبری همزبان با همان قوم مبعوث شود و رسالت هر پیامبری اختصاص به قوم خودش دارد.این دو مطلب کاملا از هم متفاوت هستند آنچه مفاد آیه است، مطلب اول است نه دیدگاه دوم.مفاد آیه، قضیه خارجیه است، یعنی اگر از قومی پیامبری مبعوث شده به زبان همان قوم سخن میrlm;گوید نه اینکه اختصاصی به آن قوم داشته باشد.</strong><br /><strong>نزول تدریجی قرآن</strong><br /><strong>قرآن نیز به عنوان آخرین پیام الهی به صورت لفظ تنزل کرد، تا انسان با معارف آسمانی آشنا شود، گرچه قرآن دو نزول جمعی و تدریجی دارد، لیکن نزول جمعی قرآن که دفعتا بر روح پیامبر اسلام(ص) تجلی نمود، از سنخ لفظ نیست.لفظ، در نزول تدریجی قرآن است که در طول رسالت پیامبر(ص) بر او نازل شده و هر آیهrlm;ای از آیات قرآن بیشتر از یک بار بر پیامبر نازل نشده است و در یک بار نزول و تلفظ هر لفظی بیش از یک نوع هیأت و اعراب شکل نمیrlm;گیرد.اگر برخی آیات قرآن دو مرتبه نازل شده، بدون هیچrlm;گونه تفاوت در دو جای قرآن تنظیم شده و جا داده شدهrlm;اند.</strong></p> </div> </div><div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title"><a href="http://nedayevahi.loxblog.com/post/47/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%88%20%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D8%AA%20%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%AA%D8%B1%20%D8%A2%D9%86.htm">قرآن و قرائت متواتر آن</a></div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <p dir="rtl"><strong>برهان عقلی و اختلاف قرائت</strong><br />از این بیان بدست میrlm;آید که یک مرتبط تلفظ هر کلمهrlm;ای، یک نوع اعراب بیشتر متحمل نیست.دو نوع هیأت و اعراب از یک کلمه دو تلفظ را ایجاب میrlm;نماید.لذا برهان عقلی قائم است که یک مرتبه نزول قرآن و یک مرتبه تلفظ آیات، یک نوع اعراب بیشتر نمیrlm;پذیرد، و قرائتهای بیش از یکی، خارج از حقیقت قرآن میrlm;باشد.<br /><strong>پیامبر اسلام(ص)و اختلاف قرائت</strong><br />وقتی قرآن یک نوع اعراب را بیشتر متحمل نشود، قرائتهای گوناگون تغییر و تحریف قرآن، به حساب خواهد آمد و پیامبر(ص)که حافظ قرآن از تحریف و تغییر است در مقابل چنین موضوعی، جبهه خواهد گرفت.روایاتی که از طریق اهل سنت نقل شده، همین موضع حضرت را بیان میrlm;کند که پیامبر سخت در مقابل اختلاف قراءات نگران و آشفته میrlm;شد. و افرادی را که موجب اختلاف قرائت در قرآن میrlm;شدند، به قرائت اصلی راهنمایی میrlm;کرد. <<عبد اللّه بن مسعود>>نقل میrlm;کند:دو نفر در قرائتrlm; اختلاف داشتند، به محضر رسول الله (صلی الله علیه و آله)رسیدند.به دستور حضرت هر دو قرائت کردند، و هر دو قرائت خود را به پیامبر نسبت دادند.حضرت سخت بر آشفت و چهره مبارکش دگرگون شد و به آنها فرمودند، قرآن را همان طوری که آموختهrlm;اید قرائت کنید.از پیش خود قرائت اختراع نکنید و بدعتrlm;گذاری ننمائید که ملتهای پیشین به خاطر همین اختلاف، در برابر پیامبران به نابودی گشیده شدند:عن عبد الله بن مسعود، قال اختلف رجلان فی سورة، فقال هذا اقرانی النبی و قال الآخر عذا اقرأنی النبی فأتی النبی فاخبر بذلک، قال فتغیر وجهه و عنده رجل فقال اقرؤا کما علّمتم فلا ادری ابشیrlm;ء امر بشیrlm;ء ابتدعه من قبل نفسه فانما هلک من کان قبلکم اختلافهم علی انبیائهم. (1)<br /><strong>اختلاف لهجه</strong><br />البته اختلاف لهجه غیر از اختلاف قرائت است، زیرا اختلاف لهجه باهث هیچrlm;گونه تغییر، حتی در اعراب کلمه نمیrlm;شود.بلکه همان اعراب موجود در کلمه را به لهجه خاص ادا کردن است.در بین فارس زبانان برخی به جای کسره، فتحه و بجای فتحه، کسره استعمال میrlm;کنند.لذا پیامبر(ص)که در مقابل اختلاف قرائت آن چنان برآشفت، اختلاف لهجه را پذیرفت.چنانکه<<ابی بن کعب>>نقل میrlm;کند: شخصی وارد مسجد شد، غیر از قرائت متداول قرائت کرد، فرد دیگری وارد شد بر خلاف قرائت اولی قرائت کرد، همه به خدمت رسول الله(ص)رسیدیم، آنگاه حضرت هر دو را قبول کرد و تحسین نمود:عن ابی بن کعب قال کنت فی المسجد فدخل رجل یصلی فقرأ قراءة فانکرتها.ثم دخل رجل آخر فقرأ قرائة غیر قرائة صاحبه فدخلنا جمیعا علی رسول اللّه(صلی اللّه علیه و آله)فأمرهم رسول اللّه فقرءا فحسّن رسول اللّه شأنهما. (2)<br /><strong>امامان شیعه و اختلاف در قرائت</strong><br />ائمه(علیهم السلام)که جانشینان به حق رسول الله(ص)هستند و مانند رسول الله(ص) حافظان قرآن از هر گونه تغییر و تحریف میrlm;باشند همانند پیامبر(ص)اختلاف قرائت را امری باطل دانسته، در مقابل آن موضع گرفتهrlm;اند.چنانکه در این روایت از امام باقر نقل شده است:الحسین بن محمد عن علی بن محمد عن الوشاء عن جمیل بن دراج عن محمد بن مسلم عن زراره(سند صحیح)عن ابی جعفر(سلام الله علیه)قال ان القرآن واحد نزل من عند واحد، ولکن الاختلاف یجی من قبل الرواةقرآن یکی و از نزد خدای واحد است، اختلاف از جانب روات است.مشابه همین مضمون از امام صادق(سلام الله علیه)نقل شده است: عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینه، عن الفضیل بن یسار(سند صحیح)قال قلت لابی عبد الله(سلام الله علیه)ان الناس یقولون نزل القرآن علی سبعة احرف؟فقال کذبوا اعداء الله ولکنه نزل علی حرف واحد من عند الواحد (3) از حضرت سؤال میrlm;کند که اینها(منظور برخی از مسلمانان است که تعمد بر قراءات متفاوت دارند) میrlm;گویند قرآن بر هفت حرف نازل شده است، حضرت قاطعانه میrlm;فرماید:<<دروغ میrlm;گویند دشمنان خدا.قرآن یکی است و از طرف خدای واحد نازل شده است.ملاحظه فرمایید، امام صادق(سلام الله علیه) چگونه در مقابل اختلاف در قرائت قرآن موضعrlm;گیری میrlm;کند.آیا صریحتر از این ممکن است در اینrlm;باره سخن گفت؟این حدیث مبارک در مقابل آن احادیث ضعیف است که طریق فریقین وارد شده که قرآن بر هفت حرف نازل شده است.<br />روایات دیگری هم بر همین واکنش ائمه (علیهم السلام)دلالت دارد.بنا به روایتی، وقتی از امام صادق(سلام الله علیه)در مورد نزول قرآن، سئوال شد، حضرت فرمودند:همانطوری کهrlm; آموختهrlm;اید، قرائت کنید:سألت ابا عبد الله(ع)عن تنزیل القرآن، قال اقرؤا کما علّمتم.و نیز نقل شده است که شخصی در محضر امام صادق(ع)بر خلاف قرائت متداول قرائت کرد، حضرت او را نهی کردند و به قرائت متداول بین مردم ارجاع دادند:قال قرأ رجل علی ابی عبد الله(ع)و انا استمع حروفا من القرآن لیس علی ما یقرؤها الناس فقال ابو عبد الله(ع)کف عن هذه القرأة اقرأ کما یقرأ الناس. (4)<br />از این دو روایت دو نکته اساسی به دست میrlm;آید: نخست اینکه یک قرائت در بین مردم متداول بوده است.ثانیا قرائتهای مختلف را حضرت نهی میrlm;کند و افراد را به همان قرائت متداول ارجاع میrlm;دهد.<br />در روایت دیگر که نیز از امام صادق(سلام الله علیه)نقل شده، اختلاف قرائت و تخطی از شیوه متداول گمراهی محسوب شده است، حتی اگر مثل <<عبد الله بن مسعود>>صحابی معروف چنین کند: کنا عند ابی عبد الله و معنا ربیعة الرأی فذکر فضل القرآن فقال ابو عبد الله(ع)ان کان ابن مسعود لایقرأ علی قرائتنا فهوضال.فقال ربیعة:فهوضال؟!فقال: نعم، ضال.ثم قال ابو عبد الله اما نحن فنقرأ علی قرأة ابیّ. (5)<br />بنابراین هم برهان عقلی و هم روایات، از طریق فریقین دلالت دارد که قرآن یک نوع اعراب بیشتر ندارد و قرائتهای مختلف خارج از حقیقت قرآن میrlm;باشد.اینک باید بررسی نمود که قرائت صحیح کدام است؟<br /><strong>قرائت صحیح</strong><br />همه محققین بلکه همه مسلمانان، در این مطلب اتفاق دارند که قرآن، به تواتر سینه به سینه و نسل به نسل از بدو نزول تا کنون مسیر خود را طی کرده است.هیچ محققی در تواتر قرآن تردید ندارد، حتی آنان که قراءات مختلف را صحیح میrlm;دانند، در عین حال که قراءات را متواتر نمیrlm;دانند، اما معتقدند قرآن نسل به نسل در بین مسلمانان متواتر بوده و در بحث مصونیت قرآن از تحریف، یکی از ادله عمده همین تواتر قرآن است.<br /><strong>اقسام تحریف</strong><br />بحث مصونیت قرآن از تحریف موضوع مستقلی است، لیکن به عنوان یک اصل مسلم میrlm;توان گفت قرآن از هر گونه تغییر و تحریف مصون بوده است، چه تغییر در ماده و یا صورت کلمه و یا در اعراب آن و یا در جابجایی کلمات و آیات، و نیز تغییر به زیادت و نقصان، حتی در اعرابی از اعرابهای قرآن نیز تغییری رخ نداده است.اگر غیر از این باشد، وعده الهی تحقق نیافته است، زیرا خداوند فرموده است که ما قرآن را حفظ میrlm;کنیم.حتی آن دسته از محققینی که اختلاف قرائت را صحیح میrlm;دانند، تحریف را به همین صورت، معنا می کنند.زرقانی میrlm;گوید: <<تحریف القرآن یحرم بما صورته و طریق ادائه و کیفیة لهجاته کما یحرم بما یمسّ جوهره و تغییر حروفه و کلماته و حرکاته و ترتیبه>>. (6) وی حتی اختلاف لهجه را تحریف میrlm;داند، لیکن در خصوص اختلاف لهجه نمیrlm;توان پذیرفت که تحریف باشد.زیرا همان طوری که اشاره شد، اختلاف لهجه غیر از تغییر در اعراب کلمه است.از نظر ایشان اگر کسی قرائتش غیر از قرائتهای صحیح قرآن باشد، تحریف و حرام است چون امثال ایشان همه قراءات را، صحیح و قرآن میrlm;دانند، ولی وقتی قرآن یک نوع اعراب بیشتر نداشته باشد، هر فرائتی غیر از قرائت اصلی و متداول صحیح نیست.برای بهتر روشن شدن این مطب مهم چند نکته را باید توجه داشت:<br /><strong>الف:روایات نزول قرآن بر<<احرف سبعه>></strong><br />روایات متعددی از طریق شیعه و بیشتر از طریق اهل سنت وارد شده که قرآن به هفت حرف نازل شده است.بررسی همه روایات در این مقاله نمیrlm;گنجد، اما به این نکته اشاره میrlm;شود که تمام آن روایات از نظر سند مخدوش هستند و هیچ روایت صحیحی که دلالت کند قرآن بیش از یک نوع اعراب و قرائت دارد، موجودنیست. (7)<br />این روایات چون سند صحیح ندارد، مشکلی را ایجاد نمیrlm;کنند، اما محققین اهل سنت به لحاظ اینکه روایات<<احرف سبعه>>را قبول کردهrlm;اند، دچار مشکلات عدیده شده و بحثهای دامنهrlm;داری در این باره انجام دادهrlm;اند.در هر صورت بر فرض اینکه سند روایات هم تمام باشد، این روایات هیچrlm;گونه مساسی با قراءات سبعه ندارد.لذا این توهم بیrlm;اساس است که برخی میrlm;پندارند دلیل حجیت قراءات قراء سبعه، روایات احرف سبعه میrlm;باشد.زیرا روایات از نظر متن آن چنان متفاوت هستند که محققین اهل سنت معانی مختلف از این روایات نمودهrlm;اند.چنانکه<<ابن جزری>>در معنای این روایات میrlm;گوید:من قرائتهای مختلف را تحقیق کردم، به این نتیجه رسیدم که اختلاف قراءات از هفت نوع بیشتر نیست. 1-اختلاف در حرکات بدون تغییر در معنا. 2-اختلاف در تغییرمعنا.3-تغییر در حروف و معنا بدون تغییر در کلمه.4-عکس فرض سوم.5-تغییر معنا و صورت.6-تغییر به تقدیم و تأخیر.7-تغییر به زیاده و نقصان.آنگاه مشابه همین معنا را از رازی نقل میrlm;کند و نیز همین را از ابن قتیبه نقل و تأیید و تحسین میrlm;نماید. (8)<br />زرکش میrlm;گوید:<<اختلاف قرائت به هفت چیز بازگشت دارد، 1-اختلاف در اعراب بدون تغییر معنا 2-اختلاف در اعراب با تغییر در معنا.3-تبدیل حروف.4-تغییر صورت کلمه در نوشتن.5-تغییر در صورت و معنا.6-تقدیم و تأخیر.7-زیاده و نقصان>>. (9)<br />همانطور که ملاحظه میrlm;شود مضمون روایات احرف سبعه، مساسی با قراءات سبعه ندارد، بلکه اختلافات غیر قراء سبع هم به همین هفت مورد بازگشت میrlm;کند.اما عمده سخن در مورد روایات احرف سبعه، آن است که فاقد سند صحیح میrlm;باشند.<br /><strong>ب:تاریخ اختلاف قرائت</strong></p> <p dir="rtl">موضوع دیگر که لازم است توجه شود اینکه تاریخ اختلاف قرائت به زمان پیامبر(ص)بازگشت میrlm;کند، لذا گرچه حضرت سعی میrlm;کرد از این موضوع مانع شود، لیکن از همان ابتدا اختلاف در قرائت بروز کرد. آنگاه در اثر گسترش اسلام و برخورد با زبانها و فرهنگهای مختلف، اختلاف قرائت رو به افزونی نهاد تا اینکه در زمان خلیفه سوم احساس شد که اگر به همین منوال پیش برود، خطر تحریف، قرآن را تهدید میrlm;کند.خلیفه سوم با تشکیل شورائی تصمیم گرفت، قرآنی به عنوان قرآن الگو و امام، انتخاب شود و از روی آن نسخهrlm;هایی استنساخ شده، به بلاد مهم و پرجمعیت آن زمان، مثل مکه، شام، بصره، کوفه، بحرین، یمن فرستاده شود، و قرآن امام را هم در نزد خود نگهداشت و دستور داد تا تمام قرآنهای مکتوب را بسوزانند یا در آب جوش محو کنند. (10)<br />لیکن این اقدام، چون بر اساس معیارهای صحیح نبود، و نیز دقت کافی در استنساخ این قرآنها انجام نگرفت، نه تنها مشکلی را در رفع اختلاف قراءات، حل نکرد، بلکه چون نسخهrlm;ها با یکدیگر شدیدا اختلاف داشته و مشتمل بر اغلاط فراوان نیز بودند و با قرائت اصلی و رایج اختلاف داشتند، متداول نشده و در نهایت دیری نپائید که به فراموشی سپرده شدند. (11) لذا نباید گمان کرد که اقدام فردی و یا حتی حکومتی باعث پایان دادن به اختلاف قراءات شد و همه مردم را به یک قرائت برگردانید.البته همه این اختلافات در حالی بود که قرائت اصلی، در بین عموم مسلمانان متداول بوده و هیچrlm;گاه اختلاف قرائت، کوچمترین آسیبی به قرائت اصلی وارد نکرده است.<br /><strong>ج:قراء سبع</strong><br />اختلاف قرائت در کنار قرائت متداول هم چنان ادامه داشت و همواره در گوشه و کنار بلاد اسلامی افرادی پیدا میrlm;شدند که یا براساس اعتماد به روایات ضعیف و یا با اجتهاد و سلیقه شخصی، قرائتی را میrlm;پسندیدند.تا اینکه در زمان خلفای عباسی وقتی <<ابن مجاهد>>مسؤولیت اقراء و قرائت را در دربار عباسی پیدا کرد و توجه همگان را جلب نمود، برای نوعی وحدت بخشیدن و رفع اختلاف قراءات، بدون ملاک صحیح، هفت نفر از قراء را انتخاب کرد و اجازه نشر این قراءات را داد و بقیه قراءات را ممنوع نمود. آن هفت نفر از این زمان معروف و مشهور به قراء سبع شدند و عبارتند از:<br />1-عبدالله بن عامر دمشقی(80-1)<br />2-ابن کثیر مکی(45-120)<br />3-عاصم بن ابی النجود کوفی(وفات 127)<br />4-ابو عمر بصری(68-154)<br />5-حمزه کوفی(80-156)<br />6-نافع مدنی(وفات 169)<br />7-کسائی کوفی(وفات 9)<br />ولی چون اقدام ابن مجاهد بدون ملاک و ترجیح بلا مرجع بود موجب طعن و خردهrlm;گیری بسیاری شد.لذا به عقیده بسیاری، خصوصیتی برای قراء سبعه نیست و قرائت غیر این هفت تن، مانند قراء عشره جایز است، بلکه برخی بیشتر قراء عشره را جایز میrlm;دانند. (12)<br />به هر حال شهرت قراء سبع به زمان ابن مجاهر یعنی اوائل قرن جهارم برمیrlm;گردد و هیچrlm;گونه دلیلی هم مبنی بر صحت قرائت قراء سبع و اتصال قرائت آنها به زمان رسول اللّه(صلی اللّه علیه و آله)وجود ندارد، بلکه دلیل بر عدم صحت قراءات گوناگون و اختلافی در دست است که اجمالی از آن بیان خواهد شد.<br /><strong>د:تواتر قرائتهای هفتگانه!</strong><br />از این مطلب نکته دیگری روشن شد قرائت قراء سبع سند معتبری ندارد تا چه رسد به تواتر آنها.لذا ادعای تواتر قرآن هیچrlm;گونه ربطی به تواتر قراءات سبعه ندارد و آنچه مسلم است در نزد محققین، تواتر قرآن است نه تواتر قراءات مختلف، ابن جزری میrlm;گوید:<<من ابتدا موافق تواتر قراءات سبعه بودم آنگاه به بطلان آن پی بردم>> (13) سیوطی قراءات سبعه را متواتر نمیrlm;داند. (14) رازی میrlm;گوید:<br /><<گرچه اتفاق بر تواتر قراءات سبعه است!لیکن این سخن اشکال دارد>>. (15)<br />مرحوم بلاغی نیز میrlm;فرماید:<<قراءات هفتگانه و نیز دهگانه، به روایات آحاد است و سبب اطمینان نیست>> (16) مرحوم آیة اللّه خوئی عقیده دارند که قراءات سبعه متواتر نبوده، منقول به خبر واحد یا اجتهاد خود قاری است. (17) و صاحب التمهید میrlm;فرماید:<<رأی صحیح در نزد محققین اهل سنت و امامیه این است که قراءات متواتر نیستند>>. ()<br /><strong>ه:تواتر قرآن</strong><br />در عین حال که تواتر قراءات مختلف امری موهوم است، در این حقیقت کسی شک ندارد که قرآن در طول تاریخ اسلام در بین مسلمانان متواتر بوده و نسل به نسل گشته تا به دست مسلمانان امروز رسیده است و اراده الهی بر این تعلق گرفته که قرآن را از هرگونه خطر حفظ کند.از آن زمانی که قرآن نقطه و اعراب گذاری نشده بود و به شکل ساده نوشته میrlm;شد (نقطه و اعرابrlm;گذاری قرآن در نیمه دوم قرن اول در زمان حجاج انجام گرفت ر.ک:التمهید، ج 1، ص 309)و شکل و اعراب قرآن سینه به سینه منتقل میrlm;شد، تا به امروز که میلیونها جلد قرآن به یک قرائت طبع شده و بیش از یک میلیارد مسلمان آن را قرائت میrlm;کنند.قرآن با قرائت عمومی مسلمانانrlm; نسل به نسل حفظ شده و منتقل گشته است.<br /><strong>تواتر یک قرائت</strong><br />با توجه به مطالب ذکر شده اینک این سؤال به طور جدی مطرح میrlm;شود که آیا ممکن است قرآن متواتر باشد و هیچ کدام از قرائتها متواتر نباشد.قرآن که از نزد خدای واحد بر یک شکل و اعراب واحد نازل شد اگر میrlm;خواهد متواتر باشد که هست، باید با همان قرائت اصلی، متواتر باشد.زیرا الفاظ در تلفظ هیچrlm;گاه بدون شکل و اعراب نمیrlm;توانند باشند.اگر قرآن با اعراب اصلی خود متواتر نباشد، ناگزیر اعراب دیگری جایگزین آن خواهد شد، آنگاه دیگر قرآن نخواهد بود بنابراین بین تواتر قرآن و تواتر یک قرائت ملازمه انفکاکrlm;ناپذیر است.زیرا قرآن نه بدون اعراب میrlm;تواند متواتر باشد، و نه با اعراب غیر اصلی، پس برهان عقلی بر تواتر یک نوع قرائت وجود دارد، زیرا وقتی کسی پذیرفت قرآن متواتر است، باید بپذیرد که یک قرائت آن هم قهرا متواتر باشد.<br /><strong>کدام قرائت متواتر است؟</strong><br />اینک این سؤال مطرح است که از بین قراءات کدام قرائت متواتر است؟در پاسخ این سؤال میrlm;توان گفت، هیچ کدام از قراءات افراد به عنوان قرائت فرد متواتر نمیrlm;باشد، بلکه متواتر، قرائت عامه مردم است که در تمام اعصار و در تمام بلاد متداول بوده است. همین قرائت متداول کنونی که قرآنها بر آن طبع شده و عموم مردم از هر فرقه و مذهب قرآن را بدان شیوه میrlm;خوانند.کسی نباید توهم کند که قرائت قراء سبعه در زمانی یا در مکانی از بلاد مسلمین، متواتر و متداول بوده، بلکه قرائتهای مختلف حتی در بلاد خود قراء سبع در کنار و در حاشیه قرائت عمومی به عنوان قرائت فلان قاری مطرح بوده، نه قرائت اصلی قرآن، زیرا قرآن در تلفظ و قرائت از قرائت اصلی خودش انفکاک ندارد وقتی همه پذیرفتند قرآن در همه زمانها در بلاد مسلمین متواتر بوده باید بپذیرند که یک قرائت نیز بیشتر متواتر نیست.<br /><strong>قرائت عاصم</strong><br />اما اینک معروف است قرائت عاصم به روایت حفص قرائت صحیح است، به این معنا نیست که قرائت فرد، ملاک قرار گرفته است بلکه قرائت عاصم به عنوان فرد هیچrlm;گونه خصوصیتی ندارد، و فقط از آن جهت که قرائت وی با قرائت عموم انطباق داشته و در اثر ملازمت با علی بن ابی طالب(ع)این فضیلت نصیب عاصم شده که به قرائت اهل بیت(علیهم السلام)که همان قرائت متداول بین عموم مردم میrlm;باشد، قرآن را بخواند و جز در مورد نادر از قرائت متواتر فاصله نگرفته است.در بررسیهای به عمل آمده معلوم شده است که حدود چهل و پنج مورد اختلاف میان قرائت عاصم و قرائت متواتر وجود دارد، که بیشتر آنها هم به روایت ابوبکر از عاصم است و برخی هم از دیگران و تنها سه مورد به روایت حفص، از قرائت عموم فاصله گرفته است.یکی در آیه سوره انفال که به نصب <<کید الخائنین>>قرائت نموده، دیگری در آیه 68 سوره هود که ثمود را به فتح دال و سومی در آیه 36 احزاب که قرن را به کسر قاف تلفظ نموده است. (19)<br />در بقیه موارد قرائت عاصم بر طبق قرائت متداول و اصلی بوده و به اعتراف محققین دقیقتری قاری در بین قراء، عاصم است.چنانکه ابو محمد مکی بن ابی طالب میrlm;گوید:صحیحترین قرائت سندا قرائت نافع و عاصم است. (20) ابن خلکان میrlm;گوید: عاصم در قرائت شهرت عمومی داشته و مشارالیه در قراءات بوده است.ابن جزری میrlm;گوید:امام قاریان که قرائت به او منتهی میrlm;شود، عاصم است، کان هو الامام الذی انتهت الیه ریاسة الاقراء (22) التمهید از ر.ضات الجنات نقل میrlm;کند که قرائت عاصم به عنوان متن انتخاب میrlm;شد.و قرائتهای دیگر با رنگهای دیگر علامتrlm;گذاری میrlm;شده است. (23) این قرائت بر اثر دقت عاصم، همواره منطق با قرائت عمومی بوده و همانطور که فرمودهrlm;اند نسبت مغلوب است ملاک قرائت عموم مردم است نه عاصم. (24)<br />دلیل و شاهد دیگر بر این معنا، این است که در بسیاری از موارد ملاحظه میrlm;شود که تمام قراء با قرائت عاصم مخالفت کردهrlm;اند، ولی آنچه متداول و متواتر شده، همان قرائت عاصم است.مانند آیه 282 سوره بقره که همه قراء<<تجارة>>را به رفع قرائت کردهrlm;اند، تنها عاصم به نصب قرائت نموده و همین هم قرائت متداول است.و یا در آیه 40 سوره احزاب همه<<خاتم النبیین>>را به کسر قرائت کردهrlm;اند، ولی عاصم به فتح تاء قرائت نموده و همین قرائت متداول است.در آیه 11 سوره مجادله<<مجالس>>را همه قراء مجلس قرائت کردهrlm;اند، و تنها عاصم<<مجالس>>قرائت کرده و همین هم قرائت متداول است.<br />در آیه 3 طلاق<<بالغ>>را همه به تنوین قرائت نمودهrlm;اند، اما عاصم به رفع تلفظ نموده و همین قرائت نیز متداول است.و در بسیاری موارد قرائت عاصم حتی مخالف قرائت برخی قاریان سعه که در کوفه بودهrlm;اند میrlm;باشد.ولی قرائت عاصم متداول است که معلوم میrlm;شود سایر قراءات در حاشیه بودهrlm;اند از جمله در آیات 271 و 285 بقره و 12، 38، 48، 56، 79، 139، 153، 951 آل عمران، و 25، 37، 41، 43، 77، و 94 نساء و 110 مائده و 25، 54، 57، 113 اعراف و دهها مورد دیگر.<br /><strong>اقسام تواتر</strong><br />ممکن است کسی بگوید:تواتر تنها در تواتر لفظی خلاصه نمیrlm;شود که اگر منتفی شد، اصل تواتر منطقی شود؛بلکه توتر بر سه قسم:1-توتر لفضی و آن در جایی است که متواترین نه نتها بر یک معنا اتفاق دارند، بلکه بر الفاظ ناقل آن نیز توتر دارند.2-توانتر معنوی که متواارین به الفاضل، تواتر و اتفاق ندارند ولی مضمون نقل آنها یک معنای مشخص را منتقل میrlm;کند.3-تواتر اجمالی که متواترین حتی بریک معنای مشخص اتفاق ندارند اما از جمیع نقل آنها بدست میrlm;آید که فلان مطب اجمالا یقینی و متواتر است.در مورد قرآن لازم نیست یک قرائت متواتر باشد تا قرائت متواتر باشد، بلکه همین که قرآن در بین جمیع قرائات باشد متواتر خواهد بود.<br />در پاسخ این اشکال میrlm;توان گفت:بین علما و فقها که اختلاف قراءات را صحیح میrlm;دانند فرق عمده وجود دارد.علما و محققین اهل سنت بر اساس اینکه روایات<<احرف سبعه>>را صحیح میrlm;پندارند، همه قراءات هفتگانه بلکه بیش از آن را نیز قرآن میrlm;پندارند، این جزری میrlm;گوید:کل قرائة وافقت العربیه و لوبوجه و وافقت احد مصاحف العثمانیه ولو احتمالا وصحّ سندها فهی القرائة الصحیحه التی لا یجوز ردّها بل هی من الاجرف السبعه التی نزل بها القرآن عن الائمه السبعة.ام من العشره او غیرهم. (25)<br />وزرقانی میrlm;گوید:ان القراءات کلها علی اختلافها کلام اللّه لا مدخل لبشر فیها. (26)<br />بر اساس مطلبی که در ابتدای این مقاله به اثبات رسید، قرآن یک اعراب و شکل بیشتر ندارد و روایات <<احرف سبعه>>هم قابل اعتماد نیستند و میrlm;توان گفت این مسلک کاملا بی اساس است.زیرا یک قرائت صحیح بیشتر وجود ندارد.<br />اما فقهاء و محققین شیعه که قراءات مختلف را صحیح میrlm;دانند، همه آنها را قرآن نمیrlm;دانند، بلکه از بین قراءات، تنها یک قراءات را صحیح و قرآن میrlm;دانند.منتها میrlm;گویند چون آن یک قراءات را ما نمیrlm;شناسیم، قراءات سبع، اماره بر آن قراءات صحیح بوده و همه آنها جایز است بلکه برخی گفتهrlm;اند واجب است که قرآن بر قراءاتهای سبعه قراءات شود تا در مثل نماز یقین حاصل شود که قرآن اصلی قراءات شده است.<br />در این باره باید گفت:گرچه تواتر معنوی و نیزاجمالی مفید یقین است، لیکن در مورد قرآن جز تواتر لفضی، تواتر دیگری راهگشا و کارساز نمیrlm;باشد.زیرا قرآن حجت الهی است باید عینا با اعراب و قراءات اصلی در دسترس همگان باشد، تا اتمام حجت تحقق یابد، قرآن نازل شده است تا با تعمق و تدبر در آیات آن معارف و احکام و حدود الهی بدست آید، چنانچه میrlm;فرماید:افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها (محمد، 24).کتاب اتزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته (قصص، 29).و معلوم است بدست آوردن معارف الهی و احکام و حدود با تدبر در قراءات اصلی ممکن است، زیرا اگر کسی قراءاتهای مختلف را جایز شمارد و یقین به قرآن بودن هیچ کدام نداشته باشد، در هر قراءاتی که تدبر کند و معنا و مطلبی را به دست آورد نمیrlm;تواند ادعا کند در قرآن تدبر کرده، بلکه فقط میrlm;تواند بگوید در محتمل القرآن تدبر کرده است. قهرا هیچ مطلبی را به طور قطع نمیrlm;توان به قرآن نسبت داد، زیرا مگرنه این است که در اکثر آیات قرآن اختلاف قرائت وجود دارد، مگر نه این است که برخی آیات قراءات متعدد دارند؟!بر این اساس دست مردم از قرآن اصلی کوتاه است و در موارد اختلاف قرائت هیچ مضمونی را نمیrlm;توان گفت به طور قطع قرآن است.گاهی معنای مشترک هم بین قراءات وجود ندارد تا کسی بگوید اگر خصوصیات را نتوان گفت قرآن است، معنای متفق و قدر مشترک را میrlm;توان قرآن دانست.کدام قدر مشترک بینrlm;<<ارجلکم>>بالنصب که دلالت بر وجود غسل میrlm;نماید با<<ارجلکم>> بالخفض که دلالت بر و جوب مسح میrlm;کند، وجود دارد؟بین مسح و غسل کدام معنا قدر مشترک است؟ کدام معنا، قدر مشترک بینrlm;<<فتبینوا>>که در دو مورد (94/نساء و 6/حجرات)آمده، با<<تثبتوا>>وجود دارد؟<br />البته این فرق میrlm;کند با احتمالات مختلف که یک مفسر در معنای یک کلمه با اعراب مشخص میrlm;دهد. زیرا این برداشتهای مختلف از یک قرائت و در حقیقت از قرآن است و آن برداشتهای مختلف از محتمل القرآن است.<br />مضافا، اینکه خدای سبحان میrlm;فرماید، ما قرآن را نازل کردیم و آن را از هر گونه خطر حفظ میrlm;کنیم، برای چیست؟آیا برای این است که محتمل القرآن به دست مردم برسد، و مردم در محتمل القرآن تدبر کنند؟یا برای این است که حقیقت و قرآن اصلی با قرائت مشخص به دست مردم برسد؟آیا برای این است که مردم اجمالا بدانند در بین قراءات مختلف، قرآن وجود دارد؟یا برای این است که به قرآن بعینه و اعراب اصلی دسترس پیدا کنند؟خود این آیه (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون)گواه بر این نکته است، زیرا ضمیر<<له>>به<<ذکر>>که همان قرآن است، برمیrlm;گردد، و میrlm;فرماید ما آن قرآن را از هر خطر (تغییر و تحریف.)حفظ میrlm;کنیم، تا به دست مردم برسد، نه اینکه محتمل القرآن به دست مردم برسد.<br />بنابراین نبایست کسی بین قرآن و قرائت اصلی آن امکان جدایی را تصور کند، هر کس پذیرفت که قرآن متواتر است، باید بپذیرد که یک قرائت قرآن(که همان قرائت اصلی است)نیز متواتر است.و هر کس پذیرفت که قرآن مصون از هر تغییر و تحریف است، باید بپذیرد که قرآن یک اعراب و قرائت متواتر بیشتر ندارد، و قرائتهای گوناگون خارج از حقیقت قرآن بوده و صحیح نمیrlm;باشد.<br />ممکن است سئوال دیگری مطرح شود که:تواتر امر یقینی و آشکار است چگونه ممکن است یک قرائت متواتر باشد و امر متواتر بر مردم مخفی بماند؟ علاوه بر این، از آنجا که اکثر فقها، اختلاف قرائت را جایز میrlm;دانند، چگونه به این حقیقت واقف نشدهrlm;اند؟ پاسخ این سؤال در خلال بحثهای گذشته مطرح شد که یک قرائت در بین مردم همواره متداول بوده و هیچ زمانی در هیچ یک از بلاد اسلامی مردم دستشان از این قرائت کوتاه بوده، و قرائتهای مختلف در حاشیه قرار داشتهrlm;اند و اگر قرائت اصلی در یک زمان متداول بین مردم نباشد، لازمهrlm;اش این است که در آن زمان قرآن به دست آنها نرسیده، و حجت الهی بر مردم تمام نشدهrlm; باشد و همه فقها و محققین و مسلمانان هم به تواتر قرآن اذعان دارند.و این ملازم با تواتر یک قرائت است گرچه به آن تصریح نکرده باشند، البته برای برخی هم ممکن است این ملازمه مخفی باشد.در پایان این نوشتار برای اینکه تصور نشود لازمه این دیدگاه، فاصله گرفتن از محققین علوم قرآنی و مفسرین میrlm;باشد، به انظار چند تن از محققین اشاره میrlm;شود.<br />مرحوم محمد جواد بلاغی، محقق نامrlm;آور که در نوع مطالب نظر صائب دارد، در این موضوع نیز سخنی بس محققانه دارد که فرمایش ایشان در این خصوص بسیار مغتنم است.به عقیده وی قرائتهای گوناگون از قرآن هیچrlm;گونه ضربهrlm;ای به قرائت اصلی وارد نکرده، بلکه قرائت اصلی همیشه متداول بوده است:<<من اجل تواتر القرآن الکریم بین عامة المسلمین جیلا بعد جیل استمرت مادته و صورته علی نحو واحد لم یؤثر شیئا علی مادته و صورته ما یروی عن بعض الناس من الخلاف فی قرائته من القراء السبع المعروفین و غیر هم فلم تسیطر علی صورته قرائة احدهم اتباعا له و لو فی بعض النسخ؛چون قرآن، بین عموم مسلمانان نسل به نسل متواتر بوده(کلمات آن به یک شکل و اعراب، رواج داشته)قرائتهای گوناگون دیگر هیچrlm;گونه تاثیری در آن ننموده است، حتی در برخی نسخهrlm;ها اثر نگذشته، بلکه نسخهrlm;ها یکنواخت و بر یک قرائت منتشر میrlm;شده است.آنگاه میrlm;فرماید: <<اذن لا یحسن ان یعدل من القرائة عما هو المتداول فی الرسم و المعمول علیه بین عامة المسلمین فی اجیالهم الی خصوصیات هذاه القراءات.مضافا الی انا معاشر الشیعة الا مامیه قد امرنا بان نقرأ القرآن کما یقرؤ الناس ای نوع المسلمین و عامتهم.؛ (27) لذا نیکو نیست که از قرائت متواتر در رسم الخط و معمول عموم مسلمانان، به قرائتهای مختلف عدول نمود.به ویژه ما شیعه که از طرف ائمه(علیهم السلام)مأمور هستیم که به قرائت عمومی که متداول است، عمل کنیم.>>همانطور که ملاحظه میrlm;شود، این محقق بزرگوار تنها یک قرائت را متواتر و صحیح میrlm;داند.<br />صاحب التمهید میrlm;فرماید:<<قرائت صحیح قرائتی است که عموم مسلمانان بر آن متفق هستند. مسلمانان با همه اختلاف مذاهبی که دارند، بر تمام حروف و کلمات و نظر و ترتیب و قرائت آن اتفاق دارند، به همان صورت که از رسول الله صلی الله علیه و آله گرفتهrlm;اند.>> (38)<br />ابن اشته میrlm;گوید:<<القرائة التی عرضت علی النبی(ص)هی القرائة التی یقرؤها الناس الیوم؛ (29) قرائت کنونی متداول بین عموم مردم همان قرائتی است که بر پیامبر(ص)عرضه شده و پیامبر(ص)بر آن بودند.>><br /><strong>پیام و نتیجه این نوشتار</strong><br />از این مقاله نتایج ذیل به دست میrlm; آید:<br />1-بر اساس برهان عقلی و نقل، قرآن یک نوع شکل و اعراب بیشتر ندارد.<br />2-اختلاف قراءات به اشکال مختلف در اثر اعتماد به روایات ضعیف و یا اجتهاد شخصی، پدید آمده و همواره در حاشیه قرائت اصلی قرآن بوده است.<br />3-اختلاف لهجه غیر از اختلاف قرائت است.و تحریف به حساب نمیrlm;آید.<br />4-قرائت اصلی قرآن، همانند قرآن در طول اعصار متواتر بوده و بین این دو ملازمه وجود دارد.<br />5-قراءات دیگر، حتی قرائت قراء سبع، هیچ کدام سند ندارد و خارج از حقیقت قرآن است.<br />6-قرائت عاصم به روایت حفص، منطبق با قرائت اصلی و متواتر میrlm;باشد.<br />7-در مواردی که عاصم از قرائت متواتر و عمومی فاصله گرفته ملاک قرائت متواتر است.<br />8-ملاک صحت قرائت تنها یک چیز است و آن تواتر در قرائت میrlm;باشد.<br />9-اگر روایتی بر خلاف قرائت متواتر دلالت کند (مانند روایت غالب بن الهذیل (30) از امام باقر-<br />سلام الله علیه-که ظاهر آن این است که ارجلکم بالخفض است)اگر وجه جمع داشته باشد.مثلا خفض عطف بر محل برؤسکم باشد، فبما و اگر وجه جمع نباشد، آن روایت ارزش و اعتبار ندارد ولو اینکه به سند صحیح باشد.زیرا روایات باید بر قرآن عرضه شوند و ارزش اعتبار آنها در صورتی است که تنافی با قرآن نداشته باشند و باید دانست که قرائت قرآن به تواتر است و روایت واحد نمیrlm;تواند با متواتر معارضه کند(البته روایت مذکور سندا هم مخدوش است).<br /><br />*********************************************************************<br />(1)-تفسیر طبری، ج 1، ص 12.<br />(2)-همان مأخذ، ص 16.<br />(3)-کافی، کتاب فضل القرآن، نوادر، حدیث 12 و 13.<br />(4)-همان مأخذ، روایات 15 و22.<br />(5)-همان مأخذ، روایت 27.<br />(6)-مناهل العرفان، زرقانی، ج 1، ص 154.<br />(7)-برای بررسی روایات اهل سنت در این باره رجوع شود به مقدمه تفسیر طبری و برای تحقیق در روایاتی که از طریق شیعه وارد شده است، رجوع شود به:بحار، ج 90، ص 4 و خصال، ج 2، ص 358.<br />(8)-النشر فی قرائات العشر، ابن جزری، ج 1، ص 26 و 27.<br />(9)-البرهان، ج 1، ص 336.<br />(10)-تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 159.التمهید، ج 1، ص 294.<br />(11)-التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، ج 1، ص 298.<br />(12)-همان مأخذ، ج 2، ص 233.<br />(13)-النشر فی قراءات العشر، ج 1، ص 13.<br />(14)-الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 258.<br />(15)-تفسیر کبیر رازی، ج 1، ص 63.<br />(16)-آلاء الرحمن، بلاغی، ج 1، ص 29.<br />(17)-البیان، خویی، ص 137.<br />()-التمهید، ج 2، ص 51.<br />(19)-ر.ک:ذیل آیات ذکر شده در مجمع البیان.<br />(20)-التمهید، ج 2، ص 244.<br />(21)-وفیات، ج 3، ص 9.التمهید، ج 2، ص 244.<br />(22)-النشر فی قراءات العشر، ج 1، ص 155.<br />(23)-التمهید، ج 2، ص 244.<br />(24)-همان مأخذ، ص 245.<br />(25)-النشر، ج 1، ص 9.<br />(26)-مناهل العرفان، ج 1، ص 28.<br />(27)-آلاء الرحمن، ج 1، ص 29 و 30.<br />(28)-التمهید، ج 2، ص 135، طبع جدید.<br />(29)-اتقان سیوطی، ج 1، ص 177.<br />(30)-و سائل الشیعه، ج 1، ص 295.<br />منبع : پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی</p> </div> </div>
<p><a title="دانلود رایگان تاک شو پیشگو قسمت 15" href="http://a-fi1mcom/post/1303"><img class="alignnone size-full wp-image-111644" title="دانلود رایگان تاک شو پیشگو قسمت 15" src="https://rozup.ir/view/3401335/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-15.jpg" alt="دانلود رایگان تاک شو پیشگو قسمت 15" /></a></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: علی زندوکیلی</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه علی زندوکیلی مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p><span><span><span>.</span></span></span></p> <p><span><span><span>.</span></span></span></p> <p><span><span><span>.</span></span></span></p> <p></p><p><a href="https://dlha.top/2021/08/Pishgoo-15.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><a title="دانلود رایگان تاک شو پیشگو قسمت 14" href="http://a-fi1mcom/post/1299"><img class="alignnone size-full wp-image-111644" title="دانلود رایگان تاک شو پیشگو قسمت 14" src="https://rozup.ir/view/3398692/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-14.jpg" alt="دانلود رایگان تاک شو پیشگو قسمت 14" /></a></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: حسن معجونی</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه حسن معجونی مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://dlha.top/2021/08/Pishgoo-14.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><span><span><img src="https://rozup.ir/view/3394458/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-13.jpg" alt="" width="400" height="541" /></span></span></p> <p></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: هادی حجازی فر</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه هادی حجازی فر مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://dlha.top/2021/08/Pishgoo-13.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><span><span><img src="https://rozup.ir/view/3390306/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-12.jpg" alt="" width="400" height="539" /></span></span></p> <p></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: محمدرضا غفاری</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه محمدرضا غفاری مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://dlha.top/2021/08/Pishgoo-12.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><img src="https://rozup.ir/view/3386715/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-11.jpg" alt="" /></p> <p></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: ماهور الوند</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه ماهور الوند مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://dlha.top/2021/07/Pishgoo-11.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><span><span><img src="https://rozup.ir/view/3383838/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-10.jpg" alt="" /></span></span></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: بابک کریمی</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه بابک کریمی مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://dlha.top/2021/07/Pishgoo-10.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><span><span><img src="https://rozup.ir/view/3380975/photo_2021-07-_17-58-06.jpg" alt="" /></span></span></p> <p></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان این قسمت: آزاده صمدی</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات:پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند</span></span></p><p><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" /></p>
<p><img class="alignnone size-full wp-image-32065" title="دانلود آهنگ مسیح و آرش اصلا" src="https://upmusics.com/wp-content/uploads/2021/03/Masih-Arash-AP-Chatr.jpg" alt="Masih Arash AP Chatr دانلود آهنگ مسیح و آرش اصلا" width="450" height="450" /></p> <p><audio width="300" height="32" class="ados" preload="none" src="https://irsv.upmusics.com/99/Arash%20amp;%20Masih%20%7C%20Asln%20(128).mp3" controls="controls"></audio></p> <p>خواننده این اثر<a class="umart" href="https://upmusics.com/tag/%d8%a2%d8%b1%d8%b4-ap/">آرش AP</a>و<a class="umart" href="https://upmusics.com/tag/%d9%85%d8%b3%db%8c%d8%ad/">مسیح</a>نام دارد</p>
<p><img class="alignnone size-full wp-image-30896" title="دانلود آهنگ مسیح و آرش مجسمه" src="https://upmusics.com/wp-content/uploads/2021/02/htr.jpg" alt="htr دانلود آهنگ مسیح و آرش مجسمه" width="450" height="428" /></p> <p><audio width="300" height="32" class="ados" preload="none" src="https://irsv.upmusics.com/99/Arash%20amp;%20Masih%20%7C%20Mojasame%20(128).mp3" controls="controls"></audio></p> <p>خواننده این اثرآرش APومسیحنام دارد</p>
<p><img class="alignnone size-full wp-image-35622" title="دانلود ریمیکس من معذرت میخوام آرش و مسیح" src="https://upmusics.com/wp-content/uploads/2021/08/IMG_0008.jpg" alt="IMG 0008 دانلود ریمیکس من معذرت میخوام آرش و مسیح" width="450" height="450" /></p> <p><audio width="300" height="32" class="ados" preload="none" src="https://irsv.upmusics.com/99/Arash%20amp;%20Masih%20%7C%20Man%20Mazerat%20Mikham%20(128).mp3" controls="controls"></audio></p> <p>خواننده این اثر<a class="umart" href="https://upmusics.com/tag/%d8%a2%d8%b1%d8%b4-ap/">آرش AP</a>و<a class="umart" href="https://upmusics.com/tag/%d9%85%d8%b3%db%8c%d8%ad/">مسیح</a>نام دارد</p>
<p><img src="https://rozup.ir/view/3377289/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-8.jpg" alt="" /></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: بابک جهانبخش</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه بابک جهانبخش مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://ir52.uploadboy.com/d/jyig27papq1q/rznbquxbjdfx3poh3qudtf4i53fu5nz5i4yzpcyrn6djcclrkxcu2r3s4lcta4ye2rgg4r7x/2-Pishgoo8-480.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><img src="https://rozup.ir/view/3373269/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-7.jpg" alt="" width="400" height="541" /></p> <p></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: ستاره پسیانی</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه ستاره پسیانی مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://ir52.uploadboy.com/d/ka0o2tyoirpb/rznbry7bjdfx3poh3auhph6f6v2ylqjajwd47kblwtacbgkfbdknbiw5bsv7fjd2lvdkxhg3/3-Pishgoo7-720.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><span><span><img src="https://rozup.ir/view/3369440/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-6.jpg" alt="" /></span></span></p> <p></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: مهرداد صدیقیان</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه مهرداد صدیقیان مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://ir52.uploadboy.com/d/4dxlvl9jr2e5/rznjhppbjdfx3pohy4ughwoi76lple336ehge36ezc55cntsoeqnpvrmaife3eoqnsv27zju/3-Pishgoo_S1E6-720.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><span><span><img src="https://rozup.ir/view/33666/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-5.jpg" alt="" /></span></span></p> <p></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: آرمان گرشاسبی</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه آرمان گرشاسبی مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://ir12.uploadboy.com/d/o04cb6kcimvi/xbnckuhcjdfx3pohymudnx4h5ytux2ezxpcsejlo2xlvjmym3z6bwpe2gnmxlhpigy2ceelz/2-pishgo5-480.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><img src="https://rozup.ir/view/3363930/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-4.jpg" alt="" width="400" height="533" /></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: ژاله صامتی</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه ژاله صامتی مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://ir52.uploadboy.com/d/db6xr771cj4b/rznix47cjdfx3pohzyugjxwxxvah2lkincs46cq76ur53szl6b4i6wd3khjsaytyrxamxlwm/2-pishgoo-04-480.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><span><span><img src="https://rozup.ir/view/3360016/pishgo-episod-3-1.jpg" alt="" /></span></span></p> <p></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: سردار آزمون</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه سردار آزمون و گروه موسیقی دارکوب مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://ir52.uploadboy.com/d/ary74nokw9qu/rznezp7cjdfx3pohziugnq6jx2lca657wh2rbzqjdl64i57q22jotssxhlcz4my5kldx7b2k/pish-goo-03-720.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><img src="https://rozup.ir/view/3355522/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%88%D8%AB%D8%B1%DB%8C.jpg" alt="" /></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: باران کوثری</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه باران کوثری و گروه موسیقی دارکوب مهمان برنامه پیشگو شده اند و شاهد پیش گویی های عجیبی از آینده او خواهیم بود و همچنین خاطرات جالب او را از دوران کودکى اش می شنویم.</span></span></p> <p></p><p><a href="https://ir32.uploadboy.com/d/4d9l5uizb0pm/rjnhalxdjdfx3pohgeugvwmd7dj2t2r76gqtqhsow4iqbjemtqsgtafjbsauqkgtcu7d5xgp/3-Pishgoo_S1E2-720.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><span><span><img src="https://rozup.ir/view/3352163/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-1.jpg" alt="" width="400" height="534" /></span></span></p> <p></p> <p></p> <p><span><span>کارگردان: رضا بهاروند</span></span></p> <p><span><span>اجرا: پژمان جمشیدی</span></span></p> <p><span><span>مهمان: امیر آقایی</span></span></p> <p><br /><span><span>توضیحات :</span></span></p> <p><span><span>پیش گو برنامه ای مفرح و صمیمی، همراه با آیتم های متنوع است . در برنامه ترکیبی و گفتگو محور پیش گو، پژمان جمشیدی در کنار چهره های آشنای عرصه هنر و ورزش، از رویاهایی می گویند که می توانند در آینده ای نزدیک تبدیل به خاطرات ما شوند. در این قسمت برنامه امیر آقایی و گروه موسیقی دال مهمان برنامه پیشگو شده اند.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://ir52.uploadboy.com/d/xufvk12tm6p2/rznd3t7djdfx3pohhquglv6bxsz4fzm4242gfpx2sk7k4wqb3hzorwgkg5ioxzrr2rt4gi7d/Pishgoo_S1E1-720.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><a title="دانلود رایگان سریال خاتون قسمت 4" href="http://a-fi1mcom/post/1305"><img class="alignnone size-full wp-image-111644" title="دانلود رایگان سریال خاتون قسمت 4" src="https://rozup.ir/view/3401348/%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-4.jpg" alt="دانلود رایگان سریال خاتون قسمت 4" /></a></p> <p><span><span>کارگردان: تینا پاکروان</span></span></p> <p></p> <p><span><span>بازیگران: نگار جواهریان، مهران مدیری، اشکان خطیبی، شبنم مقدمی، میرسعید مولویان، بابک حمیدیان، مهران غفوریان، ستاره پسیانی، فرخ نعمتی، بهناز جعفری، رضا بهبودی، شاهرخ فروتنیان، مهتاب ثروتی، مهدی قربانی، عاطفه رضوی، پژمان بازغی<span id="more-2925"></span><span id="more-3044"></span></span></span></p> <p></p> <p><span><span>خلاصه داستان:</span></span><br /><span><span>چو فردا برآید بلند آفتاب: دوم شهریور ۱۳۲۰ گیلان داشت زندگی اش را می کرد تا رادیو بی بی سی برنامه قصه اش را قطع کرد و گفت: چو فردا برآید بلند آفتاب.</span></span></p> <p><span><span>.</span></span></p> <p><span><span>.</span></span></p> <p><span><span>.</span></span></p> <p><span><span><a href="https://ir52.uploadboy.com/d/297oixg9700q/rznkfax6jcn2xewh7yugvqw24iewtr2th7bz26qmb4acvkuxbhhnlvdmyrmfnihyfspsp27g/khatoon04-720.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></span></span></p>
<p><a title="دانلود رایگان سریال خاتون قسمت 3" href="http://a-fi1mcom/post/1301"><img class="alignnone size-full wp-image-111644" title="دانلود رایگان سریال خاتون قسمت 3" src="https://rozup.ir/view/3398699/%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-3.jpg" alt="دانلود رایگان سریال خاتون قسمت 3" /></a></p> <p><span><span>کارگردان: تینا پاکروان</span></span></p> <p></p> <p><span><span>بازیگران: نگار جواهریان، مهران مدیری، اشکان خطیبی، شبنم مقدمی، میرسعید مولویان، بابک حمیدیان، مهران غفوریان، ستاره پسیانی، فرخ نعمتی، بهناز جعفری، رضا بهبودی، شاهرخ فروتنیان، مهتاب ثروتی، مهدی قربانی، عاطفه رضوی، پژمان بازغی</span></span></p> <p><br /><span><span>خلاصه داستان:</span></span><br /><span><span>چو فردا برآید بلند آفتاب: دوم شهریور ۱۳۲۰ گیلان داشت زندگی اش را می کرد تا رادیو بی بی سی برنامه قصه اش را قطع کرد و گفت: چو فردا برآید بلند آفتاب.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://dlha.top/2021/08/Khatoon-03.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><a title="دانلود رایگان سریال خاتون قسمت 2" href="http://a-fi1mcom/post/1298"><img class="alignnone size-full wp-image-111644" title="دانلود رایگان سریال خاتون قسمت 2" src="https://rozup.ir/view/3397499/%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-2-1.jpg" alt="دانلود رایگان سریال خاتون قسمت 2" /></a></p> <p></p> <p><span><span>کارگردان: تینا پاکروان</span></span></p> <p></p> <p><span><span>بازیگران: نگار جواهریان، مهران مدیری، اشکان خطیبی، شبنم مقدمی، میرسعید مولویان، بابک حمیدیان، مهران غفوریان، ستاره پسیانی، فرخ نعمتی، بهناز جعفری، رضا بهبودی، شاهرخ فروتنیان، مهتاب ثروتی، مهدی قربانی، عاطفه رضوی، پژمان بازغی</span></span></p> <p><br /><span><span>خلاصه داستان:</span></span><br /><span><span>چو فردا برآید بلند آفتاب: دوم شهریور ۱۳۲۰ گیلان داشت زندگی اش را می کرد تا رادیو بی بی سی برنامه قصه اش را قطع کرد و گفت: چو فردا برآید بلند آفتاب.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://dlha.top/2021/08/Khatoon-02.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
<p><img src="https://rozup.ir/view/3391097/%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-1-1.jpg" alt="" width="400" height="541" /></p> <p></p> <p><span><span>کارگردان: تینا پاکروان</span></span></p> <p></p> <p><span><span>بازیگران: نگار جواهریان، مهران مدیری، اشکان خطیبی، شبنم مقدمی، میرسعید مولویان، بابک حمیدیان، مهران غفوریان، ستاره پسیانی، فرخ نعمتی، بهناز جعفری، رضا بهبودی، شاهرخ فروتنیان، مهتاب ثروتی، مهدی قربانی، عاطفه رضوی، پژمان بازغی</span></span></p> <p><br /><span><span>خلاصه داستان:</span></span><br /><span><span>چو فردا برآید بلند آفتاب: دوم شهریور ۱۳۲۰ گیلان داشت زندگی اش را می کرد تا رادیو بی بی سی برنامه قصه اش را قطع کرد و گفت: چو فردا برآید بلند آفتاب.</span></span></p> <p></p> <p></p><p><a href="https://dlha.top/2021/08/Khatoon-01.mp4"><img src="https://rozup.ir/view/3244957/download-button-2.jpg" alt="" width="142" height="45" /></a></p>
از بهترین شعرهای کیوان شاهبداغی کیوان شاهبداغی نه تو می مانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذ شت غصه هم خواهد رفت آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
یکی از بهترین شعرهای کیوان شاهبداغی کیوان شاهبداغی : خدایا باور افسردگان را , چون بهاران , زندگانی ده و روح خستگان را هم , خروشی جاودانی ده کویر قلب تنهایان , به مهری آبیاری کن به کوی بی کسان, یک مهربانی , آشنایی را , تو راهی کن هر آن کس را که با هجر عزیزی امتحان کردی به یاد خاطراتش , عاشقانه زندگی کردن , تلافی کن بکوبان با سر انگشتان مهری , کوبه ی در های غربت را بسوزان ریشه های سرد نفرت را حبیبا , سال نو را , سال نور و عاشقی فرما بزرگا , زندگی کردن , نشانم ده و راه و رسم دل دادن , ستاندن , پیش پایم نه به کامم لذت با هم نشستن , مهر ورزیدن عنایت کن فهیم ارزش هر لحظه ام گردان بدانم خنده در آیینه , بس زیباست بفهمم بغض در آدینه , دست ماست بخوانم با قناری ها , خدا اینجاست بجویم من خدایم , چون که حق زیباست عزیزا هفت سین عیدمان را سایه سار سبز سیمای سحرخیزان سرو اندیش ساعی , مرحمت فرما خدایا باور تغییر را این کیمیا درس بهاران راه در اعماق قلوبت یخ زده ؛ گرم و شکوفا کن تو خار هر کدورت را به گلبرگ گذشتی , بی اثر گردان چکاوک را تو یاری کن به آوازی , دل همسایه مان را , شاد گرداند شقایق را که دشت و عریان , شعله پوشاند به خوشبختی , نشان کوچه ی بن بست ما را ده نشان مردم این شهر را , یاد بهار آور خدایا , در طلوع سال نو آغاز راه سبز فردا ها تو قلب هر مسافر را , به نور معرفت آگه به رمز و راز زیبای سفر فرما بفهمان زندگی بی عشق , نا زیباست که قدر لحظه ها در لحظه , نا پیداست
شعر زندگی کیوان شاهبداغی کیوان شاهبداغی زندگي، راز بزرگي است که در ما جاريست زندگي فاصله آمدن و رفتن ماست رود دنيا جاريست زندگي ، آبتني کردن در اين رود است وقت رفتن به همان عرياني که به هنگام ورود آمده ايم دست ما در کف اين رود به دنبال چه مي گردد؟ هيچ!!! زندگي ، وزن نگاهي است که در خاطره ها مي ماند شايد اين حسرت بيهوده که بر دل داري شعله گرمي اميد تو را ، خواهد کشت زندگي درک همين اکنون است زندگي شوق رسيدن به همان فردايي است ، که نخواهد آمد تو نه در ديروزي ، و نه در فردايي ظرف امروز ، پر از بودن توست شايد اين خنده که امروز ، دريغش کردي آخرين فرصت همراهي با ، اميد است زندگي ياد غريبي است که در سينه خاک ، به جا مي ماند زندگي ، سبزترين آيه ، در انديشه برگ زندگي ، خاطر دريايي يک قطره ، در آرامش رود زندگي ، حس شکوفايي يک مزرعه ، در باور بذر زندگي ، باور درياست در انديشه ماهي ، در تنگ زندگي ، ترجمه روشن خاک است ، در آيينه عشق زندگي ، فهم نفهميدن هاست زندگي ، پنجره اي باز، به دنياي وجود تا که اين پنجره باز است ، جهاني با ماست آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت با ماست فرصت بازي اين پنجره را دريابيم در نبنديم به نور ، در نبنديم به آرامش پر مهر نسيم پرده از ساحت دل برگيريم رو به اين پنجره، با شوق، سلامي بکنيم زندگي ، رسم پذيرايي از تقدير است وزن خوشبختي من ، وزن رضايتمندي ست زندگي ، شايد شعر پدرم بود که خواند زندگي شايد آن لبخندي ست ، که دريغش کرديم زندگي زمزمه پاک حيات ست ، ميان دو سکوت زندگي ، خاطره آمدن و رفتن ماست لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهايي ست من دلم مي خواهد قدر اين خاطره را دريابيم شعر از کیوان شاهبداغی
شعر زندگی از کیوان شاهبداغی شب آرامی بود می روم در ایوان تا بپرسم از خود ، زندگی یعنی چه !؟ مادرم سینی چایی در دست ، گل لبخندی چید ، هدیه اش داد به من خواهرم ، تکه نانی آورد ، آمد آنجا ، لب پاشویه نشست ،به هوای خبر از ماهی ها دست ها کاسه نمود ، چهره ای گرم در آن کاسه بریختو به لبخندی تزئینش کرد هدیه اش داد به چشمان پذیرای دلم پدرم دفتر شعری آورد ،تکیه بر پشتی داد ، شعر زیبایی خواند ، و مرا برد ، به آرامش زیبای یقین با خودم می گفتم : زندگی ، راز بزرگی ست که در ما جاری ست زندگی ، فاصله ی آمدن و رفتن ماست رود دنیا ، جاری ست زندگی ، آبتنی کردن در این رود است وقت رفتن ، به همان عریانی ، که به هنگام ورود ، آمده ایم قصه آمدن و رفتن ما تکراری است عده ای گریه کنان می آیندعده ای ، گرم تلاطم هایش عده ای بغض به لب ، قصد خروج فرق ما ، مدت این آب تنی است یا که شاید ، روش غوطه وری دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد ، هیچ !!! زندگی ، باور تبدیل زمان است در اندیشه عمر زندگی ، جمع طپش های دل است زندگی ، وزن نگاهی ست ، که در خاطره ها می ماند زندگی ، بازی نافرجامی است ، که تو انبوه کنی ، آنچه نمی باید بردو فراموش شود ، آنچه که ره توشه ماست شاید این حسرت بیهوده که در دل داری ، شعله ی گرمی امید تو را ، خواهد کشت زندگی ، درک همین اکنون است زندگی ، شوق رسیدن به همان فردایی ست ، که نخواهد آمد تو ، نه در دیروزی ، و نه در فردایی ظرف امروز ، پر از بودن توست شاید این خنده که امروز ، دریغش کردی آخرین فرصت همراهی با ، امید است زندگی ، بند لطیفی است که بر گردن روح افتاده ست زندگی ، فرصت همراهی تن با روح است روح از جنس خدا و تن ، این مرکب دنیایی از جنس فنا زندگی ، یاد غریبی ست که در حافظه ی خاک ، به جا می ماند زندگی ، رخصت یک تجربه است تا بدانند همه ، تا تولد باقی ست می توان گفت خدا امیدش به رها گشتن انسان ، باقی است زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه ی برگ زندگی ، خاطر دریایی یک قطره ، در آرامش رود زندگی ، حس شکوفایی یک مزرعه ، در باور بذر زندگی ، باور دریاست در اندیشه ی ماهی ، در تنگ زندگی ، ترجمه ی روشن خاک است ، در آیینه ی عشق زندگی ، فهم نفهمیدن هاست زندگی ، سهم تو از این دنیاست زندگی ، پنجره ای باز به دنیای وجود تا که این پنجره باز است ، جهانی با ماست ،آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت با ماست فرصت بازی این پنجره را دریابیم ،در نبیندیم به نور در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم پرده از ساحت دل ، برگیریم ،رو به این پنجره با شوق ، سلامی بکنیم زندگی ، رسم پذیرایی از تقدیر است سهم من ، هر چه که هست من به اندازه این سهم نمی اندیشم وزن خوشبختی من ، وزن رضایتمندیست شاید این راز ، همان رمز کنار آمدن و سازش با تقدیر است زندگی شاید ، شعر پدرم بود ، که خواند چای مادر ، که مرا گرم نمود نان خواهر ، که به ماهی ها داد زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم زندگی ، زمزمه ی پاک حیات است ، میان دو سکوت زندگی ، خاطره ی آمدن و رفتن ماست لحظه ی آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست من دلم می خواهد ، قدر این خاطره را ، دریابم کیوان شاهبداغی
کیوان شاهبداغی : وقتی که آمدی کیوان شاهبداغی : وقتی که آمدی آهسته در بزن تا نشنود دو گوش حریفان صدای عشق دل بشنود صدای تو ، بیداد می کند وقتی که آمدی در ، پشت سر مبند وقتی سلام تو را بشنود سکوت از دست می رود وانگه بهانه ات ، بگرفته دست غم از آن دری که تو آیی ، بدر رود دیگر مجال ماندن بغضی به خانه نیست گل می دهد برای تو آن بوته یاس خالیست خانه ، ولی من برای تو از روزگار دور در گوشه ای که نبیند نگاه غیر پنهان نموده کمی خاطرات خوش لبخند مانده کمی ، سهم چشم تو یک دم از این نفس ، که سلامی شود تو را امید را به یاد تو در کنج این دلم در گوشه ای که نشکندش سنگ روزگار ، پنهان نموده ام یک خرده جان ، که تو را هدیه می کنم ای مهربان من وقتی که آمدی آهسته نام مرا پشت در بگو آرام تر ، دل غمدیده را بخوان دل تاب دیدن یکباره ات که نیست می گیرد آن زبان طپش می رود ز دست ای مهربان من ، دیگر بیا ولی . آهسته در بزن
احمد شاملو / بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت ما در ظلمت‌ایم بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت ما تنهاییم چرا که هرگز کسی ما را به جانب خود نخواند عشق‌های معصوم ، بی‌کار و بی انگیزه‌اند و دوست داشتن از سفرهای دراز تهی‌دست باز می‌گردد دیگر امید درودی نیست امید نوازشی نیست احمد شاملو
احمد شاملو / دیریست عابری نگذشته ست ازین کنار دیریست عابری نگذشته ست ازین کنار کز شمع او بتابد نوری ز روزن ام . فکرم به جست و جوی سحر راه می کشد اما سحر کجا! در خلوتی که هست؛ نه شاخه ای زجنبش مرغی خورد تکان نه باد روی بام و دری آه می کشد. حتی نمی کند سگی از دور شیونی حتی نمی کند خسی از باد جنبشی غول سکوت می گزدم با فغان خویش ومن درانتظار که خواند خروس صبح! کشتی به شن نشسته به دریای شب مرا وز بندر نجات چراغ امید صبح سوسو نمی زند. احمد شاملو
زیباترین حرف / احمد شاملو زیباترین حرفت را بگو شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن و هراس مدار از آنکه بگویند ترانه یی بی هوده می خوانید . ــ چرا که ترانه ی ما ترانه ی بی هوده گی نیست چرا که عشق حرفی بیهوده نیست . حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید به خاطر ِ فردای ما اگر بر ماش منتی ست ؛ چرا که عشق خود فرداست خود همیشه است . "احمد شاملو"
جادوی لبخند . احمد شاملو زنده یاد احمد شاملو شما که زیبائید تا مردان زیبایی را بس و هر مردی که به راهی می شتابد جادویی لبخندی از شماست و هر مرد در آزادگی خویش به زنجیر زرین عشقی ست پای بست عشق تان را به ما دهید شما که عشق تان زندگی ست! و خشم تان را به دشمنان ما شما که خشم تان مرگ است. از احمد شاملو
<p><span><strong>چرا زنی شبیه فرنگی ها قسمت ما نمی شود؟</strong></span></p> <p><span>حسین قلی خان نظام السلطنه از فرنگ برای رفیقش محمد ولی خان افشار نامه ای می فرستد و فراوان از ن فرنگی تعریف می کند که در عقل و خط و سواد بی هم و بیکران از زنش گلایه دارد که چرا قسمتش زنی شبیه ن فرنگی نیست و پاسخ محمد ولی خان به نامه بی نظیر است:</span></p> <p><span>قربانت شوم<br />عقل و شعور ذاتی ست نه اکتسابی ولی خط و سواد مکتبی ست.<br />شما که اهل دودمان جلیلۂ قجرید و تمام مقدرات ایران و ایرانی در دست ایل و اقوام و طایفۂ شماست<br />کدام مدرسه را برای ن ساخته اید ؟<br />کدام معلم و معلمه را تعیین نموده اید برای آموزش به ن؟<br />عدم قابلیت ن را با چه معیاری اندازه گرفته اید؟<br />از کجا پی به بی استعدادی ن ایران برده اید؟</span></p> <p><span>آخر ارزش زن ایرانی را به سازگاری با اندرونی معیار گذاشته اید،نه خط و سواد.</span></p> <p><span>از زن ضبط و ربط اولاد و خانه داری خواسته اید نه خط نویسی.</span></p> <p><span>ن را در مسیر خرافه و سحر و دعا و جادو و اطاعت کورکورانه از دین رهنمود کرده اید نه علم و ترقی.</span></p> <p><span>ن شجاع و آزاده را به جرم سرپیچی از فرامینتان کتک میزنید تا سر حد مرگ</span></p> <p><span>ن را کنیز و کلفت می خواهید نه موثر در پیشرفت مملکت.</span></p> <p><span>ن را نصف مرد می دانید و ضعیفه خطابشان می کنید.</span></p> <p><span>و تمام عزت نفس و خودباوری را از ن مملکت سلب کرده اید بعد توقع دارید شبیه ن فرنگ شوند<br />زهی خیال باطل</span></p> <p><span>برگرد رفیق!<br />برگرد به مملکت و با زنت شبیه فرنگیان رفتار کن بعد خواهی دید زن ایرانی در عقل و هوش و درایت و کیاست و ذکاوت سرآمد جهانی است.<br />برگرد </span></p> <p><br /><span>محمد ولی خان افشار<br />طهران<br />به تاریخ 15 ذی القعده ١٣٢٠ ه.ق</span></p>
<p><img src="http://fa.wikishia.net/images/thumb/0/05/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B2%D9%85%D8%B1.jpg/240px-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B2%D9%85%D8%B1.jpg" alt="سوره زمر.jpg" width="240" height="231" data-file-width="1000" data-file-height="962" /></p> <p><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="font-size: x-large;"><span style="color: indigo;">تصويري از بهشت و جهنم</span></span><br /><br /><img src="http://www.schoolnet.ir/~besat/images/samani/Besm1.jpg" alt="" border="0" /><br /><span style="color: sienna;"><br /></span></span></span></p> <p></p> <div><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: sienna;">(گزارشي ازسوره مبارکه زُمَر)</span></span></span></div> <p></p> <p></p> <div><a href="http://zibasazi.bahar-20.com/" rel="nofollow" target="_blank"><img src="http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/51.gif" alt="" border="0" /></a></div> <p><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"></span></span></p> <div><span style="font-size: large;"><span style="color: navy;">تمام سوره در چند خط</span></span></div> <p><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;">کلمه زمر وصف ورود آدميان است به بهشت و جهنم؛ گروه، گروه. شايد اين سوره هم به اين دليل زمر نام گرفته است که بهشت و جهنم را در کانون توجه خود دارد.<br /><br /><<زمر>> يک سوره مکي است که با 57 آيه اش فضايي ساخته آکنده از مهم ترين حرف هاي خداوند با انسان. اين سوره با امر به عبادت خالصانه و تخطئه مردم ناداني که بت ها را به خيال نزديکي به خداوند پرستش مي کردند، شروع مي شود و با شرح گوشه اي از عظمت خداوند ادامه مي يابد؛ <<او خالق زمين و آسمان است.>><br /><br />سپس اين اوج را با يادآوري عجز انسان بيش تر به رخ مي کشد و با ارائه تصويري از او در دو صورت خوب و بد در رفتارش نسبت به خداوند پايان کار را هم يادآور مي شود؛ خسارت آشکار، نتيجه کفر و شرک و تکبر، و در مقابل، پاداش بي حساب محصول ايمان و شکر و احسان.<br /><br />در آيات بعدي تصاوير مؤمنان و کافران روشن و روشنتر بيان مي شود تا آن جا که زيبايي به اوج مي رسد و آرامش انسان در حال يکتاپرستي که دلش به دست يک دلبر است با حالت شرک که ميدان تلاش براي جلب رضايت ارباب هاي متفاوت است مقايسه مي شود.<br /><br />ادامه آيات اشاره هايي است به انتخاب گري انسان و آن چه با انتخاب خود رقم مي زند؛ بهشت يا جهنم. و البته باز لطف جلوه گري مي کند که؛ اي خطاکارها، از رحمت خدا نااميد نشويد.<br /><br />بدين ترتيب آيات زمر در صفحات پاياني و پس از آن که مخاطب خود را در حالتي بين خوف و رجاء در نوسان داشته است، قيامت را پيش چشم مي کشد تا اگر کسي به خواب مانده با اين بيدارباش نهايي هوشيار شود که وقوع قيامت نزديک و ناگهاني است.<br /><br />به طور کلي سوره زمر قصد دارد زواياي مختلف انسان را در اعمال و رفتارش در نسبتي که با خالق خود دارد بازنمايي کند و او را از اين گذر به انتخابي درست در دو راهي خير و شر، رستگاري و خسران و ضلالت و هدايت رهنمون سازد.<br /><br /></span></span><br /><a href="http://zibasazi.bahar-20.com/" rel="nofollow" target="_blank"><img src="http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/51.gif" alt="" border="0" /></a></p><div><span style="color: magenta;"><strong><span style="font-size: x-large;">پيام گزيده ها</span></strong></span></div> <p><br /><br /><a href="http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/51.gif" rel="nofollow" target="_blank"><img src="http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/51.gif" alt="" border="0" /></a><br /><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: red;">*</span>حرف خدا را بر هر چه ديگران مي گويند ترجيح بده (او را عبادت کن) و همين کار را هم تنها به خاطر خود خداوند انجام بده ونه خوش آمد ديگران<span style="color: darkorchid;">(آيه2)</span></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><br /></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: red;">*</span>بندگي خدا تنها در آئين وشکلي پذيرفتني است که خود او ترسيم کرده.<span style="color: darkorchid;">(آيه3)</span></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: red;">*</span>پرورنده و سرپرست شما خدائي است که شما را که در شکم مادرانتان و در پرده هاي سه گانه طي مراحلي خلق کرد. همه چيز از آن اوست. هيچ خدايي جز او نيست. با اين اوصاف و با وجود اين نشانه هاي آشکار چرا تن به انحراف مي دهيد؟<span style="color: darkorchid;">(آيه6)</span></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><br /></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: red;">*</span>هيچ گنهکاري گناه کس ديگر را بر دوش نمي کشد<span style="color: darkorchid;">(آيه7)</span></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><br /></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: red;">*</span>کساني را که از اطاعت حکومت هاي ناحق (غيرالهي) سرباز زدند [به سرانجامي خوب] بشارت بده<span style="color: darkorchid;">(آيه17)</span></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><br /></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: red;">*</span>اگر کسي بدون تعصب نسبت به جهالت خود به حرف ها گوش دهد و بهترينشان را (که با عقل ومنطق مي سازد) انتخاب کند خداوند او را به راه درست هدايت مي کند<span style="color: darkorchid;">(آيه)</span></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><br /></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: red;">*</span>خداوند فردي را مثال ميزند که فرمانبر چند نفر است که دچار اختلاف نظر هم هستند. آيا وضعيت او با فردي که از يک نفر فرمان مي برد و با ديگران کاري ندارد برابر است؟<span style="color: darkorchid;">(آيه29)</span></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><br /></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: red;">*</span>بزرگ ترين ظلم اين است که درباره خداوند يا از قول او چيزي را بگويي که واقعيت ندارد و وقتي هم حقيقتي را به تو مي گويند آن را دروغ بداني. کسي که حقايقي را که فهميده پنهان مي کند خودش را به نفهمي مي زند جايش جهنم است<span style="color: darkorchid;">(آيه32)</span></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><br /></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: red;">*</span>کافي است بنده خدا باشي تا از هيچ کس جز او نترسي<span style="color: darkorchid;">(آيه36)</span></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><br /></span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: darkgreen;"><span style="color: red;">*</span>خداوند به فرستاده اش مي گويد: قرآن را از طريق تو براي مردم فرستاديم تا حقيقت برايشان روشن بشود اما تو در اين که آن ها چه انتخابي مي کنند اصلاً مسئول نيستي چراکه اگرکسي حق را قبول کند، به نفع خودش عمل کرده و آنکه نکند به کسي جز خودش ضربه نزده است<span style="color: darkorchid;">(آيه41)</span><br /></span></span><br /><br /><br /><a href="http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/51.gif" rel="nofollow" target="_blank"><img src="http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/51.gif" alt="" border="0" /></a></p> <div> <p><span style="font-size: large;"><span style="color: navy;"><strong><span style="color: darkred;"><strong>ختم کلام</strong></span><br /><a href="http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/51.gif" rel="nofollow" target="_blank"><img src="http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/51.gif" alt="" border="0" /></a><br /></strong></span></span><span style="font-size: large;"><span style="color: navy;">در روايات معصومين عليهم السلام نيز آمده که مسأله جبر و اختيار دريايي است که هرکس را توان آن نيست که در آن شنا کند.<br /><br />هرچند چنين است اما در کلام خداوند و سخنان معصومان عليهم السلام سرنخ هايي براي روشن شدن قضيه و آرام گرفتن ذهن هاي پرسش گر وجود دارد.<br /><br />علاوه بر اشاره هاي آشکاري که در برخي آيات سوره زمر شده است روح حاکم بر همه آيات اين سوره بلکه همه آيات الهي بيانگر مختار بودن انسان است و البته هيچ تنافي اي هم وجود ندارد با اين آيات که؛ کسي را که خداوند گمراه کند قابل هدايت نيست وکسي را که خداوند هدايت کند گمراه شدني نيست چرا که اين خود انسان است که مقدمات و مسببات گمراهي يا هدايت خودش را فراهم مي کند وخداوند هم بر اساس انتخاب انسان مسير بدبختي يا نيک روزي او را هموار مي سازد.<br /><br />شاهد اين مدعا آيات 53 و54 است که گمراهان را به بازگشت و تسليم شدن در برابر فرمان هاي الهي فرامي خواند.<br /><br /></span></span><span style="font-size: large;"><span style="color: green;">سوره زمرقصددارد زواياي مختلف انسان را دراعمال و رفتار شد رانسبتي که بخالق خوددارد باز نمايي کند واورازاين گذربه انتخابي درست درداو راهي خيرو شر، رستگاريو خسرانو ضلالت و هدايت رهنمون سازد</span></span><br /><span style="font-size: large;"><span style="color: green;">متن اين گفت وگو برگرفته از سيره و احاديث نبوي است</span></span></p> <div><span style="font-size: large;"><span style="color: navy;"></span></span></div> <div><a href="http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/51.gif" rel="nofollow" target="_blank"><img src="http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/51.gif" alt="" border="0" /></a><br /><span style="font-size: small;"><span style="color: blue;"><br /></span></span></div> <div><span style="font-size: small;"><span style="color: blue;">منبع: ديدار آشنا، شماره 75<br /></span></span><br /><span style="font-size: small;"><span style="color: blue;">تبیان:</span></span><span style="font-size: small;"><span style="color: blue;">شکوري_کارشناس بخش قرآن</span></span></div> </div>
<div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title">چشم و هم چشمی از نظر قرآن</div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <p><span><span></span></span></p> <p><span><span><span style="color: darkorange;">انسان، موجودي الگوپذير</span><br /><span style="color: darkred;">از نظر روان شناسان اجتماعي چشم هم چشمي در حوزه الگوهاي رفتاري بسيار نقش آفرين است. كساني، ديگري خاص و يا ديگران مهمي را به عنوان الگو قرار مي دهند و مي كوشند تا از سرتا پا همانند الگو باشند ديگران مهم چنان رفتار شخص را تحت تاثير قرار مي دهند كه هر چيز ظاهري كه در ايشان بيابد مي كوشد تا با همانندسازي، خود را با آنان تطبيق دهد.</span><br /><span style="color: darkred;">الگوهاي رفتاري شخص مي تواند وي را به هر سوي بكشاند. اين مساله درباره همه كسان از پير و برنا و زن و مرد و عامي و عالم صدق مي كند. از اين رو در آيات قرآني مساله اسوه و بهره گيري از آن مطرح مي شود؛ زيرا انسان به طور طبيعي رفتارهاي خويش را براساس تاييد و يا همراهي با الگوها شكل مي دهد و اصولا مساله جامعه پذيري كه اصلي بسيار مهم در زندگي اجتماعي بشر است، ريشه در الگوپذيري انسان دارد. براين اساس مساله تقليد به دو شكل عاقلانه و كوركورانه در جوامع بشري امري طبيعي و غريزي است و انسان نمي تواند بي تقليد و الگوبرداري از ديگري زندگي كند، بلكه حتي نمي تواند به كمال انساني دست يابد. از اين رو آيات قرآني با بيان داستان زندگي گذشتگان و ارايه الگوهاي مختلف در هر حوزه ريز و درشت زندگي، مي كوشد تا شخص در يك راه مستقيم با بهره گيري از الگوهاي بينشي و نگرشي و رفتاري حركت كند و به سعادت دنيا و آخرت دست يابد.</span><br /><span style="color: darkred;">به هر حال، مساله چشم و هم چشمي ريشه در اصول غريزي و فطري بشر دارد و بازخواني آن نشان مي دهد كه اين رفتار به سبب تحليل نادرست از موقعيت خود در جهان و زندگي اجتماعي پديد مي آيد. شخصي كه گرفتار بيماري و نابهنجاري اجتماعي چشم و هم چشمي مي شود در حقيقت دچار جهل و ناآگاهي از وضعيت و موقعيت خود به عنوان انسان و هدف از زندگي است و از يك غريزه درست و فطرت سالم به شكل نادرستي بهره برداري كرده است. قدرت و تواني كه در نهاد بشر قرار داده شده تا با كمك آن خود را به سعادت برساند ابزاري براي بازدارندگي وي از ترقي و كمال مي شود و جلوي پيش رفت و رشد و تكامل او را مي گيرد. اين گونه است كه ظرفيت و توانايي خود را در جايي ديگر هزينه مي كند كه سودي برايش ندارد.</span></span></span></p> </div> </div>
<p><img class="img-responsive" title="<<العالمین>> سوره حجر" src="http://www.porsemanequran.com/sites/default/files/styles/large/public/qw124.jpg?itok=8KOM8-l3" alt="منظور از کلمه <<العالمین>> در آیه 70 سوره مبارکه حجر چیست؟" width="480" height="480" /></p> <p></p> <p></p> <p></p> <p class="rtejustify" dir="RTL"><strong><span lang="FA">منظور از کلمه <<العالمین>> در آیه 70 سوره مبارکه حجر چیست؟</span></strong></p> <p dir="RTL"><span lang="FA">در اینکه مراد از کلمه <<العالمین>> در آیه 70 سوره مبارکه حجر<<قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمينَ>> چیست باید گفت در تفاسیر اقوال مختلفی در باره آن ذکر نشده است بلکه تقریبا می توان گفت همه مفسرین بالاتفاق آیه شماره 70 را کلام قوم لوط دانسته اند که خدای سبحان آن را نقل می کند، نه کلام حضرت لوط (علیه السلام). و مراد از <<العالمین>>(مردم جهان) را مهمانان، غریبه ها، رهگذران دانسته اند</span><span dir="LTR">.</span></p> <p class="rtejustify" dir="RTL"><span lang="FA">کلام برخی از مفسرین به شرح زیر است</span><span dir="LTR">:</span><span lang="FA">جامع البیان فی تفسیر القران: قوم لوط به ایشان گفت: آیا تو را از اینکه کسی از جهانیان را مهمان کنی بر حذر نداشتیم؟(1)التفسیر الکبیر: مراد این است که آیا ما تو را از سخن گفتن درباره کسانی که قصد به آنان را داریم نهی نکردیم.(2)روح البیان: منظور این است که آیا نسبت به بازداشتن آنها از ما بر تو پیشگام نبودیم و تو را از آن نهی نکردیم. زیرا آنان به هر غریبه ای متعرض می شدند و حضرت لوط(علیه السلام) در حد توان، آنان را از این کار باز می داشت در حالیکه آنان حضرت لوط (علیه السلام) را از این کار نهی می کردند تا مبادا کسی را پناه دهد یا اینکه او را تهدید می کردند به این که اگر به این رویه خود پایان ندهی تو را از شهر خویش اخراج می کنیم.rlm;(3)روح المعانی : مراد از <<عن العالمین>> پناه دادن یکی از آنها یا مانع شدن میان آنها و قوم لوط یا مهمان کردن آنهاست.rlm;(4)تفسیر نمونه: و گفتند: مگر ما به تو نگفتيم احدى را از مردم جهان به مهمانى نپذيرى و به خانه خود راه ندهى، چرا خلاف كردى، و به گفته ما عمل ننمودى؟</span><span dir="LTR">!</span><span lang="FA">و اين به خاطر آن بود كه قوم و جمعيت مزبور افرادى خسيس و بخيل بودند، و هرگز كسى را به خانه خود ميهمان نمىrlm; كردند، و اتفاقا شهرهاى آنها در مسير قافلهrlm; ها بود و مىrlm;گويند آنها براى اينكه كسى در آنجا توقف نكند، اين عمل شنيع را با بعضى از واردين انجام داده بودند، و كم كم براى آنها عادتى شده بود، لذا گويا هر گاه لوط پيامبر با خبر مىrlm;شد كه شخص غريبى به آن ديار گام نهاده براى اينكه گرفتار چنگال آنها نشود وى را به خانه خود دعوت مىrlm;كرد اما آنها پس از آنكه از اين جريان آگاه شدند خشمگين گشتند و به او صريحا گفتند حق ندارى بعد از اين ميهمانى به خانه خود راه دهى! به نظر مىrlm;رسد كه كلمه" عالمين" در آيه فوق اشاره به رهگذران و افرادى است كه اهل آن شهر و ديار نبودند و گذارشان به آنجا مىrlm; افتاد.(5)</span></p> <p class="rtejustify" dir="RTL"><span lang="FA">اما علی رغم اتفاق نظرهای فوق، صرفا صاحب مجمع البیان به نقل از جبایی می نویسد: جبائى گويد: اين سخن را لوط به قوم خود گفت و اين پيش از آن بود كه بفهمد آنها فرشتگان هستند كه براى نازل كردن عذاب آمدهrlm; اند. اين مطلب، اگر چه در آخر ذكر شده است، لكن در حقيقت، جاى آن در آغاز كلام است. چنان كه در غير از اين سوره نيز همين رويه، بكار رفته است.(6)حاصل اینکه</span><span dir="LTR">:</span><span lang="FA">عمده مفسرین آیه 70 سوره مبارکه حجر را سخن قوم لوط (علیه السلام) دانسته اند و صاحب مجمع البیان نیز صرفا به نقل از جبائی این اختلاف را مطرح کرده است در حالی که آیه شریفه ابهامی ندارد و سیاق و متن آیه به وضوح <<سخن قوم لوط بودن>> آن را تأیید می کند</span><span dir="LTR">.</span></p> <p dir="RTL"><span lang="FA">پی نوشت ها</span><span dir="LTR">:</span></p> <p dir="RTL"><span lang="FA">1- طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن (تفسير الطبرى)، دار المعرفة، 1412ق ، چاپ اول، لبنان، بيروت، جrlm;14 ص 30</span><span dir="LTR">.<br /></span><span lang="FA">2-</span><span lang="FA" dir="LTR"></span><span lang="FA">فخر رازى، محمد بن عمر، التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)، دار إحياء التراث العربي،1420ق، چاپ سوم، لبنان، بيروت، جrlm;19 ص 155</span><span dir="LTR">.<br /></span><span lang="FA">3- حقى برسوى، اسماعيل بن مصطفى، تفسير روح البيان، دار الفكر، بی تا، چاپ اول، لبنان، بيروت، جrlm;4 ص 477</span><span dir="LTR"><br /></span><span lang="FA">4- آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، دار الكتب العلمية،1415ق، چاپ اول، منشورات محمد علي بيضون، لبنان، بيروت، جrlm;7 ص 315</span><span dir="LTR">.<br /></span><span lang="FA">5- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية،1371ش، چاپ 10، - ايران - تهران،.جrlm;11 ص 110</span><span dir="LTR"><br /></span><span lang="FA">6- طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه تفسير مجمع البيان، فراهانى، بی تا، چاپ اول - ايران - تهران، جrlm;13 ص 204</span></p>
<div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title">نکات کلیدی از جزء هفتم قرآن کریم - آیات و پیام های مهم جزء 7 قران مجید</div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <p><strong><span><span></span></span></strong><img alt="Image result for ‫تصویر نوشته های قرآنی‬lrm;" /></p> <p><strong><span><span><span>1) مباحث فقهي مطرح شده در اين جزء عبارتند از:</span><br /><br /><span>الف-</span><strong>احكام سوگند</strong><span>. خداوند درآيه 89 سوره مائده مي فرمايد:"خداوند شما را به خاطر سوگند هاي بيهوده مؤاخذه نمي كند, اما در مقابل سوگندهايي كه با ايمان وقصد بوده است مؤاخذه مي كند".</span><br /><br /><span>bull; اقسام سوگند:</span><br /><br /><span>1- سوگندهايي كه داراي هدف مشخصي نيست و از روي اراده محكم و تصميم قاطع نيست.</span><br /><br /><span>2- سوگندهايي كه با اراده و عزم است.</span><br /><br /><span>bull;</span><strong>كفاره سوگند</strong><span>.اگر كسي بنام خدا سوگند ياد كند كه عمل نيك يا عمل مباحي را انجام دهد, واجب است به سوگند خود عمل كند و اگر آنرا زير پا گذاشت ,كفاره دارد و نيز سوگند جز به نام خدا معتبر نيست.كفاره سوگند نيز يكي از اين سه چيز است:</span><br /><br /><span>1- اطعام ده نفر مسكين.</span><br /><br /><span>2- پوشاندن ده نفر نيازمند.</span><br /><br /><span>3- آزاد كردن يك برده و اگر كسي توان هيچكدام از اينها را ندارد ,بايد سه روز روزه بگيرد.</span><br /><br /><span>ب- احكام شراب و قمار و بخت آزمايي.خداوند در آيه 91 و 92 سوره مائده مي فرماید :"شيطان مي خواهد با آشاميدن شراب و قمار, شما را از ياد خدا و نماز گذاردن بازدارد".يادآوري مي شود در مورد شراب</span><br /><span>در آيه 219 سوره بقره يعني جزء دوم نيز مطالبي آمده است.</span><br /><br /><span>ج- احكام صيد درحال احرام: خداوند در آيه 95 سوره مائده خطاب به مؤمنين مي فرمايد:" در حال احرام</span><br /><span>شكار نكنيد و هر كس از شما كه بداند مُحرم است و شكار نمايد, بايد از چهار پايان قرباني كند و يا كفارۀ آن رابپردازد كه اطعام چند مسكين است و يا برابر همان اطعام روزه بگيرد" و در آيه بعدي مي فرمايد:</span><br /><br /><span>"صيد دريا در حال احرام حلال است".</span><br /><br /><span>د -</span><strong>احكام وصيت</strong><span>, خداوند در آيه 106 سوره مائده مي فرمايد: "زمانيكه مرگ يكي از شما فرا مي رسد هنگام وصيت نمودن , دو نفر عادل را به شهادت بگيريد و." و بدينوسيله خداوند سعي در حفظ حقوق و اموال مردم كرده است.</span><br /><br /><span>2) خداوند در آيه 97 سوره مائده راجع به كعبه مي فرمايد:" كعبه را وسيله اي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده ام." ونيز در روايات اسلامي ويران كردن كعبه در رديف قتل پيامبر و امام قرار گرفته است و نگاه كردن به آن عبادت است و طواف گرد كعبه از بهترين اعمال ذكرشده است.</span><br /><br /><span>3) سؤالات بيجا, خداوند در آيه 101 سوره مائده خطاب به مؤمنين مي فرمايد:"</span><span>از چيزهايي نپرسيد كه اگر براي شما آشكار شود شما را ناراحت مي نمايد".</span><br /><br /><span>لازم به ذكر است كه گرچه سؤال , كليد فهم حقايق است ,اما اين مورد هم مانند مسائل ديگر ,استثنايي دارد كه به چند نمونه اشاره مي كنيم:</span><br /><br /><span>الف- بيشتر مردم اگر ازعمق بيماري خود اطلاع داشته باشند, به وحشت مي افتند. لذا گاهي پزشك صلاح مي داند كه بيماري شخص را به اطرافيانش بگويد و بهتر است خود بيمار سعي در فهميدن بيماري خود نداشته باشد.</span><br /><br /><span>ب - در روايت آمده است كه در هر مورد كه خداوند سكوت كرده است, پرسش نكنيد كه حكمتي در آن است.</span><br /><br /><span>ج - در روايتي از امام رضا (ع) درباره داستان گاو بني اسرائيل و سؤالات پي درپي قوم يهود از حضرت موسي (ع) در رابطه با مشخصات گاوي كه مأمور ذبح آن بودند, آمده است كه اگرقوم يهود در همان آغاز يك ماده گاو انتخاب كرده و سر مي بريدند كافي بود, اما آنان سخت گيري كردند و خداوند هم بر آنان سخت گرفت.(جلد اول تفسير نمونه ص 308)</span><br /><br /><span>4) در آيه 110 سوره مائده مواهب پروردگار به حضرت عيسي(ع) ذكر شده است.وهمچنين در آيات پاياني اين سوره داستان نزول مائده بر حواريون حضرت عيسي(ع) و تقاضاي عيسي(ع) از خداوند براي نزول مائده آسماني بعنوان عيدي و همچنين گفتگوي خداوند با حضرت عيسي(ع) و اعلام بيزاري آن بزرگوار از شرك پيروانش آمده است.</span></span></span></strong></p> <p><strong><span><span><span></span></span></span></strong></p> </div> </div><p><span></span><span>موضوع مطالب سوره مباركه انعام در جزء هفتم</span><span>:</span><br /><br /><span>مرحوم علامه طباطبائي(ره) صاحب الميزان در اين باره مي فرمايد كه غرض از سوره انعام بيان توحيد خدايتعالي است, زيرا بيشتر آيات آن به صورت محاجه عليه مشركين و مخالفين و نيز توحيد و نبوت و معاد است. ضمنا اين سوره مشتمل بر اجمالي از وظايف شرعيه و محرمات دينيه است.</span><br /><br /><span>5) درصفحه 144 جلد 5 تفسير نمونه در مورد جلسات ختم انعام نوشته شده است كه بعضي ها از اين سوره تنها به خواندن الفاظ آن قناعت مي كنند و جلسات عريض و طويلي براي ختم انعام و حل مشكلات شخصي و خصوصي خود با تشريفات ويژه اي ترتيب مي دهند. مسلما اگر در اين جلسات به محتواي سوره انعام دقت شود, نه تنها مشكلات شخصي ,بلكه مشكلات عمومي مسلمانان نيز حل خواهد شد.</span><br /><br /><span>6) عكس العمل هاي مشركين در مقابل دعوت به توحيد:</span><br /><br /><span>الف- اعراض از آيات الهي; خداوند در آيه 4 سوره انعام مي فرمايد:" هيچ آيه اي ازطرف پروردگارشان نمي آيد مگرآنكه از آن روي گردانند".</span><br /><br /><span>ب - تكذيب حق; در آيه 5 اين سوره به روحيه حق ناپذيري آنها اشاره شده و مي فرمايد:" هر زمان حق به سراغشان آمد تكذيب كردند".</span><br /><br /><span>ج - لجاجت مشركين; در آيه 7 اين سوره مي فرمايد:" اگر نامه اي روي صفحه اي بر تو نازل كنيم و آن را با</span><br /><span>دست خود لمس كنند, آنگاه مي گويند كه اين جز سحر آشكار نيست.</span><br /><br /><span>د - بهانه هاي مشركين; در آيه 8 سوره انعام مي فرمايد:" مي گويند چرا فرشته اي به پيامبر نازل نشده است" و در آيه 37 مي فرمايد:" گفتند چرا معجزه اي بر او نازل نمي شود".</span><br /><br /><span>ه - كتمان اهل كتاب; خداوند مي فرمايد اينها پيامبر را مي شناسند همانگونه كه فرزندان خود را مي شناسند ]اما معرفي نمي كردند[.</span><br /><br /><span>و - دلهاشان تاريك و گوشهاشان كر است.در آيه 25 و 26 مي فرمايد بر دلهاشان پرده اي افكنده ايم و در گوشهاشان سنگيني نهاده ايم.</span><br /><br /><span>ز - ايمان نمي آورند; در آيه 25 مي فرمايد:" اگر تمام نشانه ها را هم ببينند ايمان نمي آورند".</span><br /><br /><span>ج - منكر معادند; در آيه 29 مي فرمايد:" آنها معتقدند كه جز اين زندگي دنيا زندگي ديگري وجود ندارد و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد.</span><br /><br /><span>ط - انتظارات بيجا; از پيامبر(ص) مي خواستند كه خدايان آنها را بپرستد و نيز به ثروتمندان امتياز داده و فقرا را از خود دور كند, كه خداوند در آيه 52 مي فرمايد:" هرگز كساني را كه صبح و شام خدا را مي خوانند از خود دور مكن".</span><br /><br /><span>7) استدلالهاي مختلف براي بيدارسازي مشركان:</span><br /><br /><span>الف- از راه نشان دادن سرنوشت اقوام گذشته; در آيه 6 مي فرمايد آيا نديدند اقوام گذشته را كه چگونه هلاك كرديم با اينكه از شما قويتر بودند و قدرتهايي به آنها داده بوديم كه به شما نداده ايم و به خاطر گناهانشان همه نعمت ها را از آنها گرفتيم و نابودشان كرديم.</span><br /><br /><span>ب - از راه فطرت; در آيه 40 و 41 مي فرمايد اگر عذاب به سراغ شما بيايد و يا رستاخيز برپا شود, آيا باز هم غير خدا را مي خوانيد؟ نه در آن موقع خدا را مي خوانيد. و نيز در آيه 63 مي فرمايد:" چه كسي شما را از تاريكي هاي خشكي و دريا رهايي مي بخشد در حاليكه او را با تضرع و در پنهاني ميخوانيد و مي گويند اگر خدا ما را از اين خطرات رهايي بخشد از شكر گزاران خواهيم بود".</span><br /><br /><span>همچنين از راه دلائل توحيدي و راه تهديد و راه سير در زمين .</span><br /><br /><span>8) اندوه پيامبر براي هدايت مشركين و دلداري خداوند وي را:</span><br /><br /><span>الف- خداوند در آيه 32 سوره انعام مي فرمايد:"همانا مي دانيم كه آنچه كفار مي گويند تو را اندوهگين مي كند, همانا ايشان تو را تكذيب نمي كنند بلكه ظالمان آيت هاي خدا را انكار مي كنند".</span><br /><br /><span>ب - خداوند در آيه 10 با دلداري دادن به پيامبر(ص) مي فرمايد پيامبراني كه پيش از تو بودند نيز استهزاء شدند اما سرانجام عذاب الهي بر آنان فرود آمد.</span><br /><br /><span>ج - خداوند در آيه 35 مي فرمايد اگرروگرداني آنها بر تو سنگين است, بدان كه اگر سوراخي در زمين بوجود آوري و يا نردباني به آسمان بگذاري و بالاخره در اعماق زمين و آسمان براي آنها آيه و نشانۀ ديگري بياوري,بازهم ايمان نخواهند آورد.</span><br /><br /><span>9) در آيه 38 تمام موجودات در روز رستاخيز و در آيه 44عذاب استدراجي و در آيه 68 دوري از مجلس گناه و در آيات پاياني مواهب پروردگار به حضرت ابراهيم بيان شده است.</span><br /><br /><span>10) حضرت ابراهيم قهرمان توحيد:</span><br /><span>در آيات پاياني اين جزء, گفتگوي حضرت ابراهيم با ستاره پرستان, خورشيد پرستان و مشركان بيان مي شود و اينكه وي از راههاي مختلف و يكه و تنها توحيد را اثبات مي كند.</span></p> <p><span style="font-family: 'Times New Roman'; font-size: 16px; font-weight: bold; text-align: justify; color: #404040; background-color: #dfe6ef;"></span></p>
<h2>حكيم عمر خيام نيشابوري</h2> <div class="postbody"> <div class="postcontent"><a id="thumbnail" href="http://mehr.mehrab.googlepages.com/omar_bg.jpg"></a><a id="thumbnail" href="http://www.mathhouse.org/files/filebox/Image/Khayyam(1).jpg"></a><span>افسوس كه نامه جواني طي شد</span><br /><span>و آن تازه بهار زندگاني دي شد</span><br /><span>وآن مرغطرب كه نام او بود شباب</span><br /><span>فرياد ندانم كي آمدوكي شد</span><span>خیام</span> <p></p> <p></p> <p>یک عمر به کودکی به استاد شدیم<br />یک عمر زاستادی خود شاد شدیم<br />افسوس ندانیم که ما را چه رسید<br />از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم<span>خیام</span></p> <p></p> <p>در کارگه کوزه گری بودم دوش<br />دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش<br />هر یک به زبان حال با من گفتند<br />کو کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش<span>خیام</span></p> <p></p> <p>اسرار ازل را نه تو دانی و نه من<br />وین حرف معما نه تو دانی و نه من<br />هست از پس پرده گفتگوی من و تو<br />چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من<span>خیام</span></p> <p></p> <p>شیخی به زنی گفتا مستی<br />هر لحظه به دام دگری پا بستی<br />گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم<br />آیا تو چنان که می نمایی هستی<span>خیام</span></p> <p></p> <p>آن به كه در اين زمانه كم گيري دوست<br />با اهل زمانه صحبت از دور نكوست<br />آنكس كه به جمگي ترا تكيه بر اوست<br />چون چشم خرد باز كني دشمنت اوست<span>خیام</span></p> <p></p> <p>در هر دشتي كه لاله زاري بوده است<br />آن لاله ز خون شهرياري بوده است<br />چو برگ بنفشه كز زمين مي رويد<br />خاليست كه بر رخ نگاري بوده است<span>خیام</span></p> <p></p> <p>چون آب به جويباروچون باد به دشت<br />روزي دگر از نوبت عمرم بگذشت<br />هرگز غم دوروز مرا ياد نگشت<br />روزي كه نيامدست و روزي كه گذشت<span>خیام</span></p> <p></p> <p>اي دل ز زمانه رسم احسان مطلب<br />وز گردش دوران سرو سامان مطلب<br />درمان طلبي درد تو افزون گردد<br />با درد بسازو هيچ درمان مطلب<span>خیام</span></p> <p></p> <p>تا کي غم آن خورم که دارم يا نه<br />وين عمر به خوشدلي گذارم يا نه<br />پرکن قدح باده که معلومم نيست<br />کاين دم که فرو برم برآرم يا نه<span>خیام</span></p> <p></p> <p>نیکی و بدی که در نهاد بشر است<br />شادی و غمی که در قضا و قدر است<br />با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل<br />چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است<span>خیام</span></p> <p></p> <p>ساقی، گل و سبزه بس طربناک شده است<br />دریاب که هفته دگر خاک شده است<br />می نوش و گلی بچین که تا درنگری<br />گل خاک شده است سبزه خاشاک شده است<span>خیام</span></p> <p></p> <p>افسوس که سرمایه زکف بیرون شد<br />در پای اجل بسی جگرها خون شد<br />کس نامد از آن جهان که پرسم از وی<br />کاحوال مسافران دنیا چون شد<span><a href="http://www.jomalatziba.blogfa.com/cat-47.aspx" target="_blank"><span>خیام</span></a></span></p> <p></p> <p>عمرت تا کی به خودپرستی گذرد<br />یا در پی نیستی و هستی گذرد<br />می خور که چنین عمر که غم در پی اوست<br />آن به که بخواب یا به مستی گذرد<span>خیام</span></p> <p></p> <p>ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود<br />نی نام زما و نه نشان خواهد بود<br />زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل<br />زین پس چو نباشیم همان خواهد بود<span>خیام</span></p> <p></p> <p>دیدم به سر عمارتی مردی فرد<br />کو گِل بلگد می زد و خوارش می کرد<br />وانگِل با زبان حال با او می گفت<br />ساکن ، که چو من بسی لگد خواهی کرد<span>خیام</span></p> <p></p> <p>این قافله عمر عجب می گذرد<br />دریاب دمی که با طرب می گذرد<br />ساقی غم فردای حریفان چه خوری<br />پیش آر پیاله را که شب می گذرد<span>خیام</span></p> <p></p> <p>یک قطره آب بود و با دریا شد<br />یک ذره خاک وبا زمین یکتا شد<br />آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟<br />آمد مگسی پدید و ناپیدا شد<span>خیام</span></p> <p></p> <p>از جمله رفتگان این راه دراز<br />باز آمده ای کو که به ما گوید باز<br />هان بر سر این دو راهه از سوی نیاز<br />چیزی نگذاری که نمی آیی باز<span>خیام</span></p> <p></p> <p>ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم<br />با این همه مستی زتو هُشیار تریم<br />تو خون کسان خوری و ما خون رزان<br />انصاف بده کدام خونخوار تریم؟<span>خیام</span></p> <p></p> <p>بر خیر و مخور غم جهان گذران<br />خوش باشو دمی به شادمانی گذران<br />در طبع جهان اگر وفایی بودی<br />نوبت به تو خود نیامدی از دگران<span>خیام</span></p> <p></p> <p>در کارگه کوزه گری کردم رای<br />بر پله چرخ دیدم استاد بپای<br />می کرد دلیر کوزه را دسته و سر<br />از کله پادشاه و از دست گدای<span><a href="http://www.jomalatziba.blogfa.com/cat-47.aspx" target="_blank"><span>خیام</span></a></span></p> <p></p> <p>هنگام سپیده دم خروس سحری<br />دانی که چرا همی کند نوحه گری<br />یعنی که نمودند در آیینه صبح<br />کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری<span>خیام</span></p> <p dir="rtl"></p> <p></p> </div> </div>
<div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title"></div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <div class="page-header"> <h2>تجلی قرآن در گفتار معصومین (ع)</h2> </div> <div> <p dir="rtl"><span>پدیدآورنده: الیاس کلانتری<br />در روایتی از امام محمّد باقر (ع) آمده است: هر گاه حدیثی برای شما باز گفتم منبع آن را از قرآن، جویا شوید. . 1</span></p> <div><span><img src="http://www.sibtayn.net/fa/images/stories/quran/20.jpg" alt="" width="226" height="169" border="0" /></span></div> <p dir="rtl"><span>سیره معصومین و گفتار آن بزرگواران همگی ملهم از قرآن کریم است و ایشان بارها بدان اشاره کرده اند. آنهایی که با قرآن آشنایی دارند به خوبی می توانند رابطه گفتار و رفتارآنان را با قرآن بسنجند و نتیجه گیری کنند، البته گاه این استفاده های آن حاملان آن قدر ظریف و لطیف است که جز خود آنها کسی ذوق آن را ندارد که این گونه از قرآن استفاده نماید. در شماره هایی از بشارت تجلّی قرآن در سیره معصومین را بررسی کردیم. در این شماره نیز گفتاری از امیرمؤمنان علی (ع) را آورده و رابطه های پیدا و پنهان آن را با قرآن نشان می دهیم:<span class="Apple-converted-space"></span><br />در خطبه 199 نهج البلاغه می خوانیم:<span class="Apple-converted-space"></span><br /><strong>تَعاهَدُوا اَمر الصَّلاة وَ حافِظوُا عَلَیها وَ استکثَرُوا مِنها وَ تَقَّربُوا بِها. .</strong><span class="Apple-converted-space"></span><br /><<ملتزم شوید به امر نماز و آن را در وقت خود و با مراقبت و اهمیت بجای آورید و به وسیله آن به خداوند عالم نزدیک شوید به جهت این که خداوند می فرماید: آن بر مؤمنان در وقت های معینی مقرر و واجب شده است.</span></p> </div> </div> </div><p><span>آیا به جواب اهل جهنم گوش نمی دهید وقتی از آن ها سؤال می شود: چه چیزی شما را به جهنم کشاند؟ می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم>>. نماز گناهان را می ریزد؛ مانند ریختن برگ از درختان و گناهان را از گردن ها باز می کند همان گونه که مهارها و طناب ها از گردن حیوانات باز می شود.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>و رسول خدا (ص) نماز را به چشمه آب گرمی تشبیه فرمود که بر در خانه هر انسانی قرار دارد و او در هر شبانه روز پنج بار خود را در آن شستشو می دهد. آیا در این صورت هیچ آلودگی در بدن او خواهد ماند. حق نماز را کسانی از مؤمنان شناختند که زینت متاع انبیا و آنچه وسیله خنکی چشم است از فرزندان و اموال به خود مشغول نکرده است. خداوند سبحان می فرماید: مردانی که نه تجارت و نه خرید و فروش، آنها را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و پرداختن زکات باز نمی دارد.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>و رسول خدا (ص) خود را برای نماز به زحمت می انداخت در حالی که بشارت بهشت به او داده شده بود؛ زیرا خداوند به او فرموده بود: اهل خود را به نماز امر کن و نسبت به آن شکیبا باش.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>و آن حضرت همیشه اهل خود را به نماز امر و خود نیز بر آن شکیبایی می کرد.>></span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>آیاتی که به طور صریح و یا به صورت اشاره مورد استفاده حضرت قرار گرفته اند؛ عبارتند از:</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>1ـ بر امر نماز محافظت کنید و مواظب باشید</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><strong>اشاره به آیه شریفه: <<وَ الَّذینَ هُم عَلی صَلَواتِهِم یحافِظُون>>1</strong><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>و آنها که بر نمازهایشان مواظبت می کنند.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>2ـ نماز بر مؤمنان در وقت های معینی واجب شده است:</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>اشاره دارد به آیه شریفه:</span><strong><<انَّ الصَّلاة کانَت عَلَی المُؤمِنینَ کِتاباً مَوقَوتاً>>. 2</strong><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>همانا نماز وظیفه ثابت و معینی برای مؤمنان است.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>3ـ وقتی از اهل جهنم سؤال می شود، چه چیزی موجب شد که شما به جهنم درآیید؟</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>این آیه شریفه مورد استناد قرار گرفته است:</span><span class="Apple-converted-space"></span><strong><<ما سَلَکَکُم فی سَقَر قالُوا لَم نَکُ مِنَ المُصلّین>>. 3</strong><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>4ـ کسانی از مؤمنان حق نماز را شناختند که زندگی دنیا و زینت های آن از پرداختن به نماز و اهمیت آن مشغولشان نساخته است. اشاره به این آیه شریفه دارد:</span><strong><span class="Apple-converted-space"></span><<المالُ وَ البَنُونُ زینَةُ الحیوةِ الدُّنیا وَ الباقِیات الصّالحِات خَیر عِند رِبّک وَ خَیر املاً</strong><span class="Apple-converted-space"></span><span>4 مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست و باقیات صالحات ]ارزش های پایدار[ ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش تر کند.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>و این آیه شریفه: <<</span><strong>و ما اُوتیتُم مِن شَی فَمَتاعُ الحیوة الدنیا>> 5</strong><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگی دنیاست.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>5ـ مردانی که باز نمی دارد آنان را. .</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>دقیقاً این آیه مورد استناد قرار گرفته است:</span><span class="Apple-converted-space"></span><strong><<رِجال لا تُلهیهِم تِجارة وَ لا ببع عَن ذِکرِ اللّه وَ اقام الصَّلاة وَ ایتاءِ اَّکاة>>7</strong><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>مردانی که نه تجارت و نه خرید و فروش آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی کند.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>6ـ و آیه نیز صریحاً مورد استناد قرار گرفته است:</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><strong>اَهلَکَ بالصّلاة و الصطبرعلیها.8</strong><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>ملاحظه می شود که در یک کلام کوتاه، حضرت به صورت مستقیم و غیر مستقیم چه مقدار از قرآن بهره برده اند؛ البته آیات مورد نظر حضرت امیر (ع) در این بخش منحصر به موارد مذکور نیست و با دقّت بیشتری در کلام، در یک بحث تفصیلی و مشروح به آیات زیادی از قرآن می توان اشاره کرد، امّا به جهت رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می کنیم.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>1ـ سوره مومنون، آیه 9.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>2ـ سوره نساء، آیه 103.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>3ـ سوره مدثر، آیه 42.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>4ـ سوره کهف، آیه 46.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>5ـ سوره شوری، آیه 36.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>6ـ سوره نور، آیه 37.</span><span class="Apple-converted-space"></span><br /><span>7ـ سوره طه، آیه 32.</span></p>
آثار بارما شریبی / خیابان تشنه زمین خوردن است موج می زند بر کلافگی خیابان حضور خسته ی آفتاب شهر پر از ماهی هایی ست که تا ارتفاع هزار پا از سطح دریا در آکواریوم آرزوهای شان برج می سازند یک نفر در خیابان فریاد می زند : باید در ابرها شنا کرد "بارما شریبی " از کتاب : خیابان تشنه ی زمین خوردن است
بیوگرافی بارما شریبی بیوگرافی شاعر و نویسنده " بارما شُرِیبی " نویسنده و شاعر معاصر، متولد ۱۳ آذر ۱۳۵۸ خرمشهر سبک آثار در زمینه یشعر: سپید ، غزل و گاها به سبک های دیگر هم قلمی پراکنده زده اند، نثر: متون ادبی، و داستان کوتاه مجموعه آثار: به فاصله بگو کوتاه بیاید/ نشر الف دیگر به مهمانی تو نمی آیم / نشر الف سکوت خواب مرا به هم می زند/نشرالف شب را به ستاره می چسبانم /نشر الف قلب تو کانون جنگ های داخلی ست/ نشر مایا خیابان تشنه ی زمین خوردن است / نشر مایا به قلم " بارما شریبی " (مصطفی شریبی)
گلچین سخنان امام محمد غزالی علم بی‌عمل، دیوانگی است و عمل بی‌علم، شدنی نیست. علمی که تو را از معاصی باز ندارد و به اطاعت معبود وادار نکند، فردای قیامت تو را از آتش دوزخ باز نخواهد داشت. اگر امروز به دانشت عمل نکنی و درصدد جبران روزهای گذشته برنیایی، روز قیامت از آنانی خواهی بود که می‌گویند: خداوندا! ما را به دنیا بازگردان تا کار شایسته انجام دهیم، و آن‌گاه به تو می‌گویند: احمق! تو خود از آنجا آمده‌ای. امام محمد غزالی خوشیها و لذتها بر سه درجه است: اول آنکه پست تر است مثل شکم و زیر شکم،خلق بیشتر آن بدانند و بدان مشغول باشند و دلیل پستی این است که همه حیوانات با وی در این امر شریک بلکه غالبند، همچون مگس و مور و کرم دوم لذت غلبه و ریاست است که بعضی حیوانات با وی شریکند، همچون شیر و پلنگ. سوم لذت علم و حکمت و معرفت حق تعالی که این را هیچ جانوری ندارد. امام محمد غزالی فرق مومن و دنیاطلب: مومن به فکر و عبرت مشغول بُود و منافق به حرص و اَمَل. مومن از همه کس نومید بُود مگر از حق تعالی و منافق به همه کس امید دارد مگر حق تعالی. مومن مال فدای دین کند و منافق دین فدای مال کند. مومن طاعت همی دارد و همی گرید و منافق معصیت همی کند و همی خندد. مومن تنهایی و خلوت را دوست دارد و منافق در جمع بودن و ازدحام و شلوغی را. مومن همی کارد و ترسد که ندرود و منافق نکارد و طمع دارد که بدرود. امام محمد غزالی ده اصل مهلکات عبارتند از:بخل،کبر،عجب،ریا،حسد،خشم،شهوت(طعام و سخن و.)،دوستی مال و جاه و حرص ده اصل منجیات عبارتند از:توبه،پشیمانی بر گناه،صبر بر بلا،رضا بر قضا،شکر بر نعمت،برابر داشتن خوف و رجا،زهد در دنیا،اخلاص در طاعات،خلق نیکو با مردم و دوستی خدای تعالی امام محمد غزالی اگر طاعت شهوت داری،در تو صفت پلیدی،بی شرمی،حریصی،چاپلوسی،خسیسی،شماتت و حسد پدید آید و اگر مقهور گردانی ، در تو صفت قناعت،خویشتنداری،شرم،پارسایی و بی طمعی پدید آید. امام محمد غزالی بدان که سِحر دنیا آن است که خویشتن را به تو نماید چنان که تو پنداری که وی خود ساکن است وبا تو قرار گرفته در حالی که وی از تو بردوام گریزان است ولیکن به تدریج و ذره ذره حرکت می کند.ومثل وی چون سایه ای است که در وی نگری:ساکن نماید٬و وی بر دوام همی رود.و معلوم است که عمر تو چنین است:بر دوام می رود٬وبه تدریج هر لحظه کمتر می شود . و آن دنیاست که از تو می گریزد و ترا وداع می کند٬و تو از آن بی خبر! امام محمد غزالی بدان كه ريا كردن به طاعتهاي حق تعالي به شرك نزديك است، و هيچ بيماري بر دل پارسايان غالبتر از اين نيست كه چون عبادتي كنند خواهند كه مردمان از آن خبر يابند و جمله ايشان به پارسا اعتقاد كنند. امام محمد غزالی اصل خشم و غضب از آتش است که زخم آن به دل می رسد و نسبت آتش با شیطان است، آنجا که گفت: خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»(اعراف: 12) و کار آتش حرکت و ناآرامی است، در حالی که کار گل و خاک س و آرامش است و هر کس خشم بر او غالب شود، نسبت و شباهت او با شیطان بیش از آدم است. امام محمد غزالی همت در جان می‌باید داد و هزیمت در نفس و تن بر مرگ می‌باید نهاد؛ ‌چرا که منزل، گورستان است و اهل قبور منتظرند تا ببینند چه موقع به آنان می‌پیوندی. پس مبادا که بی‌زاد و توشه بروی. امام محمد غزالی آن‌گونه که می‌پسندی زندگی کن، ولی بدان که عاقبت مرگ در انتظار توست. امام محمد غزالی
گلچین مناجات های خواجه عبدالله انصاری در عجبم از کسی که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر برسد،ولی خویش را نمی کاود تا به درون خود راه یابد. خواجه عبدالله انصاری الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان. الهی ضعیفان را پناهی. قاصدان را بر سر راهی. مومنان را گواهی. چه عزیز است آن کس که تو خواهی. الهی در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی، نه کس به تو ماند و نه به کسی مانی. پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده به چیزی است که تو آنی. خواجه عبدالله انصاری الهی چون در تو نگرم از جمله تاج دارانم و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم خاک بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم و شیطان را شاد الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم . الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق . خواجه عبداللّه انصاری الهی هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت. آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند خواجه عبدالله انصاری الهی مرا آن ده که مرا آن به الهی اگر از دنیا مرا نصیبی است به بیگانگان دادم واگر از عقبی مرا ذخیره ای است به مومنان دادم در دنیا مرا یاد تو بس و در عقبی مرا دیدار توبس خواجه عبدالله انصاری الهی ضعیفان را پناهی ؛ قاصدان را بر سر راهی ؛ مومنان را گواهی ؛ چه عزیز است آنکس که تو خواهی! الهی هر که ترا شناسد ؛ کار او باریک و هر که ترا نشناسد ؛ راه او تاریک . الهی توانائی ده که در راه نیفتیم و بینائی ده که در چاه نیفتیم . الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم ؛ خواست خواست توست ؛ من چه خواهم . خواجه عبدالله انصاری الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست دستم گیر که جز فضل تو پناهم نیست. الهی ترسانم از بدی،خود بیامرز مرا به خوبی خود. الهی بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما بی آب مکن. الهی هرکس ازآنچه ندارد مفلس است و من از آنچه دارم. الهی ابوجهل از کعبه می آید و ابراهیم از بتخانه،کار به عنایت بود ،باقی بهانه. الهی اگر مجرمم، مسلمانم و اگر بد کرده ام پشیمانم. الهی کدام درد از این بیش باشد که معشوق توانگر بود و عاشق درویش. خواجه عبدالله انصاری الهی من کیستم که ترا خواهم چون از قسمت خود آگاهم ، از هر چه می پندارم کمترم . خواجه عبدالله انصاری الهی فرمودی که در دنیا بدان چشم که در توانگران می نگرید ، بدرویشان و مسکینان نگرید . الهی تو کریمی را والاتری که در آخرت بدان چشم که در مطیعان نگری در عاصیان نگری. خواجه عبداللّه انصاری الهی دلی ده که در حرص و آز بر ما باز نشود و قناعتی ده که چشم امید ما جز بروی تو باز نشود. الهی دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم. الهی تحقیقی ده که از دنیا بیزار شویم و توفیقی ده که در دین استوار شویم . خواجه عبدالله انصاری الهی اگر پرسی حجت نداریم و اگر بسنجی بضاعت نداریم و اگر بسوزی طاقت نداریم . مائیم همه مسلمان بیمایه و همه از طاعت بی پیرایه و همه محتاج و بی سرمایه الهی چون نیکان را استغفار باید کرد ، نانیکان را چه باید کرد ؟ الهی مبینی و میدانی و برآوردن می توانی . الهی چون همه آن کنی که می خواهی پس از این بنده مفلس چه می خواهی . الهی آمرزیدن مطیعان چه کار است . کرمی که همه را نرسد چه مقداب است ؟ الهی آفریدی رایگان و روی دادی رایگان . پس بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان خواجه عبدالله انصاری الهی اگر چه بهشت چون چشم و چراغ است بی دیدار تو درد و داغ است. دوزخ بیگانه را بنگاه است. وآشنا را گذرگاه است وعارفان را نظرگاه است الهی اگر مرا در دوزخ کنی دعوی دار نیستم،واگر در بهشت کنی بی جمال تو خریدار نیستم. الهی! من به حور و قصور ننازم،اگر نفسی باتو پردازم،از آن هزار بهشت سازم. خواجه عبدالله انصاری الهی چون آتش فراق داشتی با آتش دوزخ چه کار داشتی . الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم . اکنون خود را می جویم ترا یافتم. الهی بر عجز و بیچارگی خود گواهم و از لطف و عنایت تو آگاهم ! خواست خواست تو است من چه خواهم ؟ ( من چه دانم ؟) خواجه عبداللّه انصاری الهی!خواندی تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.اگر گوییم ثنای تو گوییم.اگر جوییم رضای تو جوییم. الهی!گفتی کریمم،امید بدان تمام است.تا کرم تو در میان است،نا امیدی حرام است. خواجه عبدالله انصاری
سخنان شریعتی (امام حسین) در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد٬می‌گریند. دکتر علی شریعتی حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند. دکتر علی شریعتی دیدم عده ای مرده متحرک که بر زنده ی همشه جاوید عزاداری میکردند! دکتر علی شریعتی اگر در جامعه ای فقط یک حسین و یا چند ابوذر داشته باشیم هم زندگی خواهیم داشت هم آزادی هم فکر و هم علم خواهیم داشت و هم محبت هم قدرت و سرسختی خواهیم داشت و هم دشمن شکنی و هم عشق به خدا. دکتر علی شریعتی آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند. دکتر علی شریعتی از كودك حسين (ع) گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قاري قرآن تا آن معلم اطفال كوفه، تا آن مؤذن، تا آن مرد خويشاوند يا بيگانه، و تا آن مرد اشرافي و بزرگ و باحيثيت در جامعه خود و تا آن مرد عاري از همه فخرهاي اجتماعي، همه برادرانه در برابر شهادت ايستادند تا به همه مردان، ن، كودكان و همه پيران و جوانان هميشه تاريخ بياموزند كه بايد چگونه زندگي كنند .دکتر علی شریعتی از هنگامي كه به جاي شيعه علي (ع) بودن و از هنگامي كه به‌جاي شيعه حسين (ع) بودن و شيعه زينب (س) بودن، يعني پيرو شهيدان بودن»، ن و مردان ما» عزادار شهيدان شده‌اند و بس، در عزاي هميشگي مانده‌ايم! دکتر علی شریعتی اين كه حسين (ع) فرياد مي‌زند:آيا كسي هست كه مرا ياري كند و انتقام كشد؟» هل من ناصر ينصرني؟» مگر نمي داند كه كسي نيست كه او را ياري كند و انتقام گيرد؟ اين سؤال، ‌سؤال از تاريخ فرداي بشري است و اين پرسش از آينده است و از همه ماست.دکتر علی شریعتی حسین‏علیه السلام زنده جاویدي است كه هر سال، دوباره شهید مي‏شود و همگان را به یاري جبهه حق زمان خود، دعوت مي‏كند . دکتر علی شریعتی حسين (ع) يك درس بزرگ‌تر ازشهادتش به ما داده است و آن نيمه‌تمام گذاشتن حج و به سوي شهادت رفتن است. مراسم حج را به پايان نمي‌برد تا به همه حج‌گزاران تاريخ، نمازگزاران تاريخ، مؤمنان به سنت ابراهيم، بياموزد كه اگر هدف نباشد، اگر حسين (ع) نباشد و اگر يزيد باشد، چرخيدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوي است.دکتر علی شریعتی مسؤوليت شيعه بودن يعني چه، مسؤوليت آزاده انسان بودن يعني چه، بايد بداند كه در نبرد هميشه تاريخ و هميشه زمان و همه جاي زمين ـ كه همه صحنه‌ها كربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ بايد انتخاب كنند: يا خون را، يا پيام را، يا حسين بودن يا زينب بودن را، يا آن‌چنان مردن را، يا اين‌چنين ماندن را . دکتر علی شریعتی امام حسین‏ علیه السلام یك شهید است كه حتى پیش از كشته شدن خویش به شهادت رسیده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلكه در درون خانه خویش، از آن لحظه كه به دعوت ولید - حاكم مدینه - كه از او بیعت مطالبه مى ‏كرد، نه» گفتُ .این، نه» طرد و نفى چیزى بود كه در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است. دکتر علی شریعتی فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست. دکتر علی شریعتی حسین ضعیفی که باید برای او گریست نبود. آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مى ‏فهمند و به همه آنها كه پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد كه شهادت نه یك باختن، كه یك انتخاب است؛ انتخابى كه در آن، مجاهد با قربانى كردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مى ‏شود و حسین وارث آدم» - كه به بنى‏آدم زیستن داد - و وارث پیامبران بزرگ» - كه به انسان چگونه باید زیست را آموختند . دکتر علی شریعتی مقتدایان امام حسین‏ علیه السلام كسانى هستند كه از مایه جان خویش در راه خدا نثار مى‏كنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است كه هنر خوب مردن را در جان بى‏تاب انسان‏هاى عاشق، تزریق می كند. دکتر علی شریعتی "آنها كه تن به هر ذلتى مى ‏دهند تا زنده بمانند، مرده‏ هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا كسانى كه سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده ‏اند و مرگ خویش را انتخاب كرده ‏اند - در حالى كه صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود - توجیه و تأویل نكرده ‏اند و مرده‏ اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها كه براى ماندن‏شان تن به ذلت و پستى، رها كردن حسین و تحمل كردن یزید دادند، كدام هنوز زنده ‏اند؟ دکتر علی شریعتی اكنون شهيدان كارشان را به پايان رسانده‌اند. و ما شب شام غريبان مي‌گرييم، و پايانش را اعلام مي‌كنيم و مي‌بينيم چگونه در جامعه گريستن بر حسين (ع)، و عشق به حسين (ع)، با يزيد همدست و همداستانيم؟ دکتر علی شریعتی
سخنان شریعتی(6)_امام علی(ع) اگر می بینیم کسی که قلبش پر از محبت علی است و از محبت علی اشک می ریزد و سرنوشت جامعه آن سرنوشت خوبی نیست و دردناک است.این نشان دهنده آنست که علی را نمی شناسد. این علی شناسی نیست،علی پرستی است. علی را نشناختن و محبت علی داشتن مساوی است با محبت همه ملتها بر پیامبر و معبودشان ،نه چیزی بیشتر. دکتر علی شریعتی مشکل ما ضعف ایمان نیست، عدم معرفت علمی مسائلی است که به آن ایمان داریم و یکی از آن مسائل تشیع و اسلام است.معتقدیم ولی آنرا نمی شناسیم و آشنایی منطقی از آن نداریم و به مردی معتقدیم به عنوان یک امام و یک مرد بزرگ و کسی که همیشه مورد ستایش ما بوده،اما متاسفانه علی را نمی شناسیم. مابیشتر به ستایش علی پرداختیم نه آشنایی با علی. دکتر علی شریعتی محبت نجات بخش نیست ، معرفت نجات بخش است.ما موظف به شناخت علی در زمان خودمان هستیم نه محبت به امام. هر کسی که علی را بشناسد،محبت واقعی را می فهمد و می شناسد نه محبت تلقینی که ثمری ندارد. دکتر علی شریعتی علی مظهر پیروزی در شکست است.ما همیشه پیروزی را در پیروزی می شناسیم ولی علی درس بزرگی به ما داد و آن درس پیروزی در شکست است. دکتر علی شریعتی در جملاتی که علی در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود. کدام عبارت؟کدام جمله؟ آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت ؟ باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید ؟ او با علی آشناتر است. دکتر علی شریعتی درد علي دو گونه است: دردي كه از ضربه ي ابن ملجم در فرق سرش احساس مي كند و درد ديگر دردي است كه او را تنها در نيمه شب هاي خاموش به دل نخلستانهاي اطراف مدينه كشانده.و به ناله درآورده است.ما تنها بر دردي مي گرييم كه از ابن ملجم در فرقش احساس مي كند. اما اين درد علي نيست دردي كه چنان روح بزرگي را به ناله آورده است ،تنهايي است كه ما آن را نمي شناسيم .بايد اين درد را بشناسيم نه آن درد را ، كه علي درد شمشير را احساس نمي كند. و ما درد علي را احساس نمي كنيم. دکتر علی شریعتی من معتقدم،اسلام کمتر مدیون شمشیر علی و جهاد اوست و بیشتر مدیون سکوت و تحمل اوست! دکتر علی شریعتی ما يك ملت دوستدار علي» ‌هستيم، اما نه شيعه علي »‌! چراكه شيعه علي ، علي ‌وار بودن، علي ‌وار انديشيدن، علي ‌وار احساس كردن در برابر جامعه، ‌علي وار مسؤوليت احساس كردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، ‌علي ‌وار زيستن، علي ‌وار پرستيدن و علي ‌وار خدمت كردن است. دکتر علی شریعتی شيعه علي بودن» از چون علي عمل كردن» شروع مي‌شود. دکتر علی شریعتی اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت. دکتر علی شریعتی علي سه شعار گذاشت ، سه شعاري که همه هستي خودش و خاندانش قرباني اين سه شعار شدند : مکتب » ، وحدت» و عدالت» . دکتر علی شریعتی وقتی زور ، جامه تقوی می پوشد ، بزرگترین فاجعه در تاریخ پدید می آید ! فاجعه ای که قربانی خاموش و بی دفاعش علی است و فاطمه و بعدها دیدیم که فرزندانشان یکایک و اخلافشان همه ! دکتر علی شریعتی از هنگامي كه به جاي شيعه علي بودن و از هنگامي كه به‌جاي شيعه حسين بودن و شيعه زينب بودن، يعني پيرو شهيدان بودن»، ن و مردان ما» عزادار شهيدان شده‌اند و بس، در عزاي هميشگي مانده‌ايم! دکتر علی شریعتی تشیع صفوی،بر خلاف تشیع علوی مذهب راه حل یابی است برای گریز از مسئولیت ها. مذهب تجلید و تذهیب و تجلیل قرآن ، نه تحقیق و تفسیر قرآن.تقدیس قرآن اما نه برای باز کردن و خواندن قرآن. توسل یکسره به کتاب دعا، برای بستن قرآن، چرا که گشودن قرآن، سخت است و مسئولیت آور، کتابی که چنان حساب و کتاب دقیقی دارد که می گوید نتیجه یک ذره کار نیک را می بینی، و کیفر ذره ای کار بد را می چشی ( فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره ) دکتر علی شریعتی خدايا به من زيستني عطا کن، که در لحظه ي مرگ بر بي ثمري لحظه اي که براي زيستن گذشته است حسرت نخورم ، و مردني عطا کن که بربيهودگيش سوگوار نباشم . براي اينکه هر کس آنچنان مي ميرد که زندگي مي کند. خدايا تو چگونه زيستن را به من بياموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت .خدايا رحمتي کن تا ايمان ، نان ونام برايم نياورد ، قدرتم بخش تا نانم را و حتي نامم را در خطر ايمانم افکنم ، تا از آنهايي باشم که پول دنيا را مي گيرند و براي دين کار مي کنند ، نه از آنهايي که پول دين مي گيرند و براي دنيا کار مي کنند . دکتر علی شریعتی
سخنان حسین محی الدین الهی قمشه ای شما رهبر ارکستر سمفونیک افكار و احساسات خويشيد. نبايد گامهاي خود را با صداي طبل و شيپور ديگران هماهنگ كنيد. گوش به نواي درون خود بسپاريد. نواهايي كه از درونتان بر ميخيزد را هدايت كنيد. الهی قمشه ای ما موجودات خاكي نيستيم كه به بهشت مي رويم. ما موجودات بهشتي هستيم كه از خاك سر بر آورده ايم. الهی قمشه ای تنها مانع موجود بر سر شادماني و نشاط، اعتقاد شما به وجود مانع بر اين راه است. به همين دليل راه را اشتباه مي رويد و گرفتار مشكل مي شويد. الهی قمشه ای وقتی یک دانه ی گیاه میکاری، هزاران هزار دانه میشود، همه اش برای تو.وقتی یک گل به کسی میدهی، هزاران هزار گل از دیگران میگیری؟ می دانی عزیز ، تو روی گنج داری زندگی میکنی و امیدوارم این را بدانی. الهی قمشه ای سليمان باش و دستور بده. به خشمت بگو : برو اونطرف وايسا. برو و بر سر تكبرم خالي شو. به قهرت بگو: شما بفرماييد و بين من و جناب دروغ قهر برقرار كنيد. به ديو درونت قاطعانه بگو: نـــــــــه ، من غلام ِ تو نيستم. تو غلام مني. مانند سليمان مُـلك وجودت را فرمانروايي كن. الهی قمشه ای خيلي خوب است كه انسان زيباييهاوخوبيهاراستايش كندوخوبيهاي مردم رابيان كند آنوقت اگراين ستايش براي خودحق باشد برمي گردد به حق ولي اگراين ستايش رابراي اين كردكه به يك چيز دني وحقيري برسد آنوقت اين ستايش مانع ميشود بين انسان وحق ونشانه دلبستگي به اين دنيا است. الهی قمشه ای مشکل فرصتیست تا چیزی مسی در وجودت را به طلای ناب تبدیل کنی . الهی قمشه ای کسی که بینایی را خلق کرده است، یقینا بیناست . یک کور نمی تواند بینایی را خلق کند. پس او تو را می بیند. از او کمک بخواه الهی قمشه ای انسانها معمولا ما را تشویق می کنند که به بهای از دست دادن کنجکاوی، احتیاط را بر گزینیم و به قیمت از دست دادن ماجراجویی ، به امنیت متوسل شویم، از مجهولات بپرهیزیم و پا به وادی ناشناخته ها نگذاریم. ولی به این حقیقت توجه کنیم که زندگی که در آن لذت کشف کردن نباشد، حتما طعمی امتحان شده دارد و تکراریست.بروید و عالمهای ناشناخته را در وادی علم، هنر و موسیقی کشف کنید و لذت ببرید . الهی قمشه ای هیچ دعائی بالاترازاین نیست که خدا ما را از خودش دور نکندوهیچ دردی هم بالاترازدردهجران نیست .الهی قمشه ای اگر می گویند ذکر کنید ، منظور این نیست که یک تسبیح دستمون بگیریم و بگوییم: یا الله ، یا رحمان ، یا رحیم و . ،اسم ببریم! اینها ذکر نیست. ذکر اینست که او در کل زندگی ما حضور داشته باشه. اگر یک اسم خدا جمیل است، پس باید در معماریمان باشد، توی رفتارهایمان باشد، تو لباسمون باشد تو ظاهر و باطنمون باید باشد، تو صحبت کردنمون باید باشد. کو جمیل!؟ که تو می گویی من ذاکرم! هر کس ذاکر نباشد به اسماء الله زندگیش سخت می شود، معیشتش تنگ می شود . الهی قمشه ای در زندگی مهم این نیست که به ایده آل زندگی تان برسید بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایده آل زندگی تان حرکت کنید . الهی قمشه ای احوال پرسي هاي ما بصورت تعارف درآمده و سريع تمام مي شود ولي وقتي مي گوييم حال تو چطوره؟ يعني واقعاً دلم مي خواهد بدانم و مي خواهم بيايم در زندگي تو و بدانم چه نيازي داري؟ ما اگر واقعا حال هم را بپرسيم خيلي ازمشكلات حل مي شود. الهی قمشه ای آدم فقط وقتي گول مي خورد كه صاف نيست وگرنه نمي شودكه انسان فرق دروغ با راست رانفهمد چون دروغ خيلي طعم و بو و مزه اش با راست فرق مي كند بوي كبر و بوي حرص و بوي آز درسخن گفتن بيايد چون پياز ،آنچان كه اگر شامه ظاهري ماسالم باشد بوي پياز را مي توانيم تشخيص دهيم اگرشامه باطني ما هم سالم باشدمي توانيم تشخيص دهيم و مي توانيم اطلاعات رابگيريم . الهی قمشه ای وبلاگ جملات حکیمانه
گلچین سخنان حضرت محمد (ص) بدترين دروغ‌ها گمان بد به مردم بردن است. حضرت محمد (ص) از نفرین مظلوم بپرهیز زیرا وی به دعا حق خویش را از خدا میخواهد و خدا حق را از حق دار دریغ نمیدارد . حضرت محمد (ص) هر گاه ديدى كه مؤمن خاموش و با وقار است به او نزديك شو زيرا كه او كلمات حكمت آميز گويد.حضرت محمد (ص) هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص) از رحمت الهی دور باد آن کسی که ثروتمندی را به علت مال و سرمایه اش تکریم و احترام نماید. حضرت محمد (ص) ميان شما زمامداران بدى ميباشد پس هر كس گفتار آنان را تصديق كند و آنان را در ستم ‏هايشان همكارى و كمك نمايد از امت من نخواهد بود آن كس و من هم پيغمبر او نيستم و روز قيامت در حوض بر من وارد نخواهد شد. حضرت محمد (ص) كسى كه چشم دوزد به آنچه از دنيا در دست مردم است اندوهش به درازا كشد و آنچه را خداوند برايش روزى ساخته بد شمارد و زندگى بر او ناگوار گردد. حضرت محمد (ص) زينهار كه منازعه با مردم نكنيد كه كرامت را مي‌برد و مروّت را برطرف مي‌كند. حضرت محمد (ص) كسي كه از خدا طلب خير مي‌كند حيران نمي‌شود و كسي كه در كارها با مردم م مي‌كند پشيمان نمي‌شود. حضرت محمد (ص) هر كس از شما در خوردن قسم جدیتر است به جهنم نزدیكتر است . حضرت محمد (ص) بهترین كارها در پیش خدا نگهداری زبان است . حضرت محمد (ص) آنكه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر است ، از همه كس دور اندیشتر است . حضرت محمد (ص) برترین عبادت ها انتظار فرج است. حضرت محمد (ص) نگاه کردن فرزند به پدر و مادرش از روی محبت عبادت محسوب میشود. حضرت محمد (ص) هیچ مونی حق ندارد خود را ذلیل و پست نماید. حضرت محمد (ص) اهل بهشت بر چیزی از مالهای دنیا پشیمان نمیشوند ( حسرت نمیخورند ) مگر بر آن ساعتی که در دنیا بر آنان گذشت و به یاد خدا نبودند. حضرت محمد (ص) در سه چیز براى امّت خود احساس خطر مى کنم: گمراهى، بعد از آن که هدایت و معرفت پیدا کرده باشند. گمراهى ها و لغزش هاى به وجود آمده از فتنه ها. مشتهیات شکم، و آرزوهاى نفسانى و شهوت پرستى. حضرت محمد (ص) هر كس زبانش را نگهدارد خداوند بديهاى او را ميپوشاند و هر كس خشم خود را فرو برد خداوند از عذابش او را نگهدارد و هر كس از خدا پوزش طلب كند خدا هم از او ميپذيرد. حضرت محمد (ص) بدترین افراد کسى است که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و بدتر از او آن کسى خواهد بود که آخرت خود را براى دنیاى دیگرى بفروشد. حضرت محمد (ص) دنیا زندان مومن و بهشت کافران است و مرگ پلی است که مومنان را به بهشت می رساند و کافران را به دوزخ . حضرت محمد (ص)
سخناني از امام حسن عسگري(ع) از افشاى اسرار و رياست‏جويى بپرهيز ؛ زيرا اين دو به هلاكت كشانند. امام حسن عسكري(ع) تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند. امام حسن عسكري(ع) عبادت کردن به زیادی نماز و روزه نیست بلکه حقیقت عبادت زیاد در کار خدا اندیشیدن است. امام حسن عسكري(ع) ازشهرت ورياست طلبي بپرهيز كه اين دو ، سرانجام انسان را به هلاكت مي رسانند. امام حسن عسکری(ع) هركس دوست و برادر خود را محرمانه موعظه كند، او را زينت بخشيده; و چنانچه علنى باشد سبب ننگ و تضعيف او گشته است. امام حسن عسكري(ع) جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلگیر شوند. امام حسن عسكري(ع) هر كه به نشستن در جاهاي معمولي مجلس پسنده كند ، خدا و فرشتگان بر او رحمت مي فرستند تا برخيزد. امام حسن عسكري(ع) دو خصلت است که بالاتر از آن چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران. امام حسن عسكري(ع) بهترين دوست و برادر، آن فردى است كه خطاهاى تو را به عهده گيرد و خود را مقصّر بداند. امام حسن عسکری(ع) بر طاعت خدا صبر کن ، از معاصي خدا صبر کن ، دنيا همان ساعتي است ، آنچه رفته نه شادي دارد و نه غم ، آنچه نيامده نداني که چيست ؟ بهمان ساعتي که در آني صبر کن همچنان باشد که تو رشک برده شده اي. امام حسن عسكري(ع) خنده بی جا از نادانی است. امام حسن عسكري(ع) مؤمن برای مؤمن برکت و برای کافر، اتمام حجت است. امام حسن عسكري(ع) دل نابخرد در دهان اوست و دهان خردمند فرزانه در دل او. امام حسن عسكري(ع) کسی که با خدا مانوس شد از مردم گریزان می گردد. امام حسن عسکری(ع) تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)
سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد سپس پليدكارى و پرهيزگارى‏اش را به آن الهام كرد كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد و هر كه آلوده‏اش ساخت قطعا درباخت شمس آیه ۷-۱۰ ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند زیانکارانند. منافقون آیه ۹ خداست که شما را از آن تاريکي‌ها نجات می دهد (گاهي که او را به تضرع و زاري و از باطن قلب مي‌خوانيد) و از هر اندوهي مي‌رهاند، باز هم به او شرک مي‌آوريد! انعام آیه ۶۴ اگر از اين کافران مشرک سؤال کني که آسمانها و زمين را که آفريده و خورشيد و ماه مسخر فرمان کيست؟ به يقين جواب دهند که خدا (آفريده)، پس چگونه (با اين اقرار، از توحيد و معرفت خدا) رويگردان مي‌شوند؟ عنکبوت آیه ۶۱ كار دين به اجبار نيست تحقيقا كار هدايت و ضلالت بر همه كس روشن گرديد.پس هر كس از راه كفر و سركشي برگردد و به راه ايمان گرايد به رشته محكم و استواري چنگ زده كه هرگز نخواهد گسست. بقره آيه ۲۵۶ آن خدايي که آدمي را از خون بسته (که تحول نطفه است) بيافريد. بخوان و (بدان که) پروردگار تو کريم‌ترين کريمان عالم است. آن خدايي که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت. به آدمي آنچه را که نمي‌دانست تعليم داد. راستي که انسان سرکش و مغرور مي‌شود. چون که خود را در غنا و دارايي ببيند. علق آیه ۲- ۷ اين زندگاني چند روزه دنيا افسوس و بازيچه‌اي بيش نيست، عنکبوت آیه۶۴ و هرگز عهد الهی را با قیمت کم معامله نکنید. نحل آیه ۹۵ آیا مردم فکر می کنند همین که بگویند "ایمان آوردیم"به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! عنکبوت آیه ۲ او شنوا (ي دعاي محتاجان) و دانا (به احوال بندگان) است. عنکبوت آیه ۶۰ پس (بدان که به لطف خدا) با هر سختي البته آساني هست. شرح آیه ۵ بندگان مرا آگاه ساز که من بسيار آمرزنده و مهربانم. حجر آیه ۴۹ مؤمنان بايد تنها بر خدا توکل کنند. آل عمران آیه ۱۶۰ خدا به سر منزل سعادت و سلامت مي‌خواند و هر که را مي‌خواهد به راه مستقيم هدايت مي‌کند. یونس آیه ۲۵ خداوند بدين روشني آيات خود را براي شما بيان کند، باشد که تفکر نموده و عقل خود به کار بنديد، بقره آیه ۲۱۹ بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت). آل عمران آیه ۸ جملات حکیمانه
خدا در شعر فارسی - شهریار راهی به خدا دارد خلوتـگه تنـهایی آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی هر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی بیدار تو تا بـــــودم رویای تو می دیدم بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی وز زلف تو می زایـد انگیزه ی شیدایی هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشید مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی چشمی که تماشاگر در حسن تو باشد نیست در عشق نمی گنجد این حسن تماشـایی شهریار
خدا در شعر فارسی - ابوسعید ابوالخیر هرگز دلم از یاد تو غافل نشود گر جان بشود مهر تو از دل نشود افتاده ز روی تو در آیینهٔ دل عکسی که به هیچ وجه زایل نشود یا رب نظری بر من سرگردان کن لطفی بمن دلشدهٔ حیران کن با من مکن آنچه من سزای آنم آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن ابوسعید ابوالخیر
خدا در شعر فارسی - بابا طاهر خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قل هو الله کارشان بی خوشا آنانکــه دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشـــان بی به صحرا بنگرم صــحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم بابا طاهر
خدا در شعر فارسی - نظامی ای همت هستی زتو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده آنچه تغیر نپذیرد توئی وانکه نمردست و نمیرد توئی ما همه فانی و بقا بس تراست ملک تعالی و تقدس تراست هر که نه گویای تو خاموش به هر چه نه یاد تو فراموش به ای به ازل بوده و نابوده ما وی به ابد زنده و فرسوده ما پیش تو گر بی سر و پای آمدیم هم به امید تو خدای آمدیم یارشو ای مونس غمخوارگان چاره کن ای چاره بیچاره‌گان قافله شد واپسی ما ببین ای کس ما بیکسی ما ببین بر که پناهیم توئی بی‌نظیر در که گریزیم توئی دستگیر جز در تو قبله نخواهیم ساخت گر ننوازی تو که خواهد نواخت درگذر از جرم که خواننده‌ایم چاره ما کن که پناهنده‌ایم نظامی
خدا در شعر فارسی - رضی الدین آرتیمانی الهي به مستان ميخانه ات به عقل آفرينان ديوانه ات به میخانه وحدتم راه ده دل زنده و جان آگاه ده ميي ده كه چون ريزيش در سبو بر آرد سبو از دل آوز هو از آن مي كه در دل چو منزل كند بدن را فروزان تر از دل كند از آن مي كه چون چشمت افتد بر آن تواني در آن ديد حق را عيان از آن مي كه گر عكسش افتد به باغ كند غنچه را گوهر شب چراغ از آن می که گر عکسش افتد بجان توانی بجان دید حق را عیان از آن می که گر شب ببیند بخواب چو روز از دلش سر زند آفتاب ميي صاف ز آلودگي بشر مبدل به خير اندرو جمله شر مي معني افروز و صورت گداز ميي گشته مجنون راز و نياز ميي از مني و تويي گشته پاك شود جان ، چكد قطره اي گر به خاك چشي گر از اين باده كوكو زني شوي چون از او مست هوهو زني ميي سر به سر مايه عقل و هوش ميي بي خم و شيشه در ذوق و جوش بيا ساقيا مي به گردش درآر که می خوش بود خاصه در بزم یار ميي بس فروزانتر از شمع روز مي و ساقي و بادهٔ و جام سوز ميي کو مرا وارهاند ز من ز آئین و کیفیت ما و من از آن مي حلال است در كيش ما كه هستي و بال است در پيش ما از آن مي حرام است برغيرما كه خارج مقامست در سير ما ميي را كه باشد در او اين صفت نباشد به غير از مي معرفت تو در حلقه مي پرستان در آ كه چيزي نبيني به غير از خدا بگویم که از خود فنا چون شوی ز یک قطره زین باده مجنون شوی بشوریدگان گر شبی سر کنی از آن می که مستند لب تر کنی. رضی الدین آرتیمانی
خدا در شعر فارسی - فردوسی به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای خداوند کیوان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهید و مهر ز نام و نشان و گمان برترست نگارندهٔ بر شده پیکرست به بینندگان آفریننده را نبینی مرنجان دو بیننده را نیابد بدو نیز اندیشه راه که او برتر از نام و از جایگاه سخن هر چه زین گوهران بگذرد نیابد بدو راه جان و خرد خرد گر سخن برگزیند همی همان را گزیند که بیند همی ستودن نداند کس او را چو هست میان بندگی را ببایدت بست خرد را و جان را همی سنجد اوی در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی بدین آلت رای و جان و زبان ستود آفریننده را کی توان به هستیش باید که خستو شوی ز گفتار بی‌کار یکسو شوی پرستنده باشی و جوینده راه به ژرفی به فرمانش کردن نگاه توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود از این پرده برتر سخن‌گاه نیست ز هستی مر اندیشه را راه نیست فردوسی
عمر در شعر فارسی - حبیب شمسی کاخکی ز دست ،گوهر پرقیمت جوانی رفت چو برق ،فرصت کوتاه زندگانی رفت بهار عمر که هنگام دانش اندوزیست پی هوا و هوسهای نوجوانی رفت توان و طاقت عهد شباب دیگر نیست دو روز عمر عزیزم ،به ناتوانی رفت اگر که گاه مرا فر صتی بدست آمد براه باطل و در غفلت ندانی رفت به عمر رفته چرا بی جهت خورم افسوس کز اختیار من این گوهر یمانی رفت به زرد روئی ما ای رقیب، خورده مگیر که رنگ سرخ ز سیمای ارغوانی رفت اگر فزود بعمرم،فلک ز عیشم کاست در این معامله سرمایه ی جوانی رفت دو روز زندگی دهر را ثباتی نیست چو برق، زندگی چند روز فانی رفت اگر حوادث تاریخ خوانده ای (شمسی) بیاد حادثه بس قدرت جهانی رفت حبیب شمسی کاخکی
عمر در شعر فارسی - ذبیح الله خسروی گر عمر من از شصت فزون شد،شده باشد ور طالع فرخنده زبون شد،شده باشد این جان که به تنگ آمده است از قفس تن روزی اگر از سینه برون شد،شده باشد پیمانه عمرم اگر از سنگ حوادث بشکست و بیکباره نگون شد،شده باشد از تلخی و شیرینی ایام چه حاصل هر نیک و بدی تا بکنون شد،شده باشد ما را ازلی و ابدی خلق نکردند عالم همه گر کن فی شد،شده باشد غیر از سر تسلیم و رضا چاره نداریم جز شکر نگوئیم که چون شد،شده باشد باشد به کف (خسروی) ار گوهر ایمان دریا بمراد خس دون شد،شده باشد ذبیح الله خسروی
عمر در شعر فارسی - نراقی جهد کن جهد که وقت من و تو در گذر است سعی کن سعی که این عمر بسی مختصر است عیش و راحت طلبیدن ز جهان بی خبریست هـــر کـــه بینی در آن جا کنــــد و محتضر است کــــس نــــدارد خــــبر از سابقه روز ازل باخبر بـــاش و مزن دم که در آن دم خطـــر است من نگویم غم خود را به کس امـــا چه کنم اشک من در غم او راز مـــــرا در پـــرده اســـت هر که شد محرم اسرار نـــزد دیگر دم باخبر نیست مگـــر آن که ز خود بی خبر است گرچه از محنـــت و غـــم زار و پریشان حالــــم ساقیا باده بده کاین همـــــه انــــدر گــــذر است هــــان نراقی مــــرو از دایـــره صبر برون کانچه رو می دهــــد از سر قضــــا و قــــدر است نراقی
عمر در شعر فارسی - نظامی نشاطی پیش ازین بود آن قدم رفت غروری کز جوانی بود هم رفت حدیث کودکی و خودپرستی رها کن کان خیالی بود و مستی چو عمر از سی گذشت یا خود از بیست نمی‌شاید دگر چون غافلان زیست نشاط عمر باشد تا چهل سال چهل ساله فرو ریزد پر و بال پس از پنجه نباشد تندرستی بصر کندی پذیرد پای سستی چو شصت آمد نشست آمد پدیدار چو هفتاد آمد افتاد آلت از کار به هشتاد و نود چون در رسیدی بسا سخنی که از گیتی کشیدی وز آنجا گر به صد منزل رسانی بود مرگی به صورت زندگانی اگر صد سال مانی ور یکی روز بباید رفت ازین کاخ دل افروز پس آن بهتر که خود را شاد داری در آن شادی خدا را یاد داری نظامی
عمر در شعر فارسی - سهراب سپهری دنگ،دنگ ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی زنگ. زهر این فکر که این دم گذر است می شود نقش به دیوار رگ هستی من. لحظه ها می گذرد آنچه بگذشت ، نمی آید باز قصه ای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز. سهراب سپهری
مرگ در شعر فارسی - مولوی به روز مرگ چو تابوت من روان باشد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد برای من مگری و مگو دریغ دریغ به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد مرا به گور سپاری مگو وداع وداع که گور پرده جمعیت جنان باشد فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر غروب شمس و قمر را چرا زبان باشد تو را غروب نماید ولی شروق بود لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد کدام دانه فرورفت در زمین که نرست چرا به دانه انسانت این گمان باشد کدام دلو فرورفت و پر برون نامد ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا که های هوی تو در جو لامکان باشد مولوی
مرگ در شعر فارسی - فاضل نظری وضـــع مـــا در گـــردش دنـیا چـــه فرقی می کند زنـــدگی یا مــرگ، بعــد از ما چه فرقـی می کند مـــاهـــــیـان روی خـــــاک و مــاهــــیـان روی آب وقت مـــردن، ســـاحل و دریا چـه فرقی می کند سهـم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست جـای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟ فاضل نظری
مرگ در شعر فارسی - فریدون مشیری چرا از مرگ می ترسید چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید مپندارید بوم نا امیدی باز به بام خاطر من می کند پرواز مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است. بهشت جاودان آن جاست جهان آنجا و جان آنجاست. نه فریادی نه آهنگی نه آوایی نه دیروزی نه امروزی نه فردایی جهان آرام و جان آرام زمان در خواب بی فرجام خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند سر از بالین اندوه گران خویش بردارید در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو ، زور در بازوست جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید چرا از مرگ می ترسید! فریدون مشیری
ت در شعر فارسی - مجتبي كاشاني خانه ام هرجا بود کاش در فاصله ای دورتر از بانگ سياستها بود کاش معنای سياست اين بود که قفس ها را در آن حبس کنيم تا نفس ها آزاد شوند کسی از راه قفس نان نخورد و کبوتر نفروشد به کسی . مجتبی کاشانی
ت در شعر فارسی - ایرج میرزا ت پیشه مردم حیله سازند نه مانند من و تو پاک بازند به هر تغییر شکلی مستعدّند گهی مشروطه، گاهی مستبدند در هر لباسند بنحوی همدگر را می شناسند همه دانند زین فن سودشان چیست به باطن مقصد و مقصودشان چیست از این رو یکدگر را پاس دارند یکیشان گر به چاه افتد در آرند چو ما از جنس این مردم سواییم نشان کین و آماج بلائیم بزرگان وطن را از حماقه نباشد بر وطن یک جو علاقه. ایرج میرزا
دوست در اشعار فارسی - سهراب سپهری خانه ی دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار اسمان مکثی کرد رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت نرسیده به درخت کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است ودر آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد پس به سمت گل تنهایی می پیچی دو قدم مانده به گل پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی وترا ترسی شفاف فرا می گیرد در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه ی نور واز او می پرسی خانه ی دوست کجاست؟ سهراب سپهری
دوست در اشعار فارسی - ابراهیم منصفی ای دوست مـرا بــه حال ِ خـود بـاز گذار با خلـوتِ من تو را چکار اســت ، چکار؟ بگذار به دردِ خویــش بــاشم مشغــول بیــزارم از این جمـــع دروغــین ، بیـــزار ابراهیم منصفی
<p><a href="https://namnak.com/windows-and-office-license.p83466"><img src="https://files.namnak.com/size/200x150/users/ad/aup/202109/49.jpg" alt="ویندوز 10 پرو" width="200" height="150" /></a></p> <h2>عرضه لایسنس و سی دی اورجینال ویندوز و آفیس</h2> <div class="k"><span class="a t f">زمان مطالعه : 4 دقیقه</span></div> <div class="x">آی آر مایکروسافت استور به عنوان اولین فروشگاه ایرانی امکان خرید لایسنس و سی دی اورجینال ویندوز و آفیس مایکروسافت را با ارزان ترین قیمت برای هموطنان عزیز مقدور ساخته است.</div><h2>آی آر مایکروسافت استور</h2> <p>اگر می خواهید امنیت کامپیوتر یا لپ تاپ خود و کیفیت عملکرد آن تضمین شود، حتما باید از نسخه اورجینال ویندوز و نرم افزارهای مهم دیگر همچون آفیس (Microsoft Office) استفاده کنید. اما با توجه به محدودیت های موجود، خرید مستقیم محصولات مایکروسافت برای هموطنان عزیز ممکن نیست. خوشبختانه با سرویس<a href="https://irmicrosoftstore.ir/" target="_blank">آی آر مایکروسافت استور</a>دیگر نگرانی از این بابت وجود ندارد. این فروشگاه ایرانی ضمن از بین بردن محدودیت های موجود، هموطنان عزیز را قادر به خرید و بکارگیری لایسنس و سی دی اورجینال ویندوز و آفیس مایکروسافت کرده است.</p> <div><map name="cnc"> <area shape="rect" coords="0,0,600,400" href="https://namnak.com/windows-and-office-license.p83466" alt="" /> </map></div> <h3>مزیت های ویندوز و آفیس اورجینال</h3> <p>نسخه اورجینال یا قانونی آفیس و ویندوز مزیت های متعددی در مقایسه با ورژن کرکی دارند. اگر بخواهیم به برخی از مهمترین آن ها اشاره کنیم، می توانیم موارد زیر را نام ببریم:</p> <ul> <li>دریافت رایگان تمام آپدیت ها</li> <li>ثبات عملکرد بالاتر</li> <li>سرعت و بازده بهتر</li> <li>سازگاری بهتر با دیگر برنامه ها</li> <li>تجربه گیمینگ بهتر و اجرای روان تر بازی های کامپیوتری</li> <li>امکان بهره مندی از جدیدترین ویژگی هایی که در قالب آپدیت منتشر می شوند</li> <li>افزایش امنیت اطلاعات کاربر و سیستم</li> <li>امکان بکارگیری بدون محدودیت سیستم در خارج از کشور</li> <li>بهره مندی از پشتیبانی مستقیم مایکروسافت</li> <li>و .</li> </ul> <p>موارد فوق تنها بخشی از مهمترین مزیت های ویندوز و آفیس اورجینال هستند. واقعا می توان در مورد هر کدام از این مزایا به اندازه یک مقاله کامل صحبت کرد! برای مثال امنیت اطلاعات که موضوع بسیار مهمی هم هست با بکارگیری ورژن های کرکی ویندوز یا برنامه هایی همچون آفیس کاملا از بین می رود! چون ابزارهای کرک عموما حاوی کدهای مخرب و جاسوسی هستند، به همین جهت است که همیشه برای اجرای آن ها باید آنتی ویروس سیستم را غیرفعال کنید! اما با بکارگیری ورژن اورجینال ویندوز و آفیس این مشکل از میان برداشته می شود.</p> <h3>خرید لایسنس و سی دی اورجینال ویندوز و آفیس</h3> <p>آی آر مایکروسافت استور اولین فروشگاه ایرانی بوده که امکان خرید نسخه اورجینال محصولات مایکروسافت را با ارزان ترین قیمت برای هموطنان عزیز میسر کرده است. با سرویس این فروشگاه می توانید<a href="https://irmicrosoftstore.ir/product/%d9%84%d8%a7%db%8c%d8%b3%d9%86%d8%b3-%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%ac%db%8c%d9%86%d8%a7%d9%84-%d9%88%db%8c%d9%86%d8%af%d9%88%d8%b2-10-%d9%be%d8%b1%d9%88-windows-10-pro/" target="_blank">لایسنس ویندوز 10 پرو</a>که یکی از پرفروش ترین محصولات این شرکت است یا هر کدام از دیگر محصولات مایکروسافت را با کمترین قیمت تهیه نمایید و از تضمین اورجینال بودن محصول دریافتی هم بهره مند شوید. این فروشگاه حتی امکان خرید محصولات مایکروسافت به صورت فیزیکی را هم مقدور ساخته است.</p> <p class="tcr"><img title="" src="https://files.namnak.com/users/ad/aup/202109/50_pics/%D9%88%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%88%D8%B2-10-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%AC%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%84.jpg" alt="ویندوز 10 اورجینال" width="600" height="400" usemap="#cnc" /></p> <div> <div>برای اینکه تمام هموطنان عزیز با هر بودجه ای که دارند قادر به خرید لایسنس و سی دی اورجینال ویندوز و آفیس باشند، امکان انتخاب انواع مختلفی از لایسنس با شرایط متنوع مقدور شده که ماهیت هر کدام به شرح زیر خواهد بود:</div> <ul> <li><span>ریتیل (Retail):</span>این نوع کد به دفعات قابل استفاده هستند و امکان انتقال آنها از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر وجود دارد. قیمت این نوع لایسنس نسبت به انواع دیگر بالاتر بوده و مشمول 3 سال گارانتی و پشتیبانی اختصاصی آی آر مایکروسافت استور می شوند.</li> <li><span>او ای ام (OEM):</span>این نوع کد فعالسازی به دفعات روی یک کامپیوتر قابل استفاده است و با سخت افزار سیستم لینک می شود. تغییرات سخت افزاری منجر به ابطال این نوع لایسنس خواهد شد و امکان انتقال آن از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر وجود ندارد. کد های OEM قیمت مناسبی دارند و از سمت آی آر مایکروسافت استور یک سال ضمانت اختصاصی خواهند داشت.</li> <li><span>یک بار نصب:</span>این نوع کد های فعالسازی بسیار ارزان هستند اما فقط یک مرتبه می توان از آن ها استفاده کرد. این کدها کاملا قانونی بوده و تمام مزایایی که با خرید دیگر انواع لایسنس ویندوز و آفیس در اختیارتان قرار می گیرند را ارائه می کنند. ضمانت لایسنس های یک بار نصب هم به همان مرتبه اول بکارگیری محدود می شود.</li> </ul> <div>بنابراین هموطنان عزیز با توجه به بودجه و شرایط خود می توانند هر نوع لایسنسی که مد نظرشان است را برای ویندوز، آفیس، ویزیو، پروجکت، ویندوز سرور و سایر محصولات مایکروسافت تهیه کرده و از مزیت های بکارگیری ورژن اورجینال بهره مند شوند. تمام لایسنس هایی که در آی آر مایکروسافت استور عرضه شده اند قانونی، اورجینال و اصل هستند و از این نظر مشمول ضمانت مادام العمر می شوند.</div> <div class="tcr"><img title="" src="https://files.namnak.com/users/ad/aup/202109/51_pics/%D8%A2%D9%81%DB%8C%D8%B3-10-%D9%BE%D8%B1%D9%88.jpg" alt="آفیس 10 پرو" width="600" height="400" /></div> <div> <h3>تحویل محصول، نصب و راه اندازی</h3> <div>امکان خرید انواع محصولات اورجینال مایکروسافت در دو حالت فیزیکی و دیجیتال از آی آر مایکروسافت استور وجود دارد. در حالت دیجیتال صرفا کد فعال سازی محصولی که خریداری شده به همراه مراحل فعال سازی و نصب به آدرس ایمیل خریدار ارسال خواهد شد. به عنوان مثال اگر<a href="https://irmicrosoftstore.ir/product/%d9%84%d8%a7%db%8c%d8%b3%d9%86%d8%b3-%d8%a2%d9%81%db%8c%d8%b3-%d9%be%d8%b1%d9%88-%d9%be%d9%84%d8%a7%d8%b3-2019-%d9%88%db%8c%d9%86%d8%af%d9%88%d8%b2-office-pro-plus-2019-win/" target="_blank">لایسنس آفیس 2019</a>اورجینال را در حالت دیجیتال تهیه کنید، کد فعالسازی محصول به همراه روش نصب به آدرس ایمیلتان ارسال می شود و می توانید با طی کردن مراحل نصب شرح داده شده، محصول را به طور اورجینال روی کامپیوتر خود نصب و اجرا کنید.</div> <div>اما با خرید در حالت فیزیکی، دی وی دی اورجینال نصب محصول به همراه لایسنس به آدرس پستی خریدار ارسال خواهد شد. در داخل دی وی دی، فایل نصبی محصول خریداری شده به همراه یک فایل راهنما موجود خواهد بود، بنابراین دیگر ومی مبنی بر دانلود فایل محصول مورد نظر وجود ندارد و خریداران عزیز می توانند نصب را با استفاده از DVD دریافت شده انجام داده و سپس از لایسنس برای فعال سازی قانونی استفاده کنند. پک های اختصاصی که آی آر مایکروسافت استور عرضه می کند همگی به طور ویژه توسط خود فروشگاه تولید شده اند و دارای فایل های نصبی رسمی محصولات مایکروسافت هستند.</div> </div> </div>
<p><a href="https://namnak.com/why-is-my-phone-slow.p83463"><img src="https://files.namnak.com/size/200x150/bi/users/fn/aup/202109/117.jpg" alt="کند شدن گوشی" width="200" height="150" /></a></p> <h2>دلایل کند شدن گوشی + راه حل سریع</h2> <div class="k"><span class="a t f">زمان مطالعه : 6 دقیقه</span></div> <div class="x">با کند شدن گوشی، شاهد مشکلات پیاپی خواهید بود. از این رو به چه دلایلی ممکن است گوشی ما کند شود؟ آیا راه حل هایی در این زمینه وجود دارد؟</div><h2>هر آنچه که باید دربارهکند شدن گوشیبدانید</h2> <p>کند شدن گوشی یکی از مشکلات رایج کاربران گوشی های هوشمند از گدشته تا به امروز است که گریبان گیر اکثر ماها بوده است و گاها هم هزینه زیادی را برای آن پرداخته ایم. با این وجود همیشه در این مورد مشکلاتی وجود داشته است که کاربران را دچار مشکل کرده اند. کند شدن گوشی گاهی اوقات می تواند بصورت اتفاقی و در یک لحظه رخ بدهد و تا مدتی همراه گوشی شما باشد تا زمانیکه شما مشکل را شناسایی و رفع کنید. به همین دلیل در ادامه این گزارش از بخش تکنولوژی<span><a class="rl" title="" href="https://namnak.com/" target="_blank">نمناک</a></span>قصد داریم دانستنی های مهم را در این زمینه به شما معرفی کنیم. همراه ما باشید.</p> <div><map name="cnc"> <area shape="rect" coords="0,0,700,466" href="https://namnak.com/why-is-my-phone-slow.p83463" alt="کند شدن گوشی" /> </map></div> <h2>دلایل کند شدن گوشی موبایل</h2> <p>بدون شک پشت پرده کند شدن گوشی، دلایلی وجود دارند که شاید تشخیص آن برای هر یک از ما کمی سخت باشد اما برای تکنسین هایی که در این زمینه تخصص دارند، بدون شک خیلی ساده قابل تشخیص می باشد. اما گاها برای شما سوالاتی در این زمینه ممکن است رخ بدهد که چرا گوشی سالم و جدید و یا قدیمی شما ممکن است بصورت ناگهانی کند شود و تداخل در کارهایتان ایجاد شود.؟! در ادامه دلایل اصلی کند شدن گوشی را ذکر کرده ایم؛</p> <p class="tcr"><a title="کند شدن گوشی" href="https://namnak.com/why-is-my-phone-slow.p83463"><img title="معرفی دلایل کند شدن گوشی" src="https://files.namnak.com/users/nh/aup/202106/111_pics/%DA%A9%D9%86%D8%AF-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C.jpg" alt="کند شدن گوشی" width="700" height="466" usemap="#cnc" /></a></p> <h3>1. پر شدن حافظه گوشی</h3> <p>اولین و مهمترین دلیلی که ممکن است منجر به کند شدن گوشی شما شود، پر شدن حافظه گوشی شما می باشد. منظور از پر شدن حافظه گوشی چیزی نزدیک به 70 یا 80 درصد حافظه گوشی است که وقتی اگر گوشی شما به این میزان پر شد، شروع به کند شدن خواهد نمود. هیچ فرقی هم ندارد که گوشی شما 16، 32 ، 64، 128، 256، 528 و. باشد! زمانیکه حافظه گوشی نزدیک به 70 درصد پر شود به مرور شروع به کندی و تداخل خواهد نمود.</p> <h3>2. روشن بودن Battery Saver</h3> <p>قابلیت Battery saver، به قابلیتی گفته می شود که شارژ گوشی شما برای مثال 30 درصد شده است و بنابر کارهای فوری ممکن است تا 10 ساعت آینده به شارژر خودتان دسترسی پیدا نکنید تا گوشی را شارژ کنید. از این رو در طی این ساعت قطعا باتری گوشی شما به صفر خواهد رسید و به شدت هم به آن نیاز داشته باشید. از این رو در این زمینه Battey saver به کمک شما خواهد آمد و می تواند میزان شارژ شما را مدیریت کند تا زمان بیشتری نسبت به زمان عادی شارژ نگه دارد.</p> <p class="tcr"><a title="افزایش سرعت گوشی" href="https://namnak.com/why-is-my-phone-slow.p83463"><img title="معرفی قابلیت Battery saver" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202109/121_pics/%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%DB%8C%D8%AA-Battery-saver.jpg" alt="قابلیت Battery saver" width="700" height="467" /></a></p> <p>اما نکته بسیار مهمی که اکثر ماها به آن توجه به خصوصی نمی کنیم، این است که قابلیت Battey saver گرچه باتری را مدیریت می کند و اجازه میدهد تا مدت زمان بیشتری از گوشی استفاده کنید، اما چگونه ممکن است یک قابلیت این توانایی را داشته باشد؟ Battey saver برخلاف باورهایی که داریم، پردازنده و سایر مشخصات فنی گوشی را محدود می کند و در نتیجه زمانیکه شما برای همیشه آنرا روشن کنید، شاهد کند بودن گوشی خواهید بود.</p> <h3>3. برنامه های باز شده زیاد</h3> <p>یکی از شاخصه های مهم در حین خرید گوشی، انتخاب Ram بالا می باشد. اما به چه دلیل؟ چرا اصلا باید هزینه زیادی برای Ram گوشی کنیم؟ Ram یکی از بخش های اصلی در هر گوشی می باشد که وظیفه مهمی دارد. وظیفه Ram دقیقا شامل چه مواردی است؟ تصور کنید شما تصمیم دارید تا 7 برنامه به نسبت سنگین را باز کنید. وظیفه تنظیم سرعت جابجایی میان این برنامه ها بر عهده Ram گوشی می باشد. اما رم به یک فضایی گفته نمی شود که بی نهایت باشد!</p> <p class="tcr"><a title="افزایش سرعت گوشی های قدیمی" href="https://namnak.com/why-is-my-phone-slow.p83463"><img title="دلیل هنگ کردن گوشی چیست" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202109/120_pics/%D9%87%D9%86%DA%AF-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C.jpg" alt="هنگ کردن گوشی" width="700" height="466" /></a></p> <p>اکثر گوشی های موجود در بازار دارای رم 2، 4، 6، 8 و 12 می باشند که هر چه بیشتر هزینه کنید می توانید گوشی با رم بیشتری را خریداری کنید. از این رو برای مثال یک گوشی با رم 6 توانایی جابجایی سریع میان 7 برنامه به نسبت به سنگین را دارد و اگر شما برنامه هشتم را باز کنید، گوشی شروع به کند شدن و سپس هنگ کردن خواهد نمود. از این رو توصیه ای که ما داریم این است که به رم گوشی خریداری شده خود توجه نکنید و فقط برنامه های باز را ببندید.</p> <h3>4. تخریب سلامت باتری</h3> <p>همان گونه که مطلع هستید، باتری هایی که امروزه برای گوشی ها استفاده می شوند، باتری های لیتیوم یونی هستند که دارای حساسیت به نسبت بالایی نسبت به باتری های قدیمی دارند. برای مثال اگر باتری لیتیومی گوشی شما 25 ولت باشد و شما یک شارژر متفرقه با ولتاژ بسیار پایین را انتخاب کنید، شاهد این خواهید بود که هم گوشی در مدت طولانی شارژ خواهد شد و هم در کنار مدت زمان بالا، داغ شدن پشت گوشی را شاهد خواهد بود.</p> <p class="tcr"><a title="دلیل کند شدن گوشی" href="https://namnak.com/why-is-my-phone-slow.p83463"><img title="خراب شدن باتری گوشی" src="https://files.namnak.com/users/nh/aup/202107/815_pics/%D8%A8%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C.jpg" alt="باتری گوشی" width="700" height="466" /></a></p> <p>به همین دلیل توجه داشته باشید که بیشتر از خود گوشی به باتری گوشی توجه داشته باشید چرا که گوشی توسط باتری توانایی پیدا می کند.</p> <h3>5. گوشی به نسبت قدیمی</h3> <p>اگر گوشی شما برای 5 یا 6 سال اخیر می باشد، نباید انتظار یک گوشی هوشمند و بروز امروزی را از آن داشته باشید چرا که فناوری طراحی و ساخت گوشی های امروزی به میزان زیادی با سال های اخیر متفاوت است و شما نباید انتظاری داشته باشید که گوشی شما بتواند برنامه هایی که باز می کنید را در کمترین زمان ممکن اجرا کند.</p> <h3>6. نصب برنامه های حجیم</h3> <p>منظور از برنامه های حجیم، بازی ها و برنامه های تخصصی هستند که می توانند چند صد مگ از حافظه داخلی گوشی و همچنین میزان زیادی را از Ram در اختیار خود بگیرند. از این رو اگر مشخصات فنی گوشی شما، متوسط می باشد، توصیه می شود این برنامه های حجیم را از گوشی خود پاکسازی کنید. بنابراین توجه داشته باشید که برنامه های حجیم ابتدا حافظه داخلی گوشی را پر می کنند و بعد از اجرای آنها شروع به پر کردن حافظه Ram گوشی خواهند نمود.</p> <p class="tcr"><a title="چرا گوشی من کند شده" href="https://namnak.com/why-is-my-phone-slow.p83463"><img title="پر شدن حافظه گوشی با برنامه های حجیم" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202109/119_pics/%D9%BE%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8%D9%87.jpg" alt="پر شدن حافظه" width="700" height="467" /></a></p> <h3>7. داغ شدن گوشی</h3> <p>داغ شدن گوشی به خودی خود به عوامل متعددی مانند وجود باگ، کارکردن زیاد با گوشی و. ایجاد می شود که به مرور می تواند مشکل ساز شود. اما چگونه؟ زمانیکه گوشی داغ می کند، اگر آنرا رفع نکنید به مرور زمان باعث ایجاد تداخل در پردازنده و. گوشی خواهد شد. به همین دلیل توصیه می شود ترفندهای<a href="https://namnak.com/phone-overheating-reasons.p83317" target="_blank"><span><span>رفع مشکل داغ شدن گوشی</span></span></a>را امتحان کنید اما اگر نتیجه مثبتی را دریافت نکردید، به تکنسین های مربوطه مراجعه کنید.</p> <h3>8. کش کردن کامل گوشی!</h3> <p>با باز و بسته کردن برنامه های گوشی طبیعتا گوشی کند خواهد شد و این در حالی است که حتی اگر شما تمام برنامه های باز را نیز ببندید، شاهد کندی خواهید بود. از این رو توصیه می شود کش برنامه های پرکاربرد خود را پاک کنید که در ادامه توضیحات کامل داده شده است؛</p> <p class="tcr"><a title="دلیل کند شدن گوشی موبایل" href="https://namnak.com/why-is-my-phone-slow.p83463"><img title="رفع مشکل کش کردن گوشی" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202108/648_pics/%DA%A9%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C.jpg" alt="کش کردن گوشی" width="700" height="466" /></a></p> <h4>نحوه پاک کردن کش برنامه های گوشی</h4> <ol> <li>از منو گوشی وارد تنظیمات گوشی شوید.</li> <li>به دنبال گزینه Apps یا همان "برنامه ها" بگردید و آنرا انتخاب کنید.</li> <li>برنامه های پرکاربرد خود را یکی یک انتخاب کنید.</li> <li>بعد از انتخاب گزینه Storage را انتخاب کنید.</li> <li>اینک گزینه Clear Cache را انتخاب نمایید.</li> <li>کش برنامه مورد نظر شما پاک شده است و اینک بهتر است گوشی را ریستارت کنید.</li> </ol> <h3>9. درج شدن تصاویر زمینه زنده</h3> <p>تصاویر زمینه زنده یا همان Live Wallpaperها بدون شک یکی از جذاب ترین تصاویری هستند که می توانید بر روی گوشی خود تنظیم کنید. اما موردی که باید در مورد آن مطلع شوید، این است که تصاویر زمینه زنده می توانند بر روی عملکرد گوشی نیز تاثیر بگذارند! اما تاثیر منفی! به همین دلیل توصیه می شود از عکس های تصویر زمینه زنده تا حد امکان استفاده نکنید و عکس های ساده را انتخاب کنید.</p> <p class="tcr"><a title="راه حل کند شدن گوشی" href="https://namnak.com/why-is-my-phone-slow.p83463"><img title="انتخاب تصویر زمینه ساده برای گوشی" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202109/1_pics/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%D9%87-%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C.jpg" alt="تصویر زمینه گوشی" width="700" height="467" /></a></p> <h3>10. وجود باگ نرم افزاری</h3> <p>سیستم عامل هایی که این روزها وجود دارند و عموم کاربران می توانند بدون هر گونه مشکلی از آن ها استفاده کنند، هر چند مدت یکبار آپدیت هایی را منتشر می کنند که به شما این قابلیت را می دهند تا سیستم عاملتان را آپدیت کنید. متاسفانه برخی از کاربران بر این باور هستند که آپدیت کردن گوشی منجر به کندی و هنگ کردن دستگاه مورد نظر خواهد شد و این در حالی است که عوامل متعددی که در این گزارش به آنها اشاره کردیم، تاثیرگذار هستند. از این رو توصیه می شود آپدیت های جدید را دانلود و نصب کنید تا اگر باگ و مشکلی در نرم افزار شما وجود دارد، رفع شود.</p>
<p><a href="https://namnak.com/calibrate-phone-battery.p83468"><img src="https://files.namnak.com/size/200x150/bi/users/nh/aup/202107/815.jpg" alt="کالیبره باتری گوشی" width="200" height="150" /></a></p> <h2>کالیبره کردن باتری گوشی اندروید و آیفون</h2> <div class="k"><span class="a C0 s f">1400</span><span class="a t f">زمان مطالعه : 5 دقیقه</span></div> <div class="x">اگر جدیدا باتری گوشی شما دچار مشکل خالی شدن سریع شارژ شده است، می توانید با استفاده از کالیبره کردن باتری، این مشکل را خیلی سریع رفع کنید.</div><h2>کالیبره کردن باتری گوشی چیست؟</h2> <p>بدون شک یکی از مهم ترین شاخصه های خرید گوشی مناسب، باتری با ظرفیت بالا می باشد چرا که بتواند در طول روز کارهای ما را به بهترین شیوه ممکن پشتیبانی کند و نیاز به شارژر نداشته باشیم. هرچند باتری هایی که امروزه برای گوشی ها استفاده می شوند، لیتیوم یونی می باشند، اما در حین خرید گوشی توصیه می شود نوع باتری را از فروشنده جویا باشید.</p> <div><map name="cnc"> <area shape="rect" coords="0,0,700,466" href="https://namnak.com/calibrate-phone-battery.p83468" alt="کالیبره باتری گوشی" /> </map></div> <p>اما بعد از حدود چند ماه و گاها چند سال شارژ کردن باتری گوشی شاید برخی از قابلیت های اصلی باتری گوشی تغییر یابد. برای مثال شاید مدت زمان شارژ شدن باتری شما افزایش یابد و یا حتی ممکن است باتری گوشی شما زمانیکه به یک عدد خاص رسید، در کمتر از 5 دقیقه گوشی خاموش خواهد شد. برای این مشکل خاموش شدن ناگهانی گوشی، راه حل هایی وجود دارد که اصطلاحا این مشکل را کالیبره نبودن باتری گوشی می نامند.</p> <p class="tcr"><a title="کالیبره باتری گوشی" href="https://namnak.com/calibrate-phone-battery.p83468"><img title="کالیبره کردن باتری گوشی" src="https://files.namnak.com/users/nh/aup/202107/820_pics/%D8%A8%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C.jpg" alt="باتری گوشی" width="700" height="466" usemap="#cnc" /></a></p> <p>با این وجود اگر بخواهیم کالیبره کردن باتری گوشی را بصورت خلاصه و رسا تعریف کنیم این است که بعد از یک مدت طولانی از استفاده باتری گوشی، باتری گوشی زمانیکه به یک عدد خاص مثلا 30 درصد برسد، در طی 3 الی 5 دقیقه گوشی خاموش خواهد شد که با کالیبره کردن باتری گوشی می توانید این مشکل را حل کنید و نیاز به تعویض باتری گوشی ندارید و خودتان می توانید آنرا بدون هر گونه تخصصی رفع کنید. از این رو در ادامه این گزارش از بخش تکنولوژی<span><a class="rl" title="" href="https://namnak.com/" target="_blank">نمناک</a></span>قصد داریم شما را با نحوه کالیبره کردن باتری گوشی در اندروید و آیفون آشنا سازیم. همراه ما باشید.</p> <h2>کالیبره کردن باتری دستگاه های اندرویدی</h2> <p>در ابتدا قصد داریم شما را با نحوه کالیبره کردن باتری دستگاه های اندرویدی آشنا سازیم که به شرح ذیل می باشد؛</p> <h3>1. به پایان رساندن شارژ باتری</h3> <p>در اولین قدم شما باید شارژ باتری دستگاه اندرویدی خود را به اتمام برسانید. توجه داشته باشید که به هیچ وجه نباید شارژر را حتی برای یک دقیقه هم به گوشی متصل کنید! بنابراین اگر هم اکنون باتری گوشی شما هر عددی می باشد صبر کنید تا باتری به اتمام برسد و گوشی خاموش شود.</p> <h3>2. گوشی را روشن کنید</h3> <p>به دلیل تداخل کالیبره نبودن باتری گوشی، با وجود اینکه گوشی به دلیل به اتمام رسیدن باتری خاموش شده است، اما باز هم باتری گوشی شاید شارژ داشته باشد. از این رو توصیه می شود سعی کنید گوشی را بعد از خاموش شدن، روشن کنید. اگر روشن شد اجازه دهید تا مجددا خود به خود خاموش شود و اما اگر روشن نشد، مرحله بعدی را اعمال کنید.</p> <p class="tcr"><a title="کالیبره باتری گوشی شیائومی" href="https://namnak.com/calibrate-phone-battery.p83468"><img title="روشن کردن گوشی" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202108/585_pics/%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86.jpg" alt="گوشی روشن" width="700" height="466" /></a></p> <h3>3. خاموش ماندن گوشی</h3> <p>در این مرحله توصیه می شود اجازه دهید گوشی در حالت خاموش قرار گیرد. یعنی اینکه حدودا 30 دقیقه اجازه دهید تا گوشی خاموش بماند.</p> <h3>4. متصل کردن شارژر به گوشی</h3> <p>در این مرحله گوشی را بدون اینکه روشن کنید، به شارژر متصل کنید و توجه داشته باشید که در طول مدت زمانیکه گوشی شما باید به شارژر متصل باشد تا بصورت کامل شارژ شود حتی یکبار هم نباید گوشی را روشن کنید. بنابراین گوشی را حدودا بعد از یک و نیم ساعت در حالت شارژ رها کنید و بعد از گذشت این زمان گوشی را بررسی کنید که چند درصد شارژ شده است.</p> <p class="tcr"><a title="کالیبره باتری گوشی سامسونگ" href="https://namnak.com/calibrate-phone-battery.p83468"><img title="وصل کردن گوشی به شارزر" src="https://files.namnak.com/users/nh/aup/202108/695_pics/%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B1.jpg" alt="شارزر" width="700" height="466" /></a></p> <h3>5. روشن کردن گوشی</h3> <p>بعد از آنکه گوشی شما بصورت کامل و 100 درصد شارژ شد، گوشی را ابتدا از شارزر جدا کنید و سپس آنرا روشن کنید. اگر عدد باتری 100 بود، نشان دهنده این است که باتری گوشی شما بصورت کامل کالیبره شده است.</p> <p><span><span>توجه مهم یک :</span></span>اگر بعد از آنکه گوشی را روشن کردید، باتری گوشی کمتر از 100 درصد بود، گوشی را خاموش کنید و مجددا به شارژر متصل کنید تا بعد از آنکه گوشی را روشن کردید، عدد باتری 100 باشد.</p> <p><span><span>توجه مهم دو :</span></span>اگر گوشی شما روت شده است، می توانید از<a href="https://play.google.com/store/apps/details?id=com.mohlab07.batterycalibrationamp;hl=enamp;gl=US" rel="nofollow noopener" target="_blank"><span><span>برنامه Battery Calibration</span></span></a>جهت کالیبره کردن باتری گوشی استفاده کنید.</p> <h2>کالیبره کردن باتری آیفون</h2> <p>اما اگر شما گوشی آیفونی دارید که باتری آن از حالت کالیبره خارج شده است، می بایست طبق مراحل ذیل پیش بروید؛</p> <h3>1. خالی کردن باتری گوشی</h3> <p>در اولین قدم اجازه دهید تا باتری گوشی شما بصورت کامل به اتمام برسد و گوشی بدون اینکه شما خاموش کنید، خاموش شود. از این رو نباید گوشی را به شارژر در این میان متصل کنید و اگر تصمیم دارید تا سریعتر شارژ گوشی به اتمام برسد، می توانید اقدام به مشاهده فیلم و یا بازی های دلخواه خود کنید تا فرایند تخلیه باتری سریعتر شود.</p> <h3>2. 3 ساعت صبر کنید</h3> <p>بعد از آنکه باتری گوشی آیفون شما به کمترین میزان ممکن برسد، پیغامی مبنی بر خاموش شدن اتوماتیک گوشی دریافت خواهید کرد. از این رو نباید گوشی را به شارژر متصل کنید و باید به فرایند تخلیه باتری ادامه دهید تا باتری بصورت کامل خالی شود. اما زمانیکه گوشی بصورت اتوماتیک خاموش می شود، میزان شارژی را درون خود نگه داری می کند. از این رو بعد از آنکه گوشی شما بصورت اتوماتیک خاموش شد، به مدت 3 ساعت آنرا کنار بگذارید تا آخرین درصدهای باتری نیز به اتمام برسند.</p> <p class="tcr"><a title="کالیبره باتری گوشی ال جی" href="https://namnak.com/calibrate-phone-battery.p83468"><img title="برای کالیبره کردن باتری گوشی صبر کنید" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202108/648_pics/%DA%A9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C.jpg" alt="کالیبره باتری گوشی" width="700" height="466" /></a></p> <h3>3. اتصال گوشی به شارژر</h3> <p>بدون آنکه گوشی را روشن کنید، در این مرحله گوشی را باید به شارژر متصل کنید. از این رو از زمانیکه گوشی را به شارژر متصل کردید، آنرا در حالت شارژ به مدت 2 ساعت رها کنید حتی اگر بصورت 100 درصد هم شارژ شده باشد! پس توجه کنید که باید اجازه دهید تا گوشی شما بصورت کامل و 100 درصد شارز شود.با این وجود در این مرحله باید یک سری نکات مهم را رعایت کنید؛</p> <ol> <li>از شارژر اورجینال اپل استفاده کنید.</li> <li>گوشی را از طریق پورت هایی مانند پورت کامپیوتر و لپ تاپ شارژ نکنید.</li> <li>به هیچ وجه گوشی را در حین شارژ روشن نکنید.</li> <li>به مدت 2 ساعت گوشی در حالت شارژ رها شود.</li> </ol> <h3>4. گوشی را روشن کنید</h3> <p>در این مرحله باید گوشی را روشن کنید و بعد از اینکه روشن کردید، اجازه دهید گوشی بصورت کامل لود شود.</p> <p class="tcr"><a title="کد کالیبره باتری گوشی سامسونگ" href="https://namnak.com/calibrate-phone-battery.p83468"><img title="گوشی را روشن کنید" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202108/578_pics/%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C.jpg" alt="روشن کردن گوشی" width="700" height="467" /></a></p> <h3>5. باتری را خالی کنید</h3> <p>برای دومین بار باید باتری گوشی را تخلیه کنید. از این رو اینترنت گوشی را روشن کنید و شروع به بازی های آنلاین، مشاهده آنلاین فیلم و. کنید تا شارژ گوشی سریع تر به اتمام برسد و خاموش شود.</p> <h3>6. رها کردن 3 ساعته گوشی</h3> <p>در این مرحله بعد از آنکه گوشی شما بصورت اتوماتیک خاموش شد، مجددا به مدت 3 ساعت صبر کنید تا باتری گوشی شما بصورت کامل تخلیه شود.</p> <h3>7. اتصال گوشی به شارژر</h3> <p>در این مرحله باید گوشی را به شارژر متصل کنید و همانند سری اول باید آنرا بدون اینکه روشن کنید، به مدت 2 ساعت در حالت شارژ رها کنید حتی اگر عدد 100 را روی صفحه نمایش مشاهده کردید.</p> <p class="tcr"><a title="نحوه کالیبره باتری گوشی ایفون" href="https://namnak.com/calibrate-phone-battery.p83468"><img title="گوشی را به شارژر متصل کنید" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202108/641_pics/%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%98-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C.jpg" alt="شارژ کردن گوشی" width="700" height="464" /></a></p> <h3>8. روشن کردن گوشی</h3> <p>اما در این مرحله که آخرین مرحله می باشد، باید گوشی را روشن کنید. بعد از روشن کردن گوشی اجازه دهید تا گوشی بصورت کامل لود شود. اینک گوشی شما بصورت 100 درصد شارژ شده است و در کنار شارژ شدن کامل، کالیبره نیز شده است و دیگر مشکل خاموش شدن سریع گوشی با رسیدن به درصدی مثلا 12 درصد نخواهید بود.</p>
<p><a href="https://namnak.com/edit-pdf-file.p83486"><img src="https://files.namnak.com/size/200x150/bi/users/fn/aup/202109/122.jpg" alt="ویرایش سریع pdf" width="200" height="150" /></a></p> <h2>ترفند کاربردی ویرایش سریع pdf</h2> <div class="k"><span class="a t f">زمان مطالعه : 4 دقیقه</span></div> <div class="x">اگر یک یا چند فایل pdf دارید و وقت زیادی برای ویرایش آنها ندارید، در این گزارش با ترفند ویرایش سریع فایل های pdf بدون نصب نرم افزار آشنا خواهید شد.</div><h2>آموزش<a class="rl" title="ویرایش سریع pdf" href="https://namnak.com/edit-pdf-file.p83486" target="_blank">ویرایش سریع pdf</a></h2> <p>فایل های PDF (پی دی اف)، یکی از فایل های بسیار پرکاربرد در دنیای امروزی می باشد چرا که کاربرد بالایی در انتشار کتاب های الکترونیک را به عموم کاربران عرضه می کند. با این وجود گاهی اوقات ممکن است مشکلی برای شما رخ دهد که باید خیلی سریع اقدام به ویرایش فایل pdf خود کنید. با جستجویی در بستر اینترنت با هزاران ابزار مختلف روبرو خواهید شد که انتخاب را برای شما سخت خواهند نمود.</p> <div><map name="cnc"> <area shape="rect" coords="0,0,636,465" href="https://namnak.com/edit-pdf-file.p83486" alt="ویرایش سریع pdf" /> </map></div> <p>از این رو ما تصمیم داریم که شما را با ابزاری قدرتمند و البته بسیار سریع را معرفی کنیم که در این زمینه می تواند به شما کمک موثری کند. وب سایت<a href="https://smallpdf.com/" rel="nofollow noopener" target="_blank"><span><span>smallpdf</span></span></a>، یکی از وب سایت های معروف برای ویرایش سریع pdf می باشد که بدون هر گونه هزینه ای و همچنین نصب برنامه جانبی می توانید از آن استفاده کنید. در ادامه این گزارش از بخش تکنولوزی<span><a class="rl" title="" href="https://namnak.com/" target="_blank">نمناک</a></span>شما را با قابلیت های اصلی و کلیدی این وب سایت آشنا خواهیم کرد. همراه ما باشید.</p> <p><span><span>توجه مهم :</span></span>اگر تصمیم به انجام ویرایش هایی که بسیار جزئی هستند، می توانید از برنامه هایی مانند Nitro pro استفاده کنید که با جستجو آن می توانید بر روی کامپیوتر خود دانلود و نصب کنید. قابلیت های وب سایت smallpdf بیشتر کلی می باشد که در ادامه آنها را معرفی کرده ایم.</p> <h3>1- ویرایش فایل pdf</h3> <p>اصلی ترین قابلیتی که وب سایت smallpdf برای عموم کاربران خود عرضه کرده است، امکان<a href="https://smallpdf.com/edit-pdf" rel="nofollow noopener" target="_blank"><span><span>ویرایش فایل pdf</span></span></a>می باشد. اما منظور از ویرایش، بیشتر کلیات می باشد و شما را قادر میسازد تا بتوانید تغییراتی در بر روی فایل خود اعمال کنید که در ادامه بیشتر توضیح داده ایم؛</p> <p class="tcr"><a title="ویرایش سریع pdf" href="https://namnak.com/edit-pdf-file.p83486"><img title="ابزار آنلاین ویرایش سریع pdf" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202109/123_pics/%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%B9-pdf.png" alt="ویرایش سریع pdf" width="636" height="465" usemap="#cnc" /></a></p> <h4>نوشتن روی pdf</h4> <p>یکی از مهم ترین قابلیت های این ابزار نوشتن روی فایل pdf می باشد که با انتخاب ابزار دوم از سمت چپ، می توانید شروع به نوشتن رو هر فایل pdf که باید در ابتدا در بستر این وب سایت آپلود کنید، نمائید. همچنین با انتخاب گزینه سوم از سمت چپ می توانید نوع قلم خود را نیز مشخص کنید.</p> <h4>تایپ کردن روی عکس</h4> <p>شاید مشکل شما، کمبود یک متن یا یک عبارت در فایل pdf باشد. از این رو اگر متن یا عبارتی را فراموش کرده اید در یک فایل pdf وارد کنید و از طرفی نسخه اصلی آن یعنی فایل ورد را پاک کرده اید و یا به آن دسترسی ندارید، می توانید از این ابزار استفاده کنید و عبارت دلخواه خود را وارد نمایید.</p> <h4>درج اشکال مربع، دایره و.</h4> <p>اما اگر شما باید بر روی فایل pdf مدنظرتان اشکالی را رسم کنید، گزینه پنجم از سمت چپ به کمک شما آمده است و شما با استفاده از آن می توانید از تغییر را اعمال کنید. همچنین اگر قسمتی از فایل pdf شما اضافی و اشتباه می باشد، می توانید با انتخاب شکل مربع و رنگ بک گراند فایل مربوطه، اقدام به محو کردن آن نمایید.</p> <h4>درج عکس روی فایل pdf</h4> <p>اگر عکسی را باید روی فایل پی دی اف مدنظر درج میکردید و اما فراموش کرده اید، نگران نباشید چرا که گزینه ششم از سمت چپ به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید عکس های مدنظر خود را بر روی فایل پی دی اف مدنظرتان درج کنید. به همین سادگی شما می توانید فایل پی دی ای دلخواهتان را ویرایش کنید.</p> <p class="tcr"><a title="آموزش ویرایش سریع pdf" href="https://namnak.com/edit-pdf-file.p83486"><img title="نحوه دانلود فایل pdf ویرایش شده" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202109/126_pics/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84.png" alt="دانلود فایل" width="561" height="4" /></a></p> <p><span><span>نکته :</span></span>بعد از اعمال تغییرات برای آنکه نسخه ویرایش شده را دانلود کنید باید از قسمت بالا سمت راست بر روی گزینه آبی رنگ Download کلیک کنید.</p> <h3>2- یکی کردن چند فایل پی دی اف</h3> <p>منظور از یکی کردن چند فایل پی دی اف این که برای مثال دبیر شما یک کتاب که 6 فصل دارد را بصورت جداگانه 6 فصل را ارسال کرده است. از این رو اگر شما تصمیم به مطالعه داشته باشید، باید عمل ورود و خروج را چندین بار استفاده کنید و میان 6 فایل پی دی افی که توسط دبیر دریافت کرده اید را باید تند تند جابجا شوید. بدون شک کار زمان بری می باشد.</p> <p class="tcr"><a title="آموزش ویرایش pdf" href="https://namnak.com/edit-pdf-file.p83486"><img title="ابزار آنلاین یکی کردن فایل های پی دی اف" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202109/125_pics/%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-pdf.png" alt="یکی کردن pdf" width="650" height="371" /></a></p> <p>خوشبختانه ابزار آنلاین smallpdf این قابلیت را دارد تا چندین فایل pdf را به یک فایل pdf تبدیل کند. اصطلاحی که برای این قابلیت به کار برده می شود، Merge یا همان<a href="https://smallpdf.com/merge-pdf" rel="nofollow noopener" target="_blank"><span><span>یکی کردن فایل های پی دی اف</span></span></a>می باشد که به نسبت کاربرد بالایی در میان کاربران دارد. نحوه کار کردن با این ابزار این گونه است که تمام فایل های pdf خود در این ابزار باید یکی یکی آپلود کنید و سپس بر روی Merge pdf کلیک کنید.</p> <h3>3- تبدیل فایل pdf به.</h3> <p>اما یکی از قابلیت هایی که اکثر کاربران در بستر گوگل به دنبال آن هستند، ابزاری است که بتوان با استفاده از آن فایل pdf را به فرمت های دیگری مانند ورد و. تغییر داد. اما تجربه شخصی که در این زمینه وجود دارد گویا این است که حدود 99 درصد فایل های pdf که به زبان فارسی هستند، با انجام هر کاری نمی توان آنها را به فایل ورد تبدیل کرد که اصطلاحا فونت آن بهم نریزد. اما اگر pdf انگلیسی زبان دارید، می توانید فرمت آنرا خیلی سریع به فرمت دلخواه خود تغییر دهید.</p> <p class="tcr"><a title="چگونگیه ویرایش سریع pdf" href="https://namnak.com/edit-pdf-file.p83486"><img title="ابزار آنلاین تبدیل فایل pdf" src="https://files.namnak.com/users/fn/aup/202109/124_pics/%D8%AA%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%84-%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84-pdf.png" alt="تبدیل فایل pdf" width="650" height="354" /></a></p> <p>خوشبختانه ابزار smallpdf دارای قابلیت<a href="https://smallpdf.com/pdf-converter" rel="nofollow noopener" target="_blank"><span><span>تبدیل فایل pdf</span></span></a>به فرمت های مختلف است که شما از این قابلیت نیز همانند سایر قابلیت هایی که ذکر شدند، می توانید بدون پرداخت هر گونه هزینه ای استفاده کنید.</p>
<div id="figure" class="b h p Cb"><img src="https://files.namnak.com/size/300x200/users/ad/aup/202109/55.jpg" alt="کابل hdmi" width="300" height="200" /></div> <div class="b"> <h2>برای همیشه بحث ی در خرید کابل HDMI حل شد!</h2> <div class="k"><span class="a t f">زمان مطالعه : 9 دقیقه</span></div> </div> <div class="Ci">در بازار تنوع کابل hdmi زیاد شده و بعضی تفکرات اشتباه در مورد ی در بازار شکل گرفته که در این مقاله سعی کرده ایم به بررسی این موضوع بپردازیم تا دغدغه ی مشتریان را برطرف نمائیم.</div><h2>راهنمای خرید کابل HDMI در بازار کامپیوتر</h2> <p>کابل HDMI می تواند تنها با استفاده از یک پورت، صدا و تصویر را باکیفیت عالی، انتقال دهد. کاربرد فراوان کابل های HDMI سبب شده است تا امروزه بتوان این کابل ها را به وفور در بازار یافت. اما آیا می توان به هر محصولی اعتماد کرد؟ قطعا خیر! فراوانی یک کالا به این معناست که شما می توانید کیفیت های گوناگون را از هر محصول مشاهد کنید. به همین دلیل است که امروزه مشکل ی در خرید کابل HDMI به یکی از دغدغه های کاربران تبدیل شده است. در این مطلب قصد داریم به شما در انتخاب درست کابل HDMI کمک کنیم تا بدون نگرانی درباره احتمال ی در خرید کابل HDMI تقلبی، اقدام به<a href="https://asarayan.com/34-%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%85-%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%BE%DB%8C%D9%88%D8%AA%D8%B1" target="_blank">خرید کابل HDMI باکیفیت</a>نمائید.</p> <div><map name="cnc"> <area shape="rect" coords="0,0,600,400" href="https://namnak.com/hdmi-cable.p83488" alt="" /> </map></div> <div> <h3>در کابل اچ دی ام آی (HDMI) چه عواملی در کیفیت انتقال دیتا موثرند؟</h3> <div>شرایط محیطی همواره بر کیفیت این سه اصل مهم یعنی فرستنده (مبدا)، بستر انتقال (مسیر) و گیرنده (مقصد) موثر بوده است. برای مثال، وقتی دو نفر با یکدیگر صحبت می کنند، کیفیت انتقال صدا به عوامل مختلفی نظیر قدرت صوت، میزان سر و صدای محیط، فاصله دو فرد و بستر انتقال صوت بستگی دارد. همین امر در رابطه با کابل HDMI نیز صدق می کند. از جمله مهم ترین عوامل موثر در کیفیت انتقال دیتا در کابل HDMI می توان به رزولوشن (کیفیت تصویر) ، فریم ریت (نرخ فریم) ، فاصله (طول کابل) ، کانال بازگشت صدا (ARC) و . اشاره کرد که همگی کنار هم، کیفیت نهایی تصاویر انتقالی را تشکیل می دهند.</div> <h3>چگونه می توان کابل HDMI مناسب را تشخیص داد؟</h3> <div>خیلی ساده! با استفاده از<a href="https://asarayan.com/blog/54-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%84-hdmi-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8-%D8%AA%D9%87%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85.html" target="_blank">بررسی مشخصات کابل hdmi</a>، رزولوشن در حقیقت کیفیت تصاویر انتقالی را نشان می دهد. امروزه کیفیت های Full HD ، 4K و 8K را می توان در کابل های HDMI مشاهده کرد که به ترتیب ذکر شده، کیفیت کمتر به بیشتر را دارا هستند. هر چه فریم ریت تصویری بیشتر باشد، آن تصویر روانتر و زنده تر برای شما نمایش داده می شود. فریم ریت های مختلفی را در بین کابلهای HDMI موجود در بازار پیدا می کنید که مهم ترین آن ها:فریم ریت 30Hz (برای تصاویر معمولی) ، 60Hz (برای ویدئوهای حرفه ای تر و باکیفیت بیشتر)، 90Hz ، 120Hz، 144Hz و 240Hz (برای کاربران گیمینگ و.). از دیگر ویژگی های کابل HDMI می توان به ARC یا کانال بازگشت صدا اشاره کرد که به افزایش کیفیت صدای انتقالی کمک زیادی می کند.</div> <div>در فواصل طولانی، شاهد افت کیفیت سیگنال در برخی از کابل ها هستیم. در هنگام خرید کابل HDMI لازم است بین مشخصات ذکر شده هماهنگی وجود داشته باشد تا بهترین کیفیت انتقال تصویر و صدا در اختیار شما قرار گیرد.</div> <h3>چگونه مشخصات درست کابل HDMI را پیدا کنیم؟</h3> <p class="tcr"><img title="" src="https://files.namnak.com/users/ad/aup/202109/56_pics/%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%84-uhd.jpg" alt="کابل uhd" width="600" height="400" usemap="#cnc" /></p> </div> <div>در جدول زیر می توانید میزان رزولوشن و فریم ریت پشتیبانی شده برای هر نسخه از کابل HDMI را مشاهده کنید.</div> <div></div> <p>حداقل پیش نیاز ورژن کابل HDMI</p> <div> <table border="1" cellspacing="5" cellpadding="0"> <thead> <tr> <td colspan="5"> <h3>حداقل پیش نیاز ورژن کابل HDMI</h3> </td> </tr> </thead> <tbody> <tr> <td> <p><span>8K</span></p> </td> <td> <p><span>4K</span></p> </td> <td> <p><span>2K</span></p> </td> <td> <p><span>1080</span></p> </td> <td> <p>رزولیشن / فریم ریت</p> </td> </tr> <tr> <td> <p>در دسترس نیست</p> </td> <td> <p>2.1</p> </td> <td> <p>2.1</p> </td> <td> <p>2.0</p> </td> <td> <p>240 هرتز</p> </td> </tr> <tr> <td> <p>در دسترس نیست</p> </td> <td> <p>2.1</p> </td> <td> <p>2.0</p> </td> <td> <p>1.4</p> </td> <td> <p>144 هرتز</p> </td> </tr> <tr> <td> <p>2.1</p> </td> <td> <p>2.1</p> </td> <td> <p>2.0</p> </td> <td> <p>1.4</p> </td> <td> <p>120 هرتز</p> </td> </tr> <tr> <td> <p>2.1</p> </td> <td> <p>2.0</p> </td> <td> <p>1.4</p> </td> <td> <p>1.4</p> </td> <td> <p>60 هرتز</p> </td> </tr> <tr> <td> <p>2.1</p> </td> <td> <p>1.4</p> </td> <td> <p>1.4</p> </td> <td> <p>1.4</p> </td> <td> <p>30 هرتز</p> </td> </tr> </tbody> </table> <div></div> <div>شما می توانید مشخصات هر کابل را از اطلاعات درج شده بر روی بسته بندی آن پیدا کنید. اما در نظر داشته باشید که در صورتی که مشخصات واقعی و عملکردی کابل با مشخصات درج شده بر روی بسته بندی آن متفاوت باشد، نوعی ی صورت گرفته است! همینطور در صورتی که نیاز شما با ورژن های پایین تر مانند 1.4 برطرف شود ولی فروشنده ورژن بالاتری مثل 2.0 یا 2.1 را به شما پیشنهاد دهد، صرفا پول بیشتری دریافت شده است و فقط هزینه اضافی صورت می گیرد!</div> <div>کابل هایی که از مواد اولیه باکیفیت ساخته می شوند، افت کیفیت کمتری را دارا هستند. برای مثال کابل هایی که دارای شیلد (لایه محافظ درونی) هستند و کابلهای دارای کانکتور طلایی، تصویری بدون قطعی را ارائه می دهند. یکی از راه های شناخت کابل خوب، توجه به برند است.</div> <h3>شرکت سازنده کابل HDMI چقدر در کیفیت آن موثر است؟</h3> <div></div> </div> <div> <div class="tcr"><img title="" src="https://files.namnak.com/users/ad/aup/202109/57_pics/%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%A7%DA%86-%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%DB%8C.jpg" alt="کابل اچ دی ام ای" width="600" height="400" /></div> <div>کابل های HDMI از نظر کیفیت به دو دسته اصلی تقسیم می شوند. دسته اول برندهای مطرح خارجی مانند اوریکو (Orico) ، Aten و Baseus و دسته دیگر، کابل هایی هستند که در کشور چین به سفارش تجار ایرانی ساخته می شوند که شامل برندهای TSCO، FARANET، k-NET، P-NET و . هستند. در متراژها و رزولوشن های پایین چندان تفاوتی بین این دو دسته برند مشاهده نمی شود. اما در متراژ بالا و کیفیت بالاتر، توصیه ما استفاده از محصولات برندهای دسته اول است.</div> <h3>مناسب ترین کابل HDMI را از کجا تهیه نماییم ؟</h3> <div>یکی از مهم ترین سوالات کهکابل HDMI باکیفیت را با قیمت مناسب از کجا بخریم؟توصیه ما خرید از جایی می باشد که در این زمینه تخصص و تجربه کاربری فراوان دارد و بتواند کیفیت کابل را برای شما تضمین کند . یکی از فروشگاه های معتبر که می توانیم در این زمینه به شما معرفی کنیم،فروشگاه اینترنتی آسارایاناست که در این زمینه، بهترین کابل HDMI مناسب مصرف شما را را با قیمت استثنایی و تضمین کیفیت به شما ارائه می دهد.</div> </div>
<p><span><img title=" سخت ترین آزمایش ابراهیم نبی چه بود؟ " src="https://cdn.mashreghnews.ir/d/20/08/22/2/2323558.jpg" alt="image.jpeg" /></span></p> <p><span>- قرآن مجيد دربارهابراهيم خليل<em>(علیه السلام)</em>مى گويد:</span><br /><span>(واذ ابتلى ابراهيم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال انّى جاعلک للناس اماماً قال و من ذرّيّتى قال لاينال عهدى الظالمين) بقره/124</span><br /><span>خداوند عزت ابراهيم را در چند مرحله آزمود ودر همه آن مراحل، ابراهيم خليل، آزمون را با سرفرازى طى کرد و بدين جهت خداوند او را به امامت و پيشوايى موحدان برگزيد.</span></p> <p></p><div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title"><a href="http://nedayevahi.loxblog.com/post/12589/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%89%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D8%AE%20%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86(%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85).htm">بازنگرى تاريخ انبیاء در قرآن(حضرت ابراهیم)</a></div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <p><span><img title=" سخت ترین آزمایش ابراهیم نبی چه بود؟ " src="https://cdn.mashreghnews.ir/d/20/08/22/2/2323558.jpg" alt="image.jpeg" /></span></p> <p><span>- قرآن مجيد دربارهابراهيم خليل<em>(علیه السلام)</em>مى گويد:</span><br /><span>(واذ ابتلى ابراهيم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال انّى جاعلک للناس اماماً قال و من ذرّيّتى قال لاينال عهدى الظالمين) بقره/124</span><br /><span>خداوند عزت ابراهيم را در چند مرحله آزمود ودر همه آن مراحل، ابراهيم خليل، آزمون را با سرفرازى طى کرد و بدين جهت خداوند او را به امامت و پيشوايى موحدان برگزيد.</span></p> <p><span>مراحل اين آزمون در قرآن مجيد روشن شده است. ازجمله در سوره زخرف آيه 26 تا 28 مى گويد:</span><br /><span>( واذ قال ابراهيم لأبيه و قومه انّنى براء ممّا تعبدون. الا الذين فطرنى فانّه سيهدين. وجعلها کلمة باقية فى عقبه لعلّهم يرجعون)</span><br /><span>درواقع ابراهيم، يک تنه و (امة واحداً) ازهمه مشرکان وکافران حتى خاندانش بيزارى جست و از سطوت و شکنجه آنان نهراسيد وخداوند اين خصيصه را در اعقاب ابراهيم برقرار فرمود، باشد که مشرکان وکافران به حق بازگردند. دراين آيه خداوند اين خصيصه و خصلت را به عنوان (کلم ه) تلقى مى کند، واين مى رساند که سايرکلمات وآزمايشات الهى از همين نمونه بوده است. بنابراين بايد به ساير آيات قرآن پرداخت تا بقيه اين کلمات آزمايشى را به دست آورد:</span><br /><span>پروردگارا يک تن از نسل خودم را در سرزمين بى آب و علف، نزد خانه با احترامت سکنى دادم. خداي، تا نماز را برپا دارند.</span><br /><span>واز جمله قرآن مجيد به حکايت از زبان ابراهيم مى گويد:</span><br /><span>(ربّنا إنّى أسکنت من ذريّتى بواد غيرذى زرع عند بيتک المحرّم ربّنا ليقيموا الصلاة)</span><br /><span>ابرهيم /37</span><br /><span>واين موقعى بود که مأموريت يافت فرزند خود اسماعيل را ش هاجر، در وسط کوههاى مکه وانهد و به خدا بسپارد وچنان کرد واين بالاترين مرتبه تسليم و دومين مرحله آزمون بود که ابراهيم خليل با سرفرازى رضاى خدا را تحصيل کرد. دراين زمينه داستانهاى جالبى وارد شده است که در تواريخ انبيا و کتب تاريخ و کتاب بحارالانوار جلد 12 مى توان ملاحظه کرد.</span><br /><span>واز جمله درباره همين فرزند دلبندش اسماعيل مى گويد:</span><br /><span>(فلما بلغ معه السعى قال يا بنيّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک فانظر ماذا ترى قال يا أبت افعل ما تؤمر ستجدنى ان شاء اللّه من الصابرين. فلمّا أسلما و تلّه للجبين. وناديناه أن يا إبراهيم قد صدّقت الرؤيا إنّا کذلک نجزى المحسنين. ان هذا لهو البلاء المبين)</span><br /><span>صافات/103 ـ 107</span><br /><span>وچون بدان جايگاه رسيدند، ابراهيم گفت: اى پسرم من در خواب همى بينم که تو را قربانى مى کنم. بنگر که نظرت چيست؟ اسماعيل گفت: بدانچه فرمان مى يابى عمل کن که به خواست خدا مرا صابر و شکيبا خواهى يافت. وچون هردوتن تسليم فرمان شدند و ابراهيم جبين اسماعيل را بر خ اک نهاد و ما فرياد زديم که اى ابراهيم، تو رؤياى خود را تصديق کردى. ما اين چنين نيکوکاران را جايزه مى دهيم. و اين مراسم آزمايش بزرگى بود که اخلاص و تسليم آن دو را روشن کرد.</span><br /><span>واين درموقعى بود که ابراهيم و اسماعيل خانه کعبه را ساختند و از خدا درخواست کردند که آداب و مناسک حج را به آنان ارائه کند. و خداوند آداب و مناسک حج را به آنان ارائه مى کرد وآنان به انجام مراسم آن قيام مى نمودند وچون به سعى وادى محسّر رسيدند که درآن جا وار د منى مى شوند، ابراهيم به فرزندش اسماعيل گفت، درخواب چنين ارائه نمودند که من بايد تو را به عنوان قربانى درراه خدا تقديم کنم. اسماعيل با جان و دل پذيرفت وهر دو تن تسليم شدند وابراهيم صورت اسماعيل را برخاک نهاد تا او را قربانى کند که خداوند ندا در داد، لاز م نيست فرزندت را قربانى کنى، به جاى فرزندت اين قوچ را قربانى کن. وخداوند گفت: (آزمايشى که نهايت اخلاص و خلّت را بيان کند همين آزمايش است) وبعد ازاين سه آزمايش به مقام امامت رسيد و اين منصب درنسل آن سرور برقرارماند.</span><br /><span>واين مى رساند که منصب امامت، رتبه خالصان و تسليم شدگان دربرابر اوامر حق است که لحظه اى خدا را فراموش نکنند و به گناه آلوده نشوند وهماره درراه خدا از بذل هستى دريغ نکنند، چونان ابراهيم خليل که از بذل هستى دريغ نکرد. واين بود ملت حنيف ابراهيم که خداوند گفت :</span><br /><span>(فاتّبعوا ملّة ابراهيم حنيفاً) آل عمران/95</span><br /><span>و از اين رو فرمود:</span><br /><span>(ومن يرغب عن ملّة ابراهيم الا من سفه نفسه ولقد اصطفيناه فى الدنيا وانّه فى الآخرة لمن الصالحين. اذ قال له ربّه اسلم قال اسلمت لربّ العالمين) بقره/131ـ132</span><br /><span>کسى از ملت ابراهيم اعراض نمى کند، مگر آن که خود را سفيه و بى خرد ساخته باشد. ما ابراهيم را در دنيا برگزيديم و درآخرت از صالحان است. چرا که خداوندش گفت: تسليم باش. گفت: من براى پروردگار جهانيان تسليم شدم.</span><br /><span>از اين رو به رسول خود گفت: ما به تو اشارت کرديم که ازملت با اعتدال ابراهيم پيروى کن:</span><br /><span>(ثمّ اوحينا اليک ان اتّبع ملّة ابراهيم حنيفاً) نحل/123</span><br /><span>و نيز فرمود:</span><br /><span>(ان اولى الناس بابراهيم للذين اتّبعوه وهذا النّبى والذين آمنوا واللّه ولى المؤمنين)</span><br /><span>آل عمران /68</span><br /><span>وابسته ترين مردم به ابراهيم، آن کسانى هستند که او را پيروى کردند و اين پيامبر ما است با ساير مؤمنان. و خداوند سرپرست مؤمنان است.</span></p> <p><span>- تماس ابراهيم خليل با عالم وحى به صورت خواب و ارائه حقايق درعالم کشف وشهود بوده است.</span><br /><span>از جمله، بعد از آن که ابراهيم واسماعيل ديوار کعبه را بالا بردند، ابراهيم خليل دست به دعا برداشت واسماعيل درکنار او به حال نيايش ايستاد و با هم دعا کردند:</span><br /><span>(ربّنا تقبّل منّا إنّک أنت السميع العليم. ربّنا واجعلنا مسلمين لک ومن ذريّتنا أمّة مسلمة و أرنا مناسکنا و تب علينا انّک أنت التواب الرحيم) بقره/127ـ128</span><br /><span>بارخدايا زحمات ما را در بنا نهادن خانه ات بپذير و ما دو تن را در برابر فرمانت پذيرا و با حال تسليم بدار. از فرزندان ما امتى را پذيراى فرمان خود بساز. وآداب و مناسک ما را به ما ارائه فرما. وبه ما توجه کن که توجهات ورحمت تو فزون است.</span><br /><span>ارائه مناسک، جز به صورت تصوير معنى ندارد، وارائه تصاوير، يا درعالم رؤيا است ويا درحال خلوت کشف و شهود، و ظاهراً درعالم رؤيا بوده است، و لذا درمورد سعى وادى محسّر و قربانى اسماعيل مى گويد: (قد صدّقت الرؤيا) چنان که شرح اجمالى آن گذشت. نظير اين رؤيا را در فصل بعدى ملاحظه مى کنيد.</span></p> <p><span>- قرآن مجيد مى گويد:</span><br /><span>(ولقد آتينا ابراهيم رشده من قبل وکنّا به عالمين. اذ قال لأبيه وقومه ما هذه التماثيل التى أنتم لها عاکفون. ) انبياء/51ـ54</span><br /><span>ما رشد ابراهيم را از پيش دراختيار او نهاديم واو را مى شناختيم، آن موقع که به پدر خود وملت خود گفت، اين پيکرها که به عبادت آنها پابند شده ايد، چه ارزشى دارند؟</span><br /><span>رشد به معناى تميز و تشخيص است که انسان بتواند سود و زيان و حق و باطل را ازهم جدا کند. اين رشد فکرى و عقلانى ازکودکى و آغاز جوانى به ابراهيم عطا شد. و اين خود امتيازى بود که ويژه خليل خدا گشت، آن گاه که ابراهيم، وارد اجتماع شد و قوم وملت خود را ديد که درب رابر بتها نيايش مى کنند وحاجت مى طلبند. واز طرف ديگر مى ديد که پدرش آزر، نقش آفرين آن بتها و پيکرهاى بى جان است. با خود به انديشه فرو رفت که آيا به واقع نيايش و کرنش دربرابر اين بتها روا هست؟ آيا از وجود اين پيکرهاى گونه گون ثمرى و سود و زيانى متصور هست؟ اگر همه دانشمندان و انديشمندان معترفند که خالق بشريت، همان خداى آسمانها و زمين است، از چه رومردم دربرابر اين سنگها و چوبها و فات رنگارنگ، سرتعظيم فرود مى آورند؟ ويا در برابر افرادى همانند خود که نام سلطان وخدايگان برخود نهاده اند، کرنش مى کنند و تقرب مى جويند؟</span></p> <p><span>- در يک شب تاريک که ابراهيم دراين گونه افکار، غوطه ور بود و به ستارگان مى انديشيد، کم کم به عالم رؤيا فرورفت و ستاره درخشان را درآسمان تيره و تار مشاهده کرد. با خود انديشيد که پروردگار گيتى بايد همين ستاره درخشان باشد که تنها و بى رقيب، تاريکيها را مى ش کافد وبانور رخشانش دل مى برد، ولى لحظاتى بعد که آن ستاره درافق نهان شد، ابراهيم به خود آمد وگفت: خداى گيتى نمى شايد که رفتنى باشد و جلوه اى زودگذر داشته باشد، چرا که گيتى وجلوه بشريت، پايدارتر ازجلوه اين ستاره رخشان است.</span><br /><span>لحظه اى بعد، قرص ماه را ديد که از گوشه افق، ساطع شد وتنها و بى رقيب، همه ستارگان را تحت الشعاع خود ساخت و تاريکيها را شکافته، به فراز آسمان بالا رفت. ابراهيم در عالم رؤيا با خود انديشيد که پروردگار گيتى بايد همين ماه تابان باشد که پرتو آن بر ستاره ها و ت اريکيها غالب است و لحظه اى بعد که ماه تابان فرونشست، ابراهيم به خود آمد وگفت: انديشه ما با اين مقياس فکرى هماره راه خطا مى رود و سراب را آب مى پندارد. اگر خداى بشريت، خودش ما را به ذات خود رهنمون نشود، درحيرت وجهالت و سرگشتگى خواهيم ماند.</span><br /><span>پس از لحظه اى خورشيد رخشان را ديد که يکه تاز عرصه آسمان است و پرتو آن آسمان و زمين را روشن و منور کرده است، درعالم رؤيا با خود گفت: اين خورشيد تابان ازهمه موجودات آسمانى و زمينى تابنده تر و بزرگ تر است. خداى من بايد همين خورشيد رخشان باشد. و چون خورشيد ر خشان نيز غروب کرد، متوجه شد که آن چه درآسمان بشريت و کيهان وجودى بدرخشد، کوچک باشد يا بزرگ، نمى تواند خداى جهان باشد، زيرا همه آنها آمدنى و رفتنى هستند وآنچه رفتنى باشد، نمى تواند رفتنيهاى ديگر را ثبات ببخشد. هم از اين رو آن گاه که با قوم خود روبرو شد، گفت: من ازهمه اين بتهاى بى جان و با جان بيزارم. من آن خدايى را مى پرستم و خواهانم، که آسمانها و زمين را شکافت و ماه و خورشيد تابان را مسخّر کرد.</span><br /><span>(وکذلک نرى ابراهيم ملکوت السموات والأرض ولي من الموقنين. فلما جنّ عليه الليل رأى کوکباً قال هذا ربّى فلمّا أفل قال لااحبّ الآفلين) انعام/76ـ79</span><br /><span>بدين صورت مانهاد آسمانها و زمين را به ابراهيم ارائه کرديم تا فطرت او را بيدار سازيم و فکرت او را رشد وکمال دهيم وتا به يقين ايمان دست يابد. پس چون تاريکى شب او را درآغوش گرفت، ستاره را درخشان ديد، گفت: اين پروردگار من است وچون ستاره غروب کرد، گفت: من آفل ين را دوست نمى دارم.</span><br /><span>پس ما ملکوت آسمانها و زمين را بدون ارائه داديم، تا بداند آفلان، نقشى درپرورش کائنات ندارند، چرا که خود مسخر خالق آسمانند. وچون به يقين کامل رسيد، راه بحث و تحقيق را با قوم و ملت خود باز کرد وگفت: آيا اين بتها نيايش شما را مى شنوند؟ آيا نفع و ضررى به شما مى رسانند؟ آيا نيروى تفکر دارند؟ وآيا زبان سخن گفتن دارند؟ آيا پيکرهاى بى جان که خود مى تراشيد وخود نام خداى جنگ و خداى صلح ونامهاى ديگر برآن مى گذاريد، شايسته ستايش و عبادت هستند؟ من دراولين فرصت به شما ثابت مى کنم که خدايان شما پوشالى هستند وهيچ نفع و ضررى احيه آنان متصور نيست.</span><br /><span>پس ازآن که ابراهيم خليل، بيزارى خود را از بتها اعلام کرد، قوم و ملت او با ابراهيم به محاجّه و مشاجره پرداختند که خدايان ما بر حقّند واگر به آنان توهين شود، تو را به درد و بلايى مبتلا مى کنند که چاره اى براى آن نباشد. آنان براساس همان فلسفه شرک که شمه اى از آن را يادآور شديم، ابراهيم را تهديد کردند که خداى جهان از بتهاى ما حمايت مى کند، چنان که تاکنون حمايت کرده است. اگر خداوند جهان از پرستش بتها راضى نباشد، باقدرت قاهره اش ما و بتها را نابود خواهد کرد. پس برحذر باش از آسيبى که ازجانب بتها بر تو وارد خوا هد شد.</span><br /><span>ابراهيم به آنان گفت: ما و شما درهستى خداى جهان که آفريننده عالم و موجودات است، رأى واحدى داريم، منتها من همان خداى جهان و آفريننده گيتى را مى پرستم که همه نعمتها ازاوست وشما خداى گيتى را وانهاده ايد و مجسمه هايى را که به دست خود مى تراشيد و به دروغ، نامه اى بى مسمايى برآنان مى نهيد، عبادت مى کنيد. اگر خداى گيتى خودش دستور داده است که دربرابر بتها زانو بزنيد، دليل آن را ارائه کنيد. اما شما خود معترفيد که اين خدايان را با فلسفه فکرى خود انتخاب کرده ايد وبه خواست وميل خود وهر کيفيتى که بخواهيد، آنان را عباد ت مى کنيد، پس براى شما نيز معلوم شد که ازجانب خداى گيتى فرمانى نداريد که اين بتها را عبادت کنيد. دراين صورت چه کسى بايد از عذاب الهى بترسد؟ آيا من بايد بترسم که برخدا دروغ نبسته ام وجز خود او را ستايش و پرستش نمى کنم يا شما که بتهاى بى جان را به دروغ، نا م خدا مى دهيد و عبادت مى کنيد؟ آيا نبايد شما ازخداى گيتى بترسيد که براى او رقيب و عديل مى تراشيد، ومن بايد ازخدايان پوشالى شما بترسم؟.</span><br /><span>(وتلک حجّتنا آتيناها ابراهيم على قومه نرفع درجات من نشاء إنّ ربّک حکيم عليم)</span><br /><span>انعام /80ـ84</span><br /><span>اين بود حجتم، که به ابراهيم عنايت کرديم، تا با قوم خود احتجاج کند. ما هرکه را بخواهيم به چند درجه بالا مى بريم. اين را بدان که پروردگار تو کاردان و داناست.</span><br /><span>ودريک شب که قوم ابراهيم، خود را براى جشن و شادمانى فردا مهيا مى کردند، تا همگان به صحرا بروند، ابراهيم، نظرى به آسمان دوخت و با مشاهده ستارگان شب تاب، خاطره آن رؤياى ملکوتى در دلش زنده شدو تصميم گرفت به پاس آن نعمت بزرگ، مبارزه اصلى را شروع کند و باطن بت ها را برملا سازد:</span><br /><span>(فنظر نظرة فى النجوم. فقال إنّى سقيم) صافات/90ـ91</span><br /><span>پس به مردم گفت: من بيمارم و از شرکت دراين جشن و شادمانى عمومى محروم خواهم ماند. مردم شهر را ترک گفتند وابراهيم تبرى برداشت و راهى بتخانه شد وهمه بتها را شکست و تبر را بر دامن بت بزرگ نهاد، تا مسؤوليت آن را به گردن بت اعظم بگذارد و راه بحث و جدل را در برا بر عموم مردم بازکند. وچون مردم به بتخانه بازگشتند تا نيايش دسته جمعى را آغاز کنند، بتهاى خود را شکسته و درهم ريخته ديدند و پس از تفحص و گواهى گواهان، معلوم شد که ابراهيم تنها دشمن بتها است که پيش از آن تهديد به خرابکارى کرده است. وچون ابراهيم را به محکمه بردند و درحضور همه به بازجويى پرداختند، پاسخ داد که شايد شکستن بتها کار بت اعظم است که تبر بردست دارد. ازخود اين بتها بپرسيد که آيا ابراهيم شما را به رسوايى انداخته است يا بت اعظم؟</span><br /><span>بازپرس محکمه گفت: چگونه از بتها بپرسيم، با آن که بتها سخن نمى گويند؟</span><br /><span>ابراهيم بحث اصلى را دربرابر تماشاچيان شروع کرد و گفت: پس شما بتهايى را که نفع و ضررى ندارند و هيچ اثرى ازخود ظاهر نمى سازند، به خدايى گرفته ايد. نفرت بر شما و برخدايانتان باد که انديشه و تفکر نمى کنيد. . سرانجام ابراهيم را محکوم کردند و خداى ابراهيم، آتش را براو گلستان کرد.</span></p> <p><span>- داستان رؤيت ستاره وماه و خورشيد و ترديد ابراهيم که آيا اين خداى گيتى است يا آن؟ در روايات اسلامى به گونه اى ديگر آمده است 2 که شرح آن در تواريخ انبياء آمده است.</span><br /><span>مى گويند نمرود با خبر شد که جوانى به دنيا خواهد آمد که زوال ملک و آيين او به دست او صورت خواهد گرفت. نمرود، فرمود تا نوزادان پسر کشته شوند و لذا مادر ابراهيم فرزند خود را درغارى خارج شهر، دور از اطلاع همگان زاييد و پرورش داد، تا نوجوانى شد ودريک شب که بر اى اولين بار ازغار خارج شد و ستاره ماه وخورشيد را نگريست، به ترديد افتاد که آيا خداى من ماه است يا خورشيد، وبا افول ماه وخورشيد به توحيد ربوبى معترف و آشنا گشت.</span><br /><span>اين داستان به اين منظور خلق شده است تا مسأله رؤيت ستاره ماه و خورشيد را براى اولين بار توجيه کند، اما درهمه تواريخ و سيره ها و درهمه تفاسير و روايات مسطور است و به قطعيت پيوسته است که نمرود، ابراهيم را از زادگاهش اخراج کرد و ابراهيم و لوط با خاندانش نينوا را پشت سر نهاده به شام و فلسطين مهاجرت کردند. نه سلطنت و قدرت نمرود به دست ابراهيم زايل شد و نه مردم ازدين خود دست برداشته و به توحيد گراييدند.</span><br /><span>واقعيت همان است که قرآن مجيد درميان نهاده و به صراحت مى گويد: (وکذلک نرى ابراهيم ملکوت السموات والأرض) واين ارائه مانند ساير موارد، درعالم رؤيا صورت گرفته است وگرنه ستاره وماه و خورشيد هرشب و روز طالع مى شوند وهزاران سال است که تکرار مى شود، نه افولى درميان است ونه غروبى، جز آن که در نقطه اى طالع است ودر نقطه اى ديگر شارق و در نقطه ديگر غارب، واين نسل بشريت است که مانند کاروانى مى آيد و مى رود و جز با انديشه صحيح و عبرت اصيل، نمى تواند با حقائق پشت پرده آشنا گردد.</span></p> <p><span>- ابراهيم خليل، نه تنها با بتهاى بى جان مبارزه مى کرد، بلکه با بتهاى جاندار، از قبيل شاهان و سلاطين که خود را خدايگان مردم و مربى و رهبر جامعه خود مى دانستند، نيز مبارزه مى کرد. از جمله قرآن مجيد مى گويد:</span><br /><span>(ألم تر الى الذى حاجّ ابراهيم فى ربّه ان آتاه اللّه الملک اذ قال ابراهيم ربّى الذى يحيى و يميت قال أنا أحيى و أميت قال ابراهيم فان اللّه يأتى بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذى کفر واللّه لايهدى القوم الظالمين) بقره/ 258</span><br /><span>آيا نديدى آن مرد با ابراهيم خليل چسان محاجه و استدلال کرد، ازآن رو که مغرور شده بود به پادشاهى و قدرتى که خدا به او عنايت کرده بود. ابراهيم به او گفت پروردگار من خدايى است که زنده مى کند ومى ميراند. آن مرد گفت: من نيز زنده مى کنم و مى ميرانم. ابراهيم گفت : اما خداوند خورشيد را ازمشرق برمى آورد، تو آن را از مغرب برآور. آن مرد کافر مبهوت مانده و محکوم شد. خداوند، مردمان ستمگر و سيه کار را هدايت نخواهد کرد.</span><br /><span>پس ازآن که ابراهيم را به آتش افکندند و آتش براو سرد و گلستان شد، براساس يک سنت قديمى، ابراهيم را از کشته شدن معاف کردند و به خاطر اين کرامت شايگان، نمرود، شاه بابل و نينوا خواستار شد تا ابراهيم را ببيند وچون بر دربار او وارد شد، نمرود از او پرسيد: خداى ت وکيست؟ وابراهيم فرصت را غنيمت شمرد وگفت: پروردگار من آن کسى است که مرگ و زندگى مى بخشد. نمرود گفت: اين کار ازمن نيز ساخته است. من نيز زنده مى کنم و مى ميرانم. ابراهيم به او گفت خداى من خورشيد را از مشرق طالع مى کند، تو اگر مى توانى خورشيد را ازمغرب طالع کن، ونمرود، درمانده و مبهوت ماند.</span></p> <p><span>- قرآن مجيد، دراين داستان، ازنمرود ياد نمى کند، از اين رو امکان دارد که اين محاجه ومشاجره در سرزمين ديگر، غيراز زادگاهش صورت گرفته باشد و روى سخن با ساير سلاطين وحکمرانان منطقه باشد. روى هم رفته،ازآيه مزبور، استفاده نمى شود که آن پادشاه، مدعى ربوبيت و ا لوهيت بوده باشد، زيرا همه آن مردم، بت پرست ومشرک بوده اند، حتى نمرود هم براى خود خدايى برگزيده بود، منتهى پادشاهى زمين را نيز عطاى خدايان مى دانستند و فرّه ايزدى خدايگان که براى نظم و انتظام مردم به آنان داده شده بود. و علت اين مشاجره ابراهيم ونمرود که به اين صورت آغاز مى شود، آن است که ابراهيم خليل، خداى واقعى را عبادت مى کرد، وخداى واقعى او را از آتش نجات بخشيده بود، ولذا سؤال و جواب ازاين جا شروع شد که خداى تو کيست؟ و در پايان با منکوب شدن نمرود خاتمه يافت.</span><br /><span>برخى از مفسران، داستان ستاره و ماه و خورشيد را به گونه ديگرى تفسيرکرده اند و مى گويند: هنگامى که ابراهيم از بابل به شام مهاجرت کرد، با مردم ستاره پرست روبرو شد و براى احتجاج با آنان بود که مى گفت: اين ستاره خداى من است. واين ماه خداى من است. اين خورشيد خ داى من است. اين تفسير، علاوه بر آن که با همه روايات اسلامى و روايات يهود و همه تفاسير اسلامى مخالفت دارد، با اشکالات زيادى روبرو است:</span><br /><span>اول، آيات شريفه صراحت دارد که اين مسائل در زادگاه او رخ داده است: (فلما أفلت قال يا قوم انّى برئ ممّا تشر) وخطاب او به ملت او صورت گرفته است.</span><br /><span>ثاني، اگر ابراهيم به خاطر مردم ستاره پرست بگويد: (هذا ربّى) و پس از غروب ستاره گفته باشد (لااحبّ الآفلين)، قهراً ستاره پرستان به او مى گفتند که اين ستاره غروب ندارد، بلکه از چشم ما نهان مى شود و دوباره فردا شب طلوع مى کند وهم چنين در باره ماه وخورشيد ک ه به گونه متناوب ميليونها سال است که طلوع و غروب دارند، ولى معدوم نمى شوند.</span></p> <p><span>- قرآن مجيد مى گويد:</span><br /><span>(واتخذ اللّه ابراهيم خليلاً) نساء/124</span><br /><span>درباره اين خلّت، وجوهى گفته اند که از آراء شخصى مفسران ناشى شده است، گرچه برخى به صورت حديث ارائه مى شود. اين آراء همه عاميانه و مبتذل است واحاديث آن کاملاً متناقض است.3</span><br /><span>آنچه قرآن مطرح مى کند، مسئله تسليم است. خداوند عزت مى گويد:</span><br /><span>(ومن يرغب عن ملّة ابراهيم الاّ من سفه نفسه ولقد اصطفيناه فى الدنيا و انّه فى الآخرة لمن الصالحين. اذ قال له ربّه اسلم قال اسلمت لربّ العالمين) بقره/131ـ130</span><br /><span>کيست که ازملت ابراهيم اعراض کند مگر آن کسى که جان خود را به سفاهت کشانده باشد. ما ابراهيم را دردنيا برگزيديم واو درآخرت از صالحان است. بدين علت که خدا به او گفت: تسليم باش، و او گفت: من دربرابر خداى عالميان، تسليم هستم.</span><br /><span>از همين رو فرمود:</span><br /><span>(وابراهيم الّذى وفى) نجم/37</span><br /><span>يعنى ابراهيم به قول خود که گفت: (أسلمت لرب العالمين) وفا کرد و همين وفاى به قول و تسليم دربرابر اراده حق بود که موجب گزينش او به مقام خلّت گشت.</span><br /><span>اگر به ابتداى همين آيه سوره نساء دقت کنيم، خود آيه مى رساند که علت خلّت همان تسليم است ولذا مى گويد:</span><br /><span>(ومن احسن ديناً ممّن اسلم وجهه للّه وهو محسن واتّبع ملّة ابراهيم حنيفاً واتخذ اللّه ابراهيم خليلاً) نساء /124</span><br /><span>ديندارى بالاتر از اين نيست که انسان دربرابر خدا تسليم باشد و راه احسان در پيش گيرد واز روش ابراهيم بدون انحراف و تمايل پيروى کند و لذا خدا ابراهيم را خليل خود ساخت.</span><br /><span>ييعنى به خاطر همان تسليم واطاعت خالصانه بود که نشانه هاى آن را در قربانى فرزند مشاهده کرديم.</span></p> <p><span>- چنان که درتاريخ زندگى نوح وهود و صالح يادآور شديم، بوستان نبوت، رفته رفته شکوفا شد، ودر عهد صالح، قوم ثمود در برابر اصل رسالت، خاضع و قانع شدند، ولى آن فرصت حاصل نشد که صحيفه اى بر صالح نازل شود، زيرا باز هم امت صالح با عذاب صاعقه ريشه کن گشتند. ولى در عهد ابراهيم خليل که موضوع رسالت به گونه جديدى مطرح شد وابراهيم با مهاجرت به سرزمين شام و فلسطين، مرکزى براى نشر توحيد و معاد تأسيس نمود، صحيفه اى بر او نازل شد تا راهنماى امت او باشد. قرآن کريم از اولين صحيفه اى که نام مى برد، صحيفه ابراهيم خليل است و سپس صحيفه موسى که همين تورات باشد. قرآن مجيد مى گويد:</span><br /><span>(ان هذا لفى الصحف الاولى. صحف ابراهيم و موسى) اعلى/-19</span><br /><span>وپنج آيه قرآن از اولين صحيفه هاى نبوت، حکايت مى کند. در جاى ديگر، 28 آيه از صحيفه موسى و ابراهيم نقل مى کند و مى گويد:</span><br /><span>(ام لم ينبّأ بما فى صحف موسى. وابراهيم الّذى وفّى. ان لاتزر وازرة وزر اخري.) نجم/36ـ54</span><br /><span>آيا به نوشته هاى موسى و نوشته هاى ابراهيم که وفا کرده است، آگاه نشده است که هرگنهکارى بارگناه خود را بر دوش مى کشد</span></p> <p><span>- قرآن مجيد مى گويد:</span><br /><span>(ان ابراهيم کان امّة قانتاً للّه حنيفاً) نحل/120</span><br /><span>ابراهيم، پيشتازى بود، مطيع دلداده خدا با آهنگى متعادل.</span><br /><span>امّ يؤمّ به معناى قصد يقصد، درمايه (قصد و آهنگ وحرکت) استعمال مى شود. وزن کلمه (امّة) مانند: اُکلة، لُقمة، لُمعة، قُدوة، اسرة، اسوة و اجرة، معناى مقياسى ازهمان ماده را مى رساند. اکلة يعنى مقدارى ازغذا که قابليت وامکان اکل دارد. لقمة يعنى آن مقدار که دري ک نوبت وارد حلقوم مى شود. لمعة يعنى مقياسى از لمعان و تابش که قابليت عرضه و ارائه دارد. و همچنين در ديگر موارد.</span><br /><span>بنابراين کلمه (امّة) نيز، يعنى مقياسى از قصد و آهنگ و حرکت که درعالم خارج، عينيّت پيدا مى کند، خواه در سيره و روش باشد؛ مانند: (انّ هذه امّتکم امّة واحدة و انا ربّکم فاعبدون)(انبياء/92، مؤمنون/52) اين است راه و روش شم، راه و روش يکسان ومن پروردگار شمايم ، مرا بپرستيد؛ ومانند: (انا وجدنا آباءنا على امّة وانّا على آثارهم مهتدون) (زخرف/23) ما پدران خود را بر راه و روشى يافته ايم و از دنبال آنان روانيم.</span><br /><span>وخواه دريک اجتماع بشرى مانند: (ومن ذريّتنا امة مسلمة لک) (بقره/128) (وکذلک جعلناکم امّة وسطاً) (بقره/143)واين چنين شما را امتى در حد وسط قرار داديم. که مقياسى از قصد و آهنگ وحرکت دروجود آنان عينيت پيدا کرده است.</span><br /><span>وخواه دراجتماع چرندگان و پرندگان که قرآن مى گويد:</span><br /><span>(وما من دابّة فى الأرض و لاطائر يطير بجناحيه الا امم امثالکم) انعام/138</span><br /><span>هيچ جنبنده اى در زمين نيست و نه پرواز کننده اى که که با دوبال خود پرواز کند مگر آن که مانند شما امتى پيشتازند.</span><br /><span>ويا در وجود فرد خاصى مانند همين آيه که گفت: (ان ابراهيم کان امّة قانتاً للّه حنيفاً) که معنى قصد و آهنگ و حرکت به سوى اللّه و اطاعت و تقوى در وجود او عينيت داشت. واين سخن را ازآن جهت گفت که درآن عهد و زمان، کس ديگرى صاحب اين آهنگ و حرکت نبود حتى در خيل ا نبيا و اوليا فردى نمونه وتک بود ولذا به همه انبياء پس از او، حتى به خاتم انبياء دردنباله همين آيه فرمان رسيد که:</span><br /><span>(ثم أوحينا إليک أن اتّبع ملّة ابراهيم حنيفاً) نحل/123</span><br /><span>سپس اشارت کرديم که از ملت ابراهيم خليل پيروى کن، با اعتدال.</span><br /><span>سرّ مطلب اينجا است که نوح و هود و صالح آمدند و درآخر بر قوم خود نفرين کردند و قوم آنان با عذاب الهى از پا درآمدند و خود آنان يکه و تنها به سرزمين جديدى نقل مکان کردند و از رسالت آنان نتيجه چندانى به اجتماع بشرى نرسيد، اما ابراهيم، علاوه براين که دعوت رسا لت را با مبارزه عملى توأم کرد وبتها را شکست و راه استدلال واحتجاج را بازکرد و درگيرى آفريد، درعين حال قوم خود را نفرين نکرد وحاضر شد در آتش بسوزد، ولى خداوند آسمانها او را نجات بخشيد وابراهيم، راه مهاجرت درپيش گرفت تا محل ديگرى براى نشر توحيد و مبارزه جد يد پيدا کند، بى آن که قوم او به هلاکت رسيده باشند، باشد که اخبار او و کرامتى که خدا به او بخشيده و ازآتش نمرود نجاتش داد رفته رفته در دلها بويژه در نسل جديد آنان اثر بگذارد و گرايش بيش ترى به توحيد و دعوت انبيا حاصل شود.</span><br /><span>اينجا است که مى بينيم از پيامبران پس از ابراهيم، هيچ يک بر قوم خود نفرين نکرد، واگر نفرين کرد، مانند يونس بن متى بى اثر ماند، بلکه همه آنان به سيره ابراهيم و آهنگ خاصى که در نشرتوحيد، در پيش گرفت، اقتدا کردند و راه مهاجرت درپيش گرفتند که هجرت هريک از انب ياء درفصل زندگى شان مشهود است ونتايج آن نيز مشهود.</span></p> <p><span>- (واذ قال ابراهيم ربّ أرنى کيف تحيى الموتى قال أولم تؤمن قال بلى ولکن ليطمئن قلبى قال فخذ أربعة من الطير فصرهن إليک ثمّ اجعل على کلّ جبل منهن جزء ثم ادعهنّ يأتينک سعياً واعلم ان اللّه عزيز حکيم) بقره/240</span><br /><span>پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده مى سازى. پروردگارش گفت: مگر باور نمى دارى؟ گفت: چرا باور دارم، اما براى آن مى خواهم نمايش بدهى که دلم آرامش گيرد. پروردگارش گفت: چهار مرغ پرنده بگير و تناول کن تا گوشت آنها را به گوشت خودت تبديل کنى. سپس قسمتى از اجزاء باقى مانده آنها را که استخوانشان باشد بر روى کوههاى اطراف بگذار وسپس آنان را با نام و لقب به نزد خود بخوان تا دوان دوان به سوى تو آيند. بدان که خداوند با عزت و کاردان است و با استوارى فرمان و خواسته اش اجرا خواهد شد.</span><br /><span>دراين آيه کريمه اعلام شده است که ابراهيم از خدا درخواست کرد، تا همانند ساير خوابها که حقائق ملکوتى را به او ارائه مى دادند، دريک رؤياى شبانه چگونگى زنده شدن مردگان را در روز قيامت به او نشان دهند، ولى اين درخواست، مورد اجابت قرار نگرفت، زيرا چگونگى احياى رستاخيز، خصوصاً با جزئيات آن، دريک رؤيا و صد رؤيا قابل تجسم نيست، بلکه فقط احياى چند موجود کوچک را ارائه دادند، آن هم به دست خود ابراهيم، تا قلب و روحش آرامش بگيرد. به اين صورت که چهار مرغ خوراکى مانند شتر مرغ، خروس، اردک و کبوترى ذبح کند وگوشت آنها را تناول کند تا هضم وجذب شود سپس استخوانهايشان را بر سراين تپه وآن تپه بگذارد و آنها را به نام بخواند تا دوان دوان به سوى او بيايند.</span><br /><span>اين ماجرا ممکن است درعالم رؤيا محقق باشد، به خاطر آن که ابراهيم گفت: (أرنى کيف تحيى الموتى) آن چنان که گفت: (وأرنا مناسکنا) (بقره/128) وممکن است درعالم شهود و بيدارى باشد، مانند آنچه درمورد ارمياى پيامبردرآيه 255 سوره بقره، يعنى قبل ازآيه مورد بحث عنوان شده است که استخوانهاى درازگوش ارميا را در برابر چشمان او زنده کردند.</span><br /><span>مسئله مورد اختلاف، جمله (فصرهنّ اليک) است. اين کلمه به چند صورت قراءت شده است واين خود مى رساند که قاريان نيز، دستخوش اختلافات فکرى و تاريخى شده اند و با تغيير عبارت، خواسته اند که تشخيص خود را رسميت بدهند. اگر کلمه (صُر) امر حاضر از (صار، يصور) باشد؛ يع نى آنها را به خود متمايل کن. ويا آنها را قطعه قطعه کن. واگر (صِر) بخوانيم و از صار، يصير باشد، مانند سار، يسير، سِر؛ يعنى آنهارا به سوى خود بگردان و يا متحول کن و اگر (أصر، يأصر) باشد که مانند (أمر، يأمر وأکل، يأکل) همزه آن حذف شده باشد؛ يعنى آنها را محب وس و دربند کن و با خود نگه دار. قراءتهاى ديگرى نيز هست که با همين معنى بستن با ريسمان ونخ مناسبت بيش ترى دارد، ولى به قرينه (ثم اجعل على کل جبل منهنّ جزءاً) معلوم مى شود که يا گوشت آنها را قطعه قطعه کرده اند وبا استخوان درهم کوفته اند، ويا گوشت آنها را خ ورده اند وهضم کرده اند و استخوانهايشان را نگه داشته اند، و معنى اخير با صدر و ذيل داستان ونيز با داستانى که درآيه قبلى مطرح شده است، تناسب بيش ترى دارد. ودراين صورت با مشيت الهى استخوانهاى آن چهار پرنده، گوشت گرفته و پوست وپر پيدا کرده</span><br /><span>وچون قدرت پرواز کامل نداشته اند، دوان دوان به سوى ابراهيم آمده اند. وازاين قبيل احياى مردگان، در قرآن فراوان يادشده است که احياى روح نباتى در هيزمهاى آتش گرفته نمرود که گلستان شد از همين قبيل خواهد بود ولذا گفت:</span><br /><span>(يا نار ى برداً و سلاماً على ابراهيم)</span><br /><span>اى آتش بر ابراهيم سرد و سلامت شو.</span><br /><span>ويا مانند حيات گرفتن عصاى موسى و ناقه صالح و نيز ماهى موسى در داستان موسى و خضر.</span></p> <p><span>- درآيات سوره بقره به صراحت اعلام شد:</span><br /><span>(ابراهيم به همراهى وهميارى اسماعيل، ديوار خانه کعبه را بالا بردند و نيايش کردند که: خدايا اين خدمت را ازما بپذير که تو شنوا و دانايى. بارخدايا ما دو تن را دربرابر فرمانت به حال تسليم بدار، از فرزندان ما امتى مسلمان برانگيز ومناسک حج را به ما ارائه فرما و عطف توجهى بر ما بفرما که تو بسيار عطوف و مهربانى. بارخدايا در فرزندان ما رسولى برانگيز که آيات تو را برآنان بخواند و کتاب وحکمت را فرا يادشان دهد وآنان را پاک سازد. خدايا تو عزتمند وکاردانى.) بقره/127ـ130</span><br /><span>ازاين آيات وآيات بسيارى4 به دست مى آيد که اسماعيل، اولين فرزند ابراهيم است وهمو ش هاجر درسرزمين مکه هجرت داده شد که گفت:</span><br /><span>(ربّنا انّى اسکنت من ذرّيّتى بواد غيرذى زرع عند بيتک المحرّم ربّنا ليقيموا الصلاة فاجعل أفئدة النّاس تهوى إليهم و ارزقهم من الثمرات لعلّهم يشکرون) ابراهيم/37</span><br /><span>بارخدايا من يک تن از نسل خود را در سرزمينهاى بى آب و علف درکنار خانه با احترامت سکنى دادم. خدايا تا نماز را برپا دارند پس تو دلهاى مردم را به سوى آنان پرواز ده و از ميوه ها وثمره زندگى و تکاپوى مردم به آنان روزى کن، باشد که شاکر شوند.</span><br /><span>وابراهيم اولين کسى بود که براى نسل اسماعيل دعا کرد تا مسلمان باشند، وهمو اولين کسى است که نام (مسلمين) را براى امت اسلامى بر زبان جارى کرد وهمو است که دعوت خاتم الانبياء را در نسل اسماعيل پيش بينى کرد. واين بدان جهت بود که اسماعيل به نبوت استقلالى و رسال ت در مکه انتخاب نشد و درنسل او نيز نبوّتى برقرار نشد. ولذا است که درهيچ آيه اى از اسماعيل به عنوان پيامبر ياد نشده است واسماعيل صادق الوعد نيز از بنى اسرائيل است و نه فرزند ابراهيم.</span><br /><span>ونيز چنان که اشاره کرديم وآيات سوره صافات گواهى داد5 که براساس دعاى ابراهيم واسماعيل مراسم حج و مناسک آن به ابراهيم ارائه شد وابراهيم، مراتب رؤيا را با اسماعيل درميان مى نهاد و با هم به انجام مراسم، قيام مى نمودند تا آن گاه که ازمزدلفه راهى منى شدند و در وادى محسّر، ابراهيم به فرزندش گفت:من خواب ديدم که بايد تو را در منى قربانى کنم واين جزء مراسم حج ما است واسماعيل پذيرفت، منتهى ندايى ازآسمان برايش نازل شد واسماعيل از قربانى شدن معاف گرديد.</span><br /><span>درسوره صافات پس از نقل مراسم قربانى منى مى گويد:</span><br /><span>(وبشّرناه باسحاق نبيّاً من الصالحين. وبارکنا عليه وعلى اسحاق ومن ذرّيّتهما محسن و ظالم لنفسه مبين) صافات/112ـ113</span><br /><span>وابراهيم را به ولادت اسحاق بشارت داديم که پيامبرى از صالحين خواهد بود و براو برکت نازل کرديم و براسحاق و ذريه آن. و برخى نيکوکارند و برخى سيه کار برجان خود.</span><br /><span>واين مى رساند که ذبيح اسماعيل فرزند هاجر است که درقرآن به عنوان (مسلم) يعنى درحال تسليم يادشده است، زيرا که گفت: (فلمّا أسلما و تلّه للجبين)، نه اسحاق فرزند ساره که پس از جريان قربانى به دنيا آمده است وحتى بعد ازهلاک قوم لوط که شرح آن خواهد آمد.</span></p> <p><span>- هجرت دادن اسماعيل وهاجر به فرمان حق بوده است تا خانه کعبه را عمارت کنند نه به خاطر حسادت ساره که حسادت ساره نمى تواند چنين مسئله اى بيافريند. ولذا درهمه جا قرآن از زبان ابراهيم مى گويد:</span><br /><span>(پروردگارا اين شهر مکه را امن و ايمن ساز و فرزندان مرا از پيروى بتها برحذر دار.)</span><br /><span>لذا است که وحى الهى بر ابراهيم و اسماعيل نازل مى شود که خانه کعبه را براى حاجيان پاک و مطهر نگه دارند (بقره/125) که اين خود توليت خانه خدا است.</span></p> <p><span>. قرآن مجيد مى گويد:</span><br /><span>(واذ جعلنا البيت مثابة للنّاس وأمناً و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلّى) بقره/125</span><br /><span>وآن گاه که خانه کعبه را ميعادگاه مردم ساختيم و جايگاه امن. وگفتيم ازمقام ابراهيم، قسمتى را به عنوان نمازگاه انتخاب کنيد.</span><br /><span>مقام ابراهيم همين سنگى است که اکنون درمقابل کعبه داخل ضريح قراردارد. اين سنگ، به منزله داربستى بود که ابراهيم برآن بالا مى رفت و ديوار کعبه را به ارتفاع تقريباً پنج متر بالا برد. اسماعيل سنگ مى آورد و ابراهيم سنگها را بر روى هم مى چيد. گويا ملاطى متداول نبوده است. اين سنگ مقام درحدود يک متر و نيم ارتفاع دارد که اينک مقدارى ازآن در زير خاک مدفون است.</span><br /><span>گويا اين سنگ در ابتداى امر که از آسمان نازل شده، دراثر حرارت نرم شده بود وابراهيم که براى اولين بار بر روى آن قرار گرفت، اثر پاهاى مبارکش برسنگ نقش بست. اين سنگ، نخست کنار ديوارکعبه بود، پس از آن که ابراهيم خليل از چيدن ديوار فارغ شده بود. بعدها قريش آن را به محل فعلى آن منتقل کردند. رسول خدا درسال حجّة الوداع آن را به جاى اصلى آن برگرداند وعمربن خطاب دريکى از سالهايى که به حج رفت، دوباره آن را به جاى قبلى برگرداند که هم اينک مشاهده مى شود. در اساطير وارد شده است که ابراهيم براى ديدن فرزندش اسماعيل از شام به مکه آمد، اما اسماعيل در خانه نبود. وچون ساره به او دستور داده بود که که حق نزول ندارد!! ابراهيم پياده نشد و عروسش اين سنگ را آورد وزير پاى ابراهيم قرا ر داد و سرابراهيم را شست درنتيجه اثر پاى ابراهيم بر روى سنگ باقى ماند. ولى ظاهراً معقول نمى نمايد که ابراهيم خليل تا اين حدّ بازيچه دست همسرش ساره باشد.</span></p> <p><span>- (انّ ابراهيم کان امّة قانتاً للّه حنيفاً ولم يک من المشرکين) نحل/120</span><br /><span>ابراهيم پيشتازى بود مطيع اللّه و متعادل واز مشرکان نبود.</span><br /><span>حنيف، يعنى ميانه رو که به هيچ طرف، متمايل نباشد، نه به سوى دنياى محض و نه به سوى آخرت محض، نه به سوى چپ و نه به سوى راست. واين مفهوم، بيش تر، از سوره آل عمران مفهوم مى شود که گفت:</span><br /><span>(اى يهوديان واى نصرانيان. ازچه رو ابراهيم را يهودى و نصرانى مى خوانيد با آن که تورات وانجيل پس از او نازل شده است. آيا انديشه نداريد؟ شما درباره چيزهايى که مى دانيد، بحث واحتجاج مى کنيد از چه رو درباره آنچه نمى دانيد هم بحث وبدل مى کنيد. خدا است که همه چ يز را مى داند و شما نمى دانيد.</span><br /><span>ابراهيم يهودى و نصرانى نبود، اما حنيف بود و درميانه يهوديت و نصرانيت متعادل بود. مردى درحال تسليم و بيزار از مشرکان. آن کسى به ابراهيم اولويت دارد که او را درتسليم و رضا و نفى شرک پيروى کند و همين پيامبر ما خاتم انبياء و پيروانش که از يهوديت و نصرانيت و شرک بى شده اند وخداوند سرپرست مؤمنان است.)(آل عمران/65ـ68)</span></p> <p><span>- يهوديت، خدا را از راه دنيا مى جويد و نصرانيت، خدا را با رهبانيت و ترک دنيا مى جويد و درمقابل اين دو مذهب مشرک، فقط دنيا را مى خواهد نه آخرت را که بدان اعتقادى ندارد. اما فرد متعادل وسالم و سليم النفس که خدا را مى شناسد و وعده خدا را صدق مى داند. درمي ان دنيا و آخرت با گامهاى استوار و متعادل سير مى کند و دربرابر خدا تسليم است. واين همان وصيت ابراهيم است که گفت: به اين وصيّت بود که ابراهيم فرزندانش را وصيت کرد و به اين مليت بود که يعقوب فرزندانش را وصيت کرد وگفت: اى فرزندان من خداوند دين خود را براى شم ا برگزيده است. مبادا درحالى بميريد که از خط تسليم و اطاعت فرمان او خارج باشيد:</span><br /><span>(و وصّى بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بنيّ ان اللّه اصطفى لکم الدين فلاتموتنّ الاّ و أنتم مسلمون)</span><br /><span>(ولقد جاءت رسلنا ابراهيم بالبشرى قالوا سلاماً قال سلام فما لبث أن جاء بعجل حنيذ. فلمّا رأى أيديهم لاتصل اليه نکرهم و أوجس منهم خيفة قالوا لاتخف انا ارسلنا الى قوم لوط. وامرأته قائمة فضحکت فبشّرناها باسحاق ومن وراء اسحاق يعقوب. قالت يا ويلتى أألد و أنا ع جوز وهذا بعلى شيخاً إنّ هذا لشيئ عجيب. قالوا أتعجبين من امر اللّه رحمت اللّه وبرکاته عليکم أهل البيت انّه حميد مجيد. فلمّا ذهب عن ابراهيم الروع و جاءته البشرى يجادلنا فى قوم لوط. انّ ابراهيم لحليم أوّاه منيب. يا إبراهيم أعرض عن هذا إنّه قد جاء أمر ربّک و انّهم آتيهم عذاب غير مردود) هود/69ـ76</span></p> <p><span>- پس ازمهاجرت ابراهيم و لوط به شام و اردن که قرآن گفت:</span><br /><span>(ونجّيناه و لوطاً الى الأرض الّتى بارکنا فيها للعالمين) انبياء/71</span><br /><span>ما ابراهيم را با لوط نجات داديم وبه سوى سرزمين قدس هجرت داديم، که براى همگان فرخنده ومبارک خواهد شد.</span><br /><span>لوط در اردن درشهر سدوم مستقر شد وابراهيم به شام و فلسطين رفت. لوط مدتها در اردن زندگى کرد، تا آن گاه که مستحق عذاب شدند واز سوى خدا فرمان صادر شد که شهر سدوم و ساير شهرهاى تابعه را زير و رو کنند وهمه ساکنان آن را هلاک سازند.</span><br /><span>فرستادگان الهى مأمور شدند که ابتدا برابراهيم وارد شوند واو را به فرزندش اسحاق پيامبر بشارت دهند و سپس به مأموريت قوم لوط بروند. يک روز قبل، فرستادگان به منزل ابراهيم وارد شدند و پس از سلام و جواب ساده وبى پيرايه نشستند و ابراهيم درپى تهيه غذا شد و طبق مع مول آن زمان که براى ميهمانان گوشت تازه تهيه مى ديدند، ابراهيم گوساله اى را کشت و کباب کرده آورد. اما ميهمانان، دست خود را به سوى غذا دراز نکردند. درآن زمان معمول شرقيان اين بود که اگر نسبت به کسى قصد سوئى داشته باشند، از نمک او پرهيز کنند واگر از روى اتف اق وناشناخته با او هم نمک مى شدند، ديگر انتقام را فراموش مى کردند. روى اين مسئله عرفى واجتماعى، ابراهيم احساس خطر کرد که شايد ميهمانان او دشمنان او باشند، وميهمانان که متوجه بودند گفتند: باکى بر تو نيست. ما فرشتگانيم و درچشم تو مجسم شده ايم. ما وجود مادى شما را نداريم که غذا تناول کنيم.</span><br /><span>ابراهيم پرسيد: براى چه مأموريتى فرود آمده ايد؟</span><br /><span>فرشتگان گفتند: براى هلاک ونابودى قوم لوط آمده ايم وتا در فرصت فعلى تو را بشارت دهيم که پسرى دانا به تو روزى خواهد شد. همسر ابراهيم، ساره، با شنيدن اين سخن با شتاب وارد مجلس شد واز شگفتى بر صورت خود نواخت، با خنده اى بهت آميز وگفت: من صاحب فرزند مى شوم با آن که پيرزال نازايم وشوهر من پيرى فرتوت است؟</span><br /><span>فرشتگان گفتند: از فرمان خدا شگفت آورده اى. با پيرزالى تو وبا پيرى وسالخوردگى شوهرت، شما صاحب فرزند مى شويد که اين فرمان خداست. رحمت خدا و برکات خدا بر شما خاندان نازل باد. که او ستوده وبزرگوار است.</span><br /><span>وچون وحشت ابراهيم فرو نشست ودلش با بشارت فرزندى به نام اسحاق و عمرى طولانى تا آن حد که نوه اش يعقوب را ببيند، آرام گرفت، درباره قوم لوط و شفاعت و بخشش آنان وتأخير عذاب به مجادله پرداخت، چرا که ابراهيم مردى بردبار و غمگسار بود.</span><br /><span>فرشتگان گفتند: ازاين بحث و جدل منصرف شو که فرمان خدا در راه است و عذاب وهلاک آنان قطعى وفرمان خدا را بازگشتى نخواهد بود.</span></p> <p><span>- قرآن مجيد، شرح مجادله را ياد نمى کند. شرح آن در تورات چنين آمده است که ابراهيم به فرشتگان گفت: اگر در سرزمين لوط، صدتن مؤمن باشند، خداى من ?
<div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title">باستان شناسي در تفسير قرآن</div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <p><img src="https://cdn.noorshop.ir/files/BookImage/LIB02/BC02947G001.jpg" alt="باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن" width="500" data-toggle="modal" data-target="#imageModal" /></p> <p class="rtejustify"><span>اگر باستانrlm;شناسى در تفسير قرآن حاضر شود، جايى براى خرافات باقى نخواهد ماند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>اشاره:</span><br /><span>استاد عبدالکريم بىrlm;آزار شيرازى قرآنrlm;پژوه معاصر در سال 1322 در شيراز متولد شد. مقدمات حوزهrlm;هاى دينى را در همان جا طى کرده و دروس خارج فقه را در قم و نجفrlm;اشرف، در محضر علماى بزرگ فرا گرفت. در سال 1353 به دريافت گواهى افتا و اجتهاد از وزارت علوم و آموزش نائل آمد و در سال 1354 رهسپار دانشگاه مکrlm;گيل کانادا شد و در انستيتو مطالعات اسلامى به تحصيلات دانشگاهى پرداخت و موفق به اخذ درجه A.M در رشته تاريخ و تمدن اسلامى شد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>وى از سال 1361 به تدريس در دانشگاهrlm;هاى ايران پرداخت و بانى و اولين استاد درس بررسى شکلrlm;گيرى تمدنrlm;هاى باستانى از نظر قرآن کريم در گروه آموزش باستانrlm;شناسى دانشگاه تهران بود. استاد از سال 1365 به معاونت پژوهشى دانشگاه اهراء منصوب شد و از سال 1367 نيز رياست دانشکده الهيات و معارف اسلامى را به عهده داشت. وى در سال 1371 موفق به اخذ درجه استاديارى در رشته فقه و حقوق و در سال 1372 موفق به اخذ درجه دکترى در رشته علوم قرآن و حديث گرديد و اکنون نيز رياست دانشگاه مذاهب اسلامى را به عهده دارد. بىrlm;آزار شيرازى تاکنون بيش از 150 عنوان کتاب به رشته تحرير درآورده است از جمله: دوره تفسير کاشف (به زبانrlm;هاى فارسى و عربى)، دوره رساله نوين امام خمينى (ره) (به زبانrlm;هاى فارسى، انگليسى و اردو)، دوره رساله نوين فقهى پزشکى و. .</span><br /><span>به بهانه تأليف کتاب ارزشمند ايشان: <<باستانrlm;شناسى و جغرافياى تاريخى قصص قرآن>> - که در شماره پيشين گلستان قرآن معرفى شده است - ساعتى مهمان استاد بوديم.</span><br /><span>مطالعه و باستان کاوى کتابrlm;هاى مقدس از چه سابقهrlm;اى برخوردار است و چه عواملى باعث روى آوردن مردم و متخصصان به اين مباحث شده است؟</span></p> <p class="rtejustify"><span>از زمانrlm;هاى قديم که کتاب تورات تدوين شد، همواره مسائل مطرح شده در مورد پيامبران در تورات مورد سوال دانشمندان و مردم بوده است. بيشتر اين پرسشrlm;ها حول موضوع افسانهrlm;هايى بود که توسط علماى يهود در متن عهد عتيق گنجانده شده بود. با پديد آمدن علم و دانش و گسترش اختراعات در اروپا و آمريکا بسيارى از افراد، ايمان خود را نسبت به کتابrlm;هاى آسمانى و تاريخ انبيا از دست دادند. اين موضوع در کنار عوامل ديگر مبارزه با دين، زمينهrlm;هاى رخت بستن مذهب از جوامع غربى را فراهم کرد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>افسانه گونه بودن آموزهrlm;هاى کتب مقدس اين فرضيه را تقويت کرد که دين حاصل جهل و ناآگاهى مردم نسبت به پديدهrlm;هاست که موجب دست يازيدن آنها به افسانه شده است. فرضيه، اين موضوع را القا مىrlm;کند که با ظهور علم نيازى به دين احساس نمىrlm;شود زيرا مىrlm;توان براى پديدهrlm;هاى طبيعى دليل تجربى پيدا کرد.در چنين اوضاعى تعدادى از دانشمندان تصميم به تحقيق در مورد مطالب کتابrlm;هاى مقدس گرفتند. طبعاً باستانrlm;شناسان - چون برخلاف مورخان با آثار واقعى سروکار دارند - مىrlm;توانستند کمک زيادى انجام دهند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>باستانrlm;شناسان با کشف واقعيتrlm;ها و بازسازى تاريخ، نتايج ارزشمندى براى شناخت گذشته به دست مىrlm;دهند.</span><br /><span>افرادى مثل پروفسور <<وولى>> در بينrlm;النهرين به کاوش پرداختند تا بتوانند آثارى از شهرهاى پيامبران <<تورات>> را به دست آورند. به دنبال همين جست و جوها در غار قمران، توراتى کشف شد که متعلق به دوران قبل از ميلاد حضرت مسيح (ع) بود. اين موضوع تحول عظيمى در اروپا و آمريکا به وجود آورد. اين کتاب در مقايسه با تورات فعلى تفاوتrlm;هاى زيادى دارد که با مقايسه آنها مىrlm;توان نکات افسانهrlm;اى و واقعى را از يکديگر تفکيک کرد.</span><br /><span>در حقيقت باستانrlm;شناسان به کمک تورات آمدند و توانستند بسيارى از مسائل اساسى و مهم را کشف کنند و ثابت کنند پيامبرانى همچون حضرت آدم (ع)، نوح (ع)، و غيره واقعاً وجود داشتهrlm;اند.</span></p> <h2 class="pvp-matn-title rtejustify"><span></span></h2> <h2 class="pvp-matn-title rtejustify"><span>باستانrlm;شناسى قرآنى از چه زمانى شروع شد؟</span></h2> <p class="rtejustify"><span>قرآن کريم به طور فشرده داستان پيامبران(ع) را آورده و در بسيارى از سورهrlm;ها اشاراتى به زندگانى پيامبران و امتrlm;هاى گذشته، دارد. اين اشارات متأثر از روش خاص قرآن - که قصدش اخذ نتايج کلى از داستانrlm;ها است - وارد جزئيات نشده است. طبيعى بود که مسلمانان با عطش فراوان، قصد به دستrlm;آوردن جزئيات اين داستانrlm;ها را داشتند. در اين ميان آنها ناگزير از مراجعه به دانشمندان يهودى مسلمان شده، بودند که در اين کارها تبحر و تجربه داشتند. دانشمندان يهودى صدر اسلام تمام آن چه در تورات افسانهrlm;وار آمده بود به مسلمين القا مىrlm;کردند و آنها هم اين واگويهrlm;ها را به عنوان تفسير و تأويل داستانrlm;هاى قرآن روايت مىrlm;کردند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>از مجموع اين گفتارهاى غلط، اسرائيليات قرآن پديد آمد. برخى از اين اسرائيليات کاملاً افسانهrlm;اى بود و ورود آن در تفاسير، اشکالrlm;هاى فراوانى پديد آورد. آميختهrlm;شدن اين مفاهيم با تفاسير اصيل قرآنى، بسيارى از محققان را بر آن داشت که سعى در پالايش آنها بنمايند. از جمله ابن خلدون که به شدت از اين مباحث انتقاد کرده است و شيخ محمدجواد مغنيه کتابى به نام اسرائيليات نوشت.</span><br /><span>مسائل مربوط به تفسير قصص قرآن به خاطر اين موضوعات نيازمند کاوش و تحقيق بود. از قرن چهارم هجرى قمرى اخبارى در مجامع علمى انتشار يافت که بيان مىrlm;کند در برخى از مناطق، افرادى مانند ابودولف به کاوشrlm;هاى باستانىrlm;شناسى مىrlm;پرداختند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>البته شايد انگيزه اين افراد همانند باستانrlm;شناسان امروز نبوده و به عشق يافتن معادن و جواهرات بوده است. اما کارهايى هم به قصد کشف تمدن قديم و آثار باستانى انجام شده بود. پارهrlm;اى از اين آثار براى تحليل و نقد نقل قولrlm;ها و يا آثار مکتوب صدر اسلام در مورد قصص قرآنى به کار گرفته شده است. در ادامه اين کارها در عصر جديد مىrlm;توانيم به تحقيقات دکتر محمد بيومى باستان شناس مصرى و استاد دانشگاه اسکندريه در مورد داستانrlm;هاى قرآن اشاره کنيم. ساير دانشمندان از جمله محققان اردنى نيز کم و بيش کارهاى انفرادى انجام دادهrlm;اند. دکتر ضبيان نيز در مورد غار اصحاب کهف و دکتر بوکاى در مورد جسد موميائى فرعون زمان حضرت موسى (ع) مطالعاتى انجام دادهrlm;اند.</span><br /><span>همه ترجمهrlm;ها و تفسيرها تاکنون بر مبناى تاريخ نظرى و احاديث و روايات بوده است. از سويى باستانrlm;شناسى تنها براساس شواهد مادى در مورد فرهنگ بشرى قضاوت مىrlm;کند. با اين شرايط، پژوهشrlm;هاى باستانrlm;شناسى با قوت علمى خود، تا چه حد مىrlm;تواند به تفسير و پژوهشrlm;هاى قرآنى کمک کند؟</span><br /><span>به طور قطع زحماتى که باستان شناسان در مورد آثار انبيا متحمل شدهrlm;اند، در فهم بهتر و بيشتر مطالب قرآنى و پىrlm;بردن بيشتر به عظمت انبيا کمک شايانى کرده است. تأثير اول اين که مطالعات آنها وجود واقعى انبيا را اثبات کرد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>بسيارى عنوان کردند که حضرت نوح (ع) يا حضرت ابراهيم (ع) اصلاً وجود نداشتهrlm;اند و همه اينrlm;ها افسانه بوده است. باستان شناسان کشف کردند که اينrlm;ها وجود واقعى داشتهrlm;اند.</span><br /><span>کارکرد ديگر کاوشrlm;گران باستانى صحه گذاشتن بر مسائلى است که اعجاز علمى قرآن به شمار مىrlm;روند. خداوند در مورد فرعون فرمود: << فاليوم ننجيک ببدنک لت لمن خلفک ايةً.>>.</span></p> <p class="rtejustify"><span>امروز جسد تو را به بلندايى مىrlm;آوريم و از دريا نجات مىrlm;دهيم براى آن که نشانهrlm;اى براى آيندگان باشد. امروزه باستانrlm;شناسان اجساد فراعنه را کشف کردهrlm;اند که از جمله آنها، فرعون زمان حضرت موسى(ع) است که در موزه مصر قرار دارد و تصوير آن در کتاب باستانrlm;شناسى در قرآن آمده است. اين اعجاز قرآن را نشان مىrlm;دهد که داستانش با نتيجه تحقيقات ديرين شناسان کاملاً منطبق است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>نکته ديگر بىrlm;اساسى بسيارى از اوهام پيرامون برخى از انبياست. در قديم فکر مىrlm;کردند حضرت آدم(ع) قد بسيار بلندى داشته است و روايت کردهrlm;اند قامت ايشان آن قدر بلند بوده که گرماى آفتاب وى را مىrlm;سوزانده پس خداوند قد او را کمى کوتاهrlm;تر نمود. حاصل اين تفکر آن بود که مقبرهrlm;هاى ساختگى براى انسانrlm;هاى قديم همانند هابيل و قابيل به طول 100 متر ساختهrlm;اند. اين موضوع نشان دهنده ديد تخيلى آنها به مسائل بوده است.</span><br /><span>باستان شناسان با کشف خانهrlm;هايى از انسانrlm;هاى اوليه که اندازه درگاه و سقف آن به اندازه انسانrlm;هاى امروزى است، خط بطلانى بر اين تفکرات نادرست کشيدند. مدائن صالح در شمال عربستان که در دل کوه تراشيده شده، نمونهrlm;اى از اين خانهrlm;هاست که ابعاد و اندازهrlm;هاى انسانrlm;هاى معمولى دارد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>نکته مهم ديگرى که بزرگى پيامبران را بيشتر نمايان مىrlm;کند اين است که مهاجرتrlm;هاى آنان از مراکز تمدن بشرى به سرزمينrlm;هاى لم يزرع و بىrlm;آب و علف بوده است. آنها به همراه اهل خود براى اطاعت از دستور خداوند و اصلاح تمدن بشرى حاضر به گذشتن از شهرهاى آباد و ثروتمند و آوارگى در واحهrlm;ها و بيابانrlm;ها شدند. تحقيقات ديرينrlm;شناسان اين موضوع را در مورد برخى از پيامبران ثابت کرده است. مثلاً حضرت ابراهيم(ع) از شهر اور - که از مراکز مهم تمدن قديم و پر از زرق و برقrlm;هاى مادى بوده - به سوى طبيعت وحشى عربستان مهاجرت کرده است. حضرت موسى(ع) از مصر - مهد فرهنگ بشرى - به سوى صحراى سينا مهاجرت مىrlm;کند، نوح (ع) و ساير پيامبران هم همين طور. اين مسائل، بزرگى اين انسانrlm;ها و عمق توکل و ايمان و اعتقاد آنها را نشان مىrlm;دهد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>همانطور که در کتاب خود اشاره کردهrlm;ايد، يکى از آثار پيامبران، انتشار فنrlm;آورى، دانش و فرهنگ به نقاط مختلف جهان بوده است و مستحضريد که اين موضوع از لحاظ چگونگى انتقال و گسترش در دورهrlm;هاى مختلف باستانrlm;شناسى بسيار مهم است.لطفاً در اين مورد توضيح بيشترى بفرماييد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>اغلب مردم وقتى وضعيت فعلى فرهنگى جهان را مىrlm;بينند تصور مىrlm;کنند که مذهب رو در روى علم ايستاده و مانع پيشرفت آن مىrlm;شود. براى آنها تعجبrlm;آور است که بگوئيم پيامبران آورنده تمدن صحيح بودهrlm;اند. در کتاب طلوع و غروب تمدنrlm;ها و نيز در يکى از جلدهاى تفسير کاشف در سوره اعراف آوردهrlm;ايم که پيامبران به وسيله مبارزه مستمر با تمدنrlm;هاى باطل انديش و بىrlm;هويت، راه گسترش و اشاعه فرهنگ صحيح را هموار نمودهrlm;اند.</span><br /><span>نکته بسيار مهمى که در قرآن کريم نيز مىrlm;توانيم آن را به وضوح مشاهده کنيم اين است که بيشتر انبيا در زمانى مبعوث شدهrlm;اند که تمدنrlm;ها رو به فساد و تباهى مىrlm;رفته و کار آنها غلبه بر ساير تمدنrlm;ها بوده است. قرآن مىrlm;فرمايد قوم حضرت نوح (ع) افرادى بودند که کور کورانه عمل مىrlm;کردند و اين کار آنها را تقليد عميق به معناى کورکورانه ناميده است.</span><br /><span>همين طور در زمان حضرت ابراهيم (ع) تمدن بشرى به سوى بتrlm;پرستى و ستارهrlm;پرستى کشيده شده بود و ابراهيم خليلrlm;اللّه(ع) مبارزهrlm;اى عظيم عليه اين تمدن مادّى و کفرآميز آغاز کرد و جهان را به سوى وحدانيت سوق داد. حضرت لوط (ع) براى اصلاح قومى مىrlm;رود که در اوج انحراف جنسى به سر مىrlm;بردند و سرانجام نيز نابود شدند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>در ترويج و اصلاح علوم نيز انبيا نقش بىrlm;بديلى داشتند، ابراهيم (ع) چندين سال در مصر نجوم تدريس مىrlm;کرد و چون اين علم در خدمت شرک و ستارهrlm;پرستى قرار گرفته بود، آن را از چنگال بىrlm;دينان نجات داد. اين چنين بود که علم ستارهrlm;شناسى در مصر به حد کمال رسيد و دستrlm;آوردهاى فراوانى براى بشر به همراه آورد.</span><br /><span>در قرآن مىrlm;خوانيم که حضرت يوسف (ع)، با علم الهى خود ارائه دهنده يک طرح بلند مدّت اقتصادى جهت کاهش تبعات خشکسالى در مصر گرديد. در همان داستان حضرت يوسف (ع) درسrlm;هاى فراوان ديگرى از ساير موضوعات علمى وجود دارد. قرآن در مورد حضرت داود(ع) و حضرت سليمان (ع) نيز اشاره به اهتمام آنها در گسترش صنعت ذوب فات مىrlm;کند. ولقد اتينا داود منا فضلاً ياجبال اوّبى معه والطير والنّا له الحديد همين موضوع را باستانrlm;شناسان کشف کردهrlm;اند که در زمان زندگى حضرت داود (ع) صنعت زرهrlm;سازى بسيار رايج بوده است. هم چنين کاوشrlm;ها از رونق فراوان صنايع مسى در زمان حضرت سليمان (ع)، خبر مىrlm;دهد که اين موضوع نيز منطبق با آيات قرآنى است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>در حوزه علوم انسانى نيز بزرگrlm;ترين درسى که از پيامبران به جا مانده است، قضاوت صحيح ميان مردم است. در علم سياست و کشوردارى هم متون کهن نشانrlm;گر پيشرفته بودن حکومت پيامبران نسبت به حکمrlm;رانان هم عصر خود مىrlm;باشد.</span><br /><span>نمونه بارز، پيامبر اسلام (ص) است که با نامه نگارىrlm;هاى خود به کشورهاى جهان پايهrlm;گذار يک فرهنگ جهانى مىrlm;شود. در واقع بايد باستانrlm;شناسى را دنبال کنيم تا با کمک اين علم بتوانيم تاريخ واقعى اسلام را بازسازى کنيم. به عنوان مثال باستانrlm;شناسان، خانه پيامبراسلام(ص) و حضرت خديجه (س) را کشف کردهrlm;اند که اين کشف مىrlm;تواند روشنrlm;کننده بسيارى از مسائل باشد.</span><br /><span>با عنايت به اين که رشته تحصيلى و تخصصى شما در دانشگاه، باستانrlm;شناسى نبوده است، چگونه و بنابر چه ضرورتى به باستانrlm;شناسى قرآن روى آورديد، آيا پژوهشگر ديگرى نيز در اين موضوع کار کرده است؟</span><br /><span>بخشى از تحصيلات من در دانشگاه مک گيل mc.Gill کانادا بوده است. در اين دانشگاه به مسأله تاريخ تمدن اسلام اهميت فراوانى مىrlm;دهند و بيشترين وقت مطالعاتى خود را روى اين موضوع قرار مىrlm;دهند.</span><br /><span>مطالعاتى در دانشگاه mc.Gill در اين حوزه انجام دادهrlm;ام و اين موضوع در کنار علاقه به آثار باستانى پيامبران موجب شد تا بتوانم اطلاعات مناسبى گردآورى کنم. از سوى ديگر، آثار باستانى تعداد زيادى از کشورهاى اسلامى را مشاهده کردهrlm;ام؛ از جمله در عراق، مصر، اردن، ترکيه، سوريه و روى بناها و آثار تمدن قديم پيامبران تحقيقات زيادى انجام دادهrlm;ام.</span><br /><span>متأسفانه پس از انقلاب يک ديدگاه افراطى رواج يافت که برخى مىrlm;گفتند باستانrlm;شناسى در خدمت پادشاهان است و ومى به گسترش و ترويج آن نداريم. در مقابل برخى از دوستان ما گفتند که تاريخ به طور کامل متعلق به شاهان نبوده است بلکه پيامبران نيز در روند آن تأثير فراوانى داشتهrlm;اند. لذا مىrlm;توانيم باستانrlm;شناسى را در خدمت شناسايى آثار پيامبران نيز قرار دهيم.</span><br /><span>در همان دوران گروهى که فکر مىrlm;کردند پيامبران نقشى در شکلrlm;گيرى مدنيت نداشتهrlm;اند، با مشاهده کتاب طلوع و غروب تمدنrlm;ها به اين نکته رسيدند که سفيران وحى الهى نقشى عظيم و غيرقابل انکارى در برپايى و اصلاح تمدنrlm;ها داشتهrlm;اند.</span><br /><span>لذا حاصل مطالعات بنده در اين کتاب را به عنوان سرفصل درسى به نام بررسى تکوين تمدن باستانى توسط پيامبران در شوراى عالى انقلاب فرهنگى به تصويب رساندند. چندين سال اين مبحث را در دانشگاه تهران براى دانشجويان باستانrlm;شناسى، تدريس مىrlm;کردم. بسيارى از دانشجويان، پايانrlm;نامهrlm;هاى خود را در اين موضوع نوشتند و آن را گسترش دادند. پس از آن به پيشنهاد برخى از عزيزان از جمله دکتر احمدى در سازمان انتشاراتى سمت کتاب باستانrlm;شناسى و جغرافياى تاريخى قصص قرآن کريم را - که حاصل چند سال تدريس در دانشگاه تهران بود - به نگارش درآوردم.</span><br /><span>کتاب جديد خود را تا چه حد منطبق بر اصول باستانrlm;شناسى و راهبردهاى تجربى ارزيابى مىrlm;کنيد و چه ويژگىrlm;هاى خاصى براى آن قائل هستيد؟ و چگونه شما خود را هماهنگ با فضاى کار باستانrlm;شناسى نموديد؟</span><br /><span>محور کار ما قرآن کريم و آثار پيامبرانى است که در قرآن به صورت يک امر واقعى و نه تاريخى بيان شده است. در کنار آن، از زحماتى که دانشمندان گذشته همچون دکترجان الدر نويسنده کتاب باستانrlm;شناسى کتاب مقدس يا چند کتابى که درباره تورات کشف شده از غار قمران نوشته شده و نيز کتابrlm;هاى دکتر محمد بيومى و بسيارى ديگر از کتابrlm;هاى باستانrlm;شناسان استفاده کردهrlm;ام.</span><br /><span>حتى از تصاوير ترسيمى پروفسور وولى از شهر اور قديم، نينوا يا بابل هم استفاده کردهrlm;ام. ما با وجود اين که از زحمات ديرينه شناسان استفاده کردهrlm;ايم، به دنبال آنrlm;چه باستان شناسان براى کارهاى علمى خود دارند، نبودهrlm;ايم و بيشتر هدف ما کشف مطالب قرآن کريم بوده است. نمايندگان فرهنگى سوريه و اردن هم همکارى قابل تقديرى با بنده داشتند و حتى شخص وزير فرهنگ و هنر سوريه اطلاعات و آثارى فرستادند. در داخل کشور نيز افرادى چون دکتر آينهrlm;وند با در اختيار نهادن چند جلد کتاب به ما کمک کردند.</span><br /><span>شخصاً سفرهاى فراوانى به کشورهاى مختلف داشتهrlm;ام که در اين سفرها بيشترين علاقه من مشاهده آثار باستانى بوده است. به هر جا رفتم سعى کردم عکس و کتاب جمعrlm;آورى کنم. اين کار را از 30 سال قبل آغاز کردهrlm;ام.</span><br /><span>وقتى که کار باستانrlm;شناسى داستانrlm;هاى قرآن را آماده کرديم متوجه شديم که نياز به نقشهrlm;هاى جغرافيايى تاريخى داريم. لذا با استفاده از نقشهrlm;هاى جغرافيايى مکانrlm;هاى مورد نظر و محل وقوع حوادث و رويدادها را مشخص کردهrlm;ايم. بسيارى از مناطق باستانrlm;شناسى محل وقوع حوادث و رويدادها را مشخص کردهrlm;ايم. بسيارى از مناطق باستانrlm;شناسى در قرآن نياز مبرمى براى مشخص شدن بر روى نقشه داشته است زيرا مفسران، مکانrlm;هاى متعددى را براى مناطق بيان کردهrlm;اند که اين موضوع مطالعه کننده را گمراه مىrlm;کند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>مثلاً در مورد محل غار اصحاب کهف 6 نقطه ذکر شده است که بسيارى از آنها با واقعيت تطابق ندارد. با وجود نقشه کار ما خيلى ساده مىrlm;شود که بتوانيم مکان واقعى اين غار را پيدا کنيم.</span><br /><span>يکى از چيزهايى که براى اولين بار در کتاب روشن کردهrlm;ايم مکان مجمعrlm;البحرين ديدارگاه حضرت موسى(ع) و حضرت خضر(ع) است. در تفسيرها و کتابrlm;ها، پنج يا شش نقطه را به عنوان مجمعrlm;البحرين قلمداد کردهrlm;اند اما در اين نقشه نشان دادهrlm;ايم جاهاى خيلى دوردست نمىrlm;توانسته محل ملاقات باشد.</span><br /><span>مستحضريد که دولت عربستان اخيراً اقدام به کاوشrlm;هايى در خانه رسول اکرم(ص) نموده است که در کنار جذابيت و ارزشrlm;هاى تاريخى آن براى مسلمانان، مىrlm;تواند باعث جذب زائران و گردشگران شود. از سويى در کشور ما در حريم برخى از اماکن متبرکه، از جمله در حريم حرم مطهر امام رضا(ع) اقدام به حفارى با عنوان طرح توسعه حرم شده است و بقاياى تاريخى اين مجموعه که در لايهrlm;هاى زيرين آن واقع است با اجراى طرح کاملاً نابود شده است. به نظر شما چه سياستى بايد در قبال حفظ ارزشهاى تاريخى اماکن متبرکه در پيش گرفته شود؟</span><br /><span>طبيعى است در بسيارى جاها به خاطر بىrlm;اطلاعى، کارهايى صورت گرفته است. در حالى که اين مناطق صفحاتى از آيات خداوند هستند که بايد مورد محافظت قرار گيرند. اين معضل متأسفانه در بسيارى از کشورهاى اسلامى ديده مىrlm;شود که نسبت به حفظ داشتهrlm;ها و آثار باستانى بىrlm;اهميت هستند.</span><br /><span>در عربستان به خاطر اعتقادات خاص خود اماکن متبرکه را مورد تکريم قرار نمىrlm;دهند اما اين آثار را با هزينهrlm;هاى گزاف حفظ مىrlm;کنند. حتى خانه اميرالموءمنين(ع) و محل ولادت حضرت فاطمه (س) در بيت رسول اللّه(ص) را محافظت نمودهrlm;اند. در شمال عربستان با تأسيسات بسيار مفصلى مدائن صالح را حفظ نمودهrlm;اند. در قرآن کريم نيز حفظ آثار باستانى مورد تأکيد است. در سه فراز از قرآن مىrlm;فرمايد سيروا فىrlm;الارض که اشاره به عمق زمين مىrlm;نمايد و اين نکته بسيار ظريفى است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>در کتاب خود با وجود پرداختن به بحث پيامبران يا تمدنrlm;هاى باستانى مورد اشاره در قرآن کريم با وجود اشارات دقيق به تقدم و تأخر زمان حيات پيامبران جدول و ترتيبى براى گاهrlm;نگارى يا کرونولوژى دوره حيات پيامبران ارائه ندادهrlm;ايد. چيزى که هميشه در مطالعات باستانrlm;شناسى ضرورى است، ضمن اين که سرانجام دانش باستانrlm;شناسى از چنين اقدامى ناگزير است. به نظر مىrlm;رسد براى علمىrlm;تر کردن ذهنيت مردم، بايد حوادث و وقايع را در ظرف زمانى مشخص ارائه کنيم. چرا جدول دورهrlm;هاى تاريخى در کتاب شما جايى ندارد؟</span><br /><span>در برخى از جاها به صورت پراکنده تا حدودى اين کار را انجام داديم و تحقيقات مورخان، پيرامون موضوعاتى از جمله دوره تاريخى حضرت ابراهيم (ع) را درج نمودهrlm;ايم. اما مبناى کار ما براساس مکانrlm;ها بوده است و نه زمانrlm;ها. لذا مباحث را بر مبناى ترتيب اماکن باستانى آوردهrlm;ايم. بايد به اين نکته نيز اشاره کنم که قرآن کريم به مسائل زمانى نپرداخته و اصولاً خارج از محدوده زمان و مکان است. کتاب مقدس اسلام پيامبران را در قفس زمان و مکان گرفتار نمىrlm;کند و چون اساس کار ما قرآن کريم است، مسائل تاريخ پيامبران را از اين ديدگاه نگاه نکردهrlm;ايم.</span><br /><span>به اين موضوع توجه داشتهrlm;ام که در مورد حضرت ابراهيم (ع) که از سويى پدر بنىrlm;اسرائيل و از سويى پدر بنىrlm;اسماعيل بودهrlm;اند، چنين کارى انجام دهيم. ولى اين مسأله که گفتيد آنها را به صورت زمانrlm;بندى مرتب کنيم، متأسفانه تاريخrlm;نگارى دقيقى که بر روى آن کار شده باشد نداريم. اما مىrlm;توانم بگويم به يک ترتيب کلى اشاره کردهrlm;ام و شايد هم جاى آن داشته است که به صورت گاهrlm;نگارى آن را ارائه نمايم.</span><br /><span>در کتاب خود به استرو مردخاى اشاره کردهrlm;ايد و اين که ايشان پيامبر بودهrlm;اند، با وجود اين که آرامگاه منسوب به ايشان و برخى پيامبران ديگر در ايران قرار دارد، بسيارى از افراد اين موضوع را نمىrlm;دانند. چه طور تعداد پيامبران هنوز نامکشوف مانده است؟</span><br /><span>قرآن، خود بيان مىrlm;کند که بسيارى از پيامبران را نام نبرده است و خداوند به اين نکته اشاره مىrlm;کند که نام نبردن از آنها دليل بر نبودن نيست. بسيارى از آنها به دليل هم زمانى با پيامبران مشهورتر، گمنام باقى ماندهrlm;اند که به هر حال با تحقيق و کاوش وسيعrlm;تر مىrlm;توان نتايج مناسبى در اين مورد به دست آورد.</span><br /><span>با توجه به اين که در سالrlm;هاى اخير دانشگاهrlm;هاى زيادى به آموزش باستانrlm;شناسى در مقاطع مختلف تا دکترى روى آوردهrlm;اند، چه حوزهrlm;هايى از فرهنگ و تمدن باستانى را براى مطالعات تخصصى علاقهrlm;مندان توصيه مىrlm;فرمائيد؟</span><br /><span>آن چه مسلّم است در قرآن کريم گنجينهrlm;هاى فراوانى در مورد اهميت باستانrlm;شناسى وجود دارد. قرآن کريم نمىrlm;گويد کتاب تاريخ بخوانيد بلکه مىrlm;گويد: << سيروا فىrlm;الارض>>. و امام علی<em>(علیه السلام)</em>در نهجrlm;البلاغه مىrlm;گويد: در آثار پيشينيان سياحت کردهrlm;ام. آثار باستانى، نشانهrlm;هاى مورد نظر خداوند هستند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>صرف مطالعه داستان پيامبران در قرآن شايد بتواند اطلاعى اجمالى به دست دهد اما تحقيقات باستانrlm;شناسى پيرامون آن، بهرهrlm;هاى بسيار بيشترى براى ما خواهد داشت. مثلاً داستان حضرت يونس (ع) را داريم. اما اگر در مورد شهر تاريخى نينوا تحقيق کنيم نکات بسيار جالب توجهى را خواهيم فهميد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>براى آخرين سوال، فکر مىrlm;کنيد آيا روزى مىrlm;شود که به عنوان يک ضرورت شاهد استناد مفسران به نتايج مطالعات و کاوشrlm;هاى باستانrlm;شناسى تمدنrlm;ها و فرهنگrlm;هاى باستانى مورد اشاره در قرآن باشيم؟</span><br /><span>اين موضوع در تفاسير جديد رعايت شده است. مثلاً مودودى در تفهيم القرآن خود نقشهrlm;هاى جغرافيايى - تاريخى رسم مىrlm;کند. يا در تفسير الميزان مرحوم علامه طباطبائى راجع به ذوالقرنين، انتساب آن را به کوروش براساس يافتهrlm;هاى ديرينrlm;شناسى ترجيح مىrlm;دهد. اميدوارم حضور دانش کاملاً منطبق بر واقعيت باستانrlm;شناسى در حوزهrlm;هاى علوم دينى و قرآن موجب شود اسرائيليات و باورهاى راه يافته از سوى اهل کتاب از تفاسير و روايات قرآنى رخت بر بندد.</span></p> <p class="rtejustify"><span></span></p> <p class="rtejustify"><span><strong>نویسنده: قدير افروند</strong></span></p> <div class="field field-type-text field-field-content-sources"> <div class="field-label"><span>منابع:</span></div> <div class="field-items"> <div class="field-item odd"> <p><span>مجله گلستان قرآن خرداد 1381 - ش117</span></p> </div> </div> </div> <div class="field-label"><span>منبع اصلی:</span></div> <p><span>مرکز بین المللی قرآنی جوانان</span></p> </div> </div>
<p><span><img class="wp-image-1421 aligncenter lazyloaded" src="https://4barandeh.ir/wp-content/uploads/2019/01/528525_23.jpg" alt="اطلاعات عمومی" width="496" height="496" data-lazy-srcset="https://4barandeh.ir/wp-content/uploads/2019/01/528525_23.jpg 450w, https://4barandeh.ir/wp-content/uploads/2019/01/528525_23-300x300.jpg 300w, https://4barandeh.ir/wp-content/uploads/2019/01/528525_23-100x100.jpg 100w" data-lazy-sizes="(max-width: 496px) 100vw, 496px" data-lazy-src="https://4barandeh.ir/wp-content/uploads/2019/01/528525_23.jpg" data-was-processed="true" /></span></p> <p><span><strong><span>قرآن</span></strong>کتاب مقدسدیناسلاماست و در باورمسلمانانسخنان خداست که به صورتوحیاز سوی او توسطجبرئیلبر پیامبر اسلام،محمد بن عبدالله، نازل گردیده است. مسلمانان،<span>قرآن</span>را بزرگترینمعجزهٔ محمدو روشن ترین دلیل بر پیامبری او می دانند.</span></p> <p><span>قرآن اصلی ترین منبع وحی در اسلام به شمار می آید و بهزبان عربیاست. کلمهٔ قرآن در لغت به معنی <<قرائت کردن>> و <<خواندن>> است و مسلمانان معمولاً به آن با عناوینی مانند <<قرآن کریم>> و <<قرآن مجید>> اشاره می کنند.</span></p> <h2><span>اطلاعات عمومی و سوالات قرآنی</span></h2> <p><span>۱. تعداد سوره های قرآن؟ ۱۱۴</span></p> <p><span>۲. تعداد جزء های قرآن؟ ۳۰</span></p> <p><span>۳. طولانی ترین سوره قرآن؟ دومین سوره، بقره.</span></p> <p><span>۴. کوتاه ترین سوره قرآن؟ صدوهشتمین سوره، کوثر.</span></p> <p><span>۵. طولانی ترین آیه قرآن؟ آیه 282 سوره البقره.</span></p> <p><span>۶. بهترین شب که قرآن به آن اشاره کرده است؟ شب قدر.</span></p> <p><span>۷. بهترین ماه که در قرآن ذکر شده است؟ ماه رمضان.</span></p> <p><span>۸. بزرگترین حیوان که در قرآن آمده است؟ فیل.</span></p> <p><span>۹. کوچکترین حیوان که در قرآن آمده است؟ پشه.</span></p> <p><span>۱۰. قلب قرآن یا ریحانه القرآن ؟ یس .</span></p> <p><span>۱۱. سوره ای که به نام یکی از حکما است؟ لقمان.</span></p> <p><span>۱۲. سوره ای که در آن فقط یک کسره وجود دارد؟ اخلاص.</span></p> <p><span>۱۳. سوره ای که به نام یکی از فات می باشد؟ حدید.</span></p> <p><span>۱۴. آیات سجده تلاوت چند تا آیه است؟ 15</span></p> <p><span>۱۵. کدام سوره بدون بسم الله است؟ توبه</span></p> <p><span>۱۶. کدام سوره دارای دو بسم الله می باشد؟ نمل</span></p> <p><span>۱۷. عروس قرآن؟ الرحمن.</span></p> <p><span>۱۸. سوره ای که معادل یک سوم قرآن است؟ اخلاص</span></p> <p><span>۱۹. سوره ای به نام یکی از روزهای هفته؟ جمعه.</span></p> <p><span>۲۰. چند سوره با قل شروع می شود؟ (۵) کافرون، اخلاص، فلق، ناس، جن .</span></p> <p><span>۲۱. سوره ای که در تمام آیات آن کلمه الله وجود دارد؟ مجادله.</span></p> <p><span>۲۲. سوره ای به نام یکی از میوه ها؟ تین.</span></p> <p><span>۲۳. سوره ای به اسم یک حکومت یا کشور؟ روم.</span></p> <p><span>۲۴. معوذتین شامل کدام سوره هاست؟ فلق و ناس.</span></p> <p><span>۲۵. دو سوره که اگر نامهایشان را برعکس بخوانی باز هم همانست؟ لیل و تبت.</span></p> <p><span>۲۶. سبع المثانی کدام سوره است؟ حمد.</span></p> <p><span>۲۷. زهراوین کدام سوره هاست؟ بقره و آل عمران.</span></p> <p><span>۲۸. سوره ای که تمام آیاتش با حرف د تمام می شود؟ اخلاص.</span></p> <p><span>۲۹. سوره ای که تمام آیاتش با حرف سین تمام می شود؟ ناس.</span></p> <p><span>۳۰. سوره ای که از اخلاق و ادب سخن میگوید؟ حجرات.</span></p> <p><span>۳۱. چند سوره نام هایشان متشکل از یک حرف است؟ ۳ سوره: ص، ق، ن.</span></p> <p><span>۳۲. شخصی که با ثروت زیاد مشهور است ؟ قارون.</span></p> <p><span>۳۳. در کدام سوره یک آیه ۳۱ بار تکرار می شود؟ الرحمن.</span></p> <p><span>۳۴. آیه الکرسی در کدام سوره است؟ بقره.</span></p> <p><span>۳۵. آیه ای که با عکس خواندن آن هم تغییر نمی کند؟ ربک فکبر .</span></p> <p><span>۳۶. نام چند پیامبر در قرآن ذکر شده است؟ ۲۶ پیامبر.</span></p> <p><span>۳۷. آیه استرجاع که مصیبت زده می گوید چیست؟ انالله و انا الیه راجعون.</span></p> <p><span>۳۸. اولین آیه نازل شده؟ إقرء باسم ربک الذی خلق .</span></p> <p><span>۳۹. پیامبری با لقب صفی الله؟ حضرت آدم (ع).</span></p> <p><span>۴۰. پیامبری با لقب خلیل الله؟ حضرت ابراهیم (ع).</span></p> <p><span>۴۱. پیامبری با لقب ذبیح الله؟ حضرت اسماعیل (ع)</span></p> <p><span>۴۲. پیامبری با لقب کلیم الله؟ حضرت موسی (ع).</span></p> <p><span>۴۳. پیامبری با لقب روح الله؟ حضرت عیسی (ع).</span></p> <p><span>۴۴. پیامبری با لقب حبیب الله؟ حضرت محمد (ص).</span></p> <p><span>۴۵. تنها زنی که نام او در قرآن ذکر شده؟ مریم.</span></p> <p><span>۴۶. ن کدام پیامبران کافر بوده و به شوهرشان خیانت کردند؟ نوح و لوط.</span></p> <p><span>۴۷. زن کدام کافر ملعون به راه پیامبر خار می انداخت؟ ابولهب و اسم زن او ام جمیل.</span></p> <p><span>۴۸. اولین زنی که مسلمان شد؟ حضرت خدیجه رضی الله عنها.</span></p> <p><span>۴۹. پیامبری که در نوجوانی بتها را شکست؟ حضرت ابراهیم (ع).</span></p> <p><span>۵۰. پیامبری که در شکم ماهی چندین روز زنده ماند؟ حضرت یونس (ع).</span></p> <p><span>۵۱. چند سوره به اسم پیامبران است؟ ۶ سوره : یونس، محمد، نوح، هود، یوسف، ابراهیم، علیهم الصلاه و السلام.</span></p> <p><span>۵۲. پیامبری که بدون اینکه صلیب شود به آسمان رفت و بجایش کسی دیگر از کافران صلیب شد؟ حضرت عیسی (ع).</span></p> <p><span>۵۳. نام رسول اکرم صلی الله علیه وسلم چند بار در قرآن ذکر شده؟ ۴ بار.</span></p> <p><span>۵۴ . پیامبری که بدون پدر، و پیامبری که بدون پدر و مادر به دنیا آمد؟ حضرت عیسی(ع).و حضرت آدم (ع).</span></p> <p><span>۵۵. پیامبری که با حیوانات حرف می زد؟ حضرت سلیمان (ع).</span></p> <p><span>۵۶. پیامبری که پسر او از او اطاعت نکرد و در آب غرق شد؟ حضرت نوح و اسم پسرش کنعان است.</span></p> <p><span>۵۷. پیامبری که در صبر مثال زده می شود؟ حضرت ایوب (ع).</span></p> <p><span>۵۸ .زبور به کدام پیامبر نازل شد؟ حضرت داود(ع).</span></p> <p><span>۵۹. پیامبری که خداوند متعال به او ریاضیات و نجوم آموخت و اولین بار خیاطی کرد و خط نوشت؟ حضرت ادریس (ع).</span></p> <p><span>۶۰. در کدام سوره آمده که عیسی (ع) آمدن حضرت محمد (ص) را بشارت داده است؟ سوره صف.</span></p> <p><span>۶۱. نصف قرآن کدام کلمه می باشد؟ ولیتلطف .</span></p> <p><span>۶۲. به مادر کدام پیامبر وحی نازل شد؟ حضرت موسی (ع).</span></p> <p><span>۶۳. نامهای ظالمین که در قرآن مذکور است؟ جالوت، هامان،</span></p> <h3><span>توضیحات تکمیلی آیات سجده :</span></h3> <p><span>در قرآن مجید، آیاتی وجود دارد که به آیات سجده نام گذاری شده اند. و آن آیات، آیاتى هستند که خواندن، یا گوش دادن، و یا شنیدن آنها سبب وجوب یا استحباب سجده می شود، اما نوشتن یا مشاهده و نگاه به آیات نوشته شده، همچنین تصور و خطور کردن این آیات به ذهن سبب وجوب یا استحباب سجده نمی شود.</span></p> <p><span>مجموع این آیات، پانزده آیه است که سجده در چهار آیه، واجب و در یازده آیه مستحب است.</span></p> <h3><span>آیات عزائم ( 4 سوره که دارای سجده واجب هستند )</span></h3> <p><span>چهار آیه ای که دارای سجده واجب هستند به آنها <<عزائم>> یا <<آیات عزائم>> گفته می شود.این آیات عبارت اند از: 1. آیه پانزدهمسوره سجده (الم تنزیل)؛ 2. آیه سی و هفتمسوره فصلت؛ 3. آیه شصت و دوسوره نجم، 4. آیه نوزدهمسوره علق.</span><br /><span>هر گاه انسان تمام این آیات را بخواند یا بشنود یا گوش دهد، سجده بر او واجب می شود، ولی با خواندن بخشی از آیه حتی لفظ سجده، سجده بر او واجب نمی شود.</span></p> <p><span>اما یازده آیه ای که دارای سجده مستحب هستند عبارت اند از: 1. آیه دویست و ششسوره اعراف؛ 2. آیه پانزدهمسوره رعد؛ 3. آیه چهل و نهسوره نحل؛ 4. آیه صد و نهسوره اسراء(بنى اسرائیل)؛ 5. آیه پنجاه و هشتسوره مریم؛ 6. آیه هیجدهسوره حج؛ 7. آیه هفتاد و هفتسوره حج؛ 8. آیه شصتسوره فرقان؛ 9. آیه بیست و ششسوره نمل؛ 10. آیه بیست و چهارسوره ص؛ 11. آیه بیست و یکسوره انشقاق</span></p>
<div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title"><img src="http://www.miu.ac.ir/includes/tm.aspx?s=21_168960.jpg|1110111!1011!300!200!70!150!!000000!20!13!ffffff!14!logosample.gif!4!13amp;m=138f264280fba41fd89" alt="" align="left" border="0" /></div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <div class="corner-top-right corner"> <h1 id="page-title" class="title"><span>پژوهش های قرآنی و روی کردهای جدید تفسیری در نظرخواهی از استادان حوزه و دانشگاه</span></h1> </div> <p><span>به راستی راز مانایی قرآن چیست که در گسترهِ تاریخ، اندیشه های بلند آن فرو نکاسته و سیطرهِ نفوذ و قدرت آن فزاینده بوده است. بی شک می توان گفت: این کتاب که سرچشمه بالندگی و اندیشه ورزی است و بن مایه ها و اساس تمدن اسلا می بر پایه آموزه های آن استوار گشته است، همواره، همگان را به تفکر و تعقل فراخوانده و راههایی برای نگرش ها و تفسیرهای ژرف کاوانه در ساحت های گونه گون گشوده است تا نگاه تشنه و جست وجوگر اندیشمندان را سیراب کند.</span></p> </div> </div><div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title"><a href="http://nedayevahi.loxblog.com/post/13064/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%DB%8C%20%D9%88%20%D8%B1%D9%88%DB%8C%20%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF%20%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%20%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87%20%D9%88%20%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87.htm">پژوهش های قرآنی و روی کردهای جدید تفسیری در نظرخواهی از استادان حوزه و دانشگاه</a></div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <p><img src="http://www.miu.ac.ir/includes/tm.aspx?s=21_168960.jpg|1110111!1011!300!200!70!150!!000000!20!13!ffffff!14!logosample.gif!4!13amp;m=138f264280fba41fd89" alt="" align="left" border="0" /></p> <div class="corner-top-right corner"> <h1 id="page-title" class="title"><span>پژوهش های قرآنی و روی کردهای جدید تفسیری در نظرخواهی از استادان حوزه و دانشگاه</span></h1> </div> <p><span>به راستی راز مانایی قرآن چیست که در گسترهِ تاریخ، اندیشه های بلند آن فرو نکاسته و سیطرهِ نفوذ و قدرت آن فزاینده بوده است. بی شک می توان گفت: این کتاب که سرچشمه بالندگی و اندیشه ورزی است و بن مایه ها و اساس تمدن اسلا می بر پایه آموزه های آن استوار گشته است، همواره، همگان را به تفکر و تعقل فراخوانده و راههایی برای نگرش ها و تفسیرهای ژرف کاوانه در ساحت های گونه گون گشوده است تا نگاه تشنه و جست وجوگر اندیشمندان را سیراب کند.</span><br /><span>با توجه به اهمیت این امر بر آن شدیم در اقتراح <<پژوهش های قرآنی و رویکردهای جدید تفسیری>> از نظرات کارشناسانه آیت الله معرفت و استادان محترم، حجج اسلا م آقایان فاکر، بابایی و دکتر رضایی اصفهانی بهره ببریم.</span></p> <p><span><strong>پژوهه:</strong>جایگاه مباحث تفسیری و علوم قرآنی در حوزه و رشته های تخصصی چگونه است؟</span></p> <p><span><strong>فاکر:</strong></span><br /><span>شاید بتوان گفت تا چندی پیش قرآن، در حوزه های علمیه، آن گونه که شایسته ی این کتاب آسمانی است، مورد توجه و عنایت نبود، ولی در چند دهه ی اخیر و به ویژه پس از پیروزی انقلا ب شکوهمند اسلا می ایران، در بسیاری از زمینه ها از جمله مباحث اسلا می، معارف اسلا می و برنامه های آموزشی و پژوهشی تحولا ت اساسی روی داد. حوزه های دینی نیز متحول شدند. به هر روی این مسأله هم توانست عنایت بیش تری به خود جلب کند. پس از آن تحول اساسی، حوزه و متصدیان امور حوزوی در ت، گام به گام، به مباحث قرآنی توجه بسیاری کردند. در ابتدا با راه اندازی برنامه های جنبی در کنار فقه و اصول، تفسیر و درس تفسیر را درس رسمی حوزه دانستند.</span><br /><span>از سوی دیگر بزرگان حوزه به این نتیجه رسیدند که خوب است این دروس به صورت تخصصی در حوزه مطرح شود. بنابراین به ایجاد رشته ی تخصصی تفسیر و علوم قرآن مبادرت ورزیدند. امروزه شاهدیم که در کنار دروس فقه و اصول، کلا م و فلسفه و دیگر مباحث اسلا می، تفسیر و علوم قرآنی، یکی از رشته های فعّال حوزه می باشد. هم اکنون رشته ی تخصصی تفسیر، در حوزه ی برادران وخواهران و نه تنها در حوزه ی داخل، بلکه در حوزه ی طلا ب غیر ایرانی نیز مطرح است. همچنین این برنامه در مدارس خارج از کشور هم وجود دارد و خوش بختانه به طور جدی به مباحث قرآنی پرداخته شده است. بااین حال جایگاه مباحث تفسیری و علوم قرآنی در رشته های تخصصی چیست؟ ما در هر رشته ای از علوم بخواهیم تحصیل یا تدریس کنیم، باید به نوعی از موضع و موضوع قرآن آگاه باشیم؛ اگر قاضی بخواهد در رشته ی تخصصی قضا به تحصیل بپردازد و به قضاوت برسد، باید از مباحث قرآنی مطّلع باشد؛ متکلم، خوب است با مبانی کلا می قرآن آشنایی داشته باشد؛ در تخصص مهدویت لا زم است دیدگاه قرآن نسبت به مهدویت روشن باشد. حتی در مباحثی مانند نهج البلا غه، تاریخ، علوم حدیث و. لا زم است دانش پژوه با مباحث قرآنی - گرچه اندک و به طور کلی - آشنایی داشته باشد. این امر برای مبلّغان، در رشته تبلیغ، اهمیت زیادی دارد. بنابراین بحث علوم قرآنی ضمن این که رشته ای تخصصی می باشد، موضوع فراگیری است. یعنی کسی که در مباحث علوم اسلا می قلم می زند و قدمی بر می دارد، لا زم است اندکی از مباحث قرآنی آگاه باشد. در مجموع می توان گفت مباحث تفسیری و علوم قرآنی در تمام رشته ها می تواند حضور داشته باشد. و هم اکنون چنین چیزی وجود دارد.</span><br /><span><strong>رضایی اصفهانی:</strong></span><br /><span>درباره ی مباحث تفسیری و علوم قرآنی، پس از انقلا ب، کارهایی صورت گرفته است. شاید پیش از انقلا ب، افرادی مانند مرحوم طباطبایی یا صاحب تفسیر نمونه تلا ش های شخصی و خودجودشی داشته اند و کارهایی در حوزه ی علوم قرآنی انجام داده اند، ولی هم اکنون مباحث تفسیری و علوم قرآنی، در حوزه، روش مند شده است. هرچند که هنوز جایگاه اصلی خود را پیدا نکرده است، برای نمونه، در حوزه ی علمیه ی قم چهل هزار طلبه هستند و بین دویست تا سیصد نفر در رشته ی تفسیر و علوم قرآنی مشغول هستند. در مرکز جهانی، از بین ده هزار طلبه، نزدیک به سیصد نفر به علوم قرآنی گرایش دارند. سهمی که برای علوم قرآنی، در حوزه ی خارجی ها، در نظر گرفته شده نزدیک به 3% و این رقم، در حوزه ی ایرانی ها، کم تر از یک درصد می باشد. این سهم ها جایگاه واقعی قرآن نیستند. طبیعی است که بیش از این هم نیاز داریم. نیازی که خارج کشور به علوم قرآن دارد شاید از دیگر رشته ها بیش تر باشد. آنچه که در خارج کاربرد دارد، علوم قرآنی و حدیث است و این نشان می دهد با نیازها فاصله ی زیادی داریم؛ یعنی باید پنجاه درصد طلبه ها مفسّر یا محدّث باشند تا بتوانند کارهایی، در خارج از کشور، انجام دهند. علومی مانند فقه الا یات نیز هنوز جایگاه خود را پیدا نکرده است. باید بیش از این روی آیات کار شود که جای بحث فراوان دارد. ورشته های تخصّصی فقه، که در حال کار هستند، قاعدتاً به این مباحث بیش تر توجه خواهند داشت. در مورد جایگاه کیفی علوم قرآنی باید بگویم که وقتی این رشته را با رشته های دیگر مقایسه می کنیم، می بینیم که بیش تر نیروهای فکری مان را در رشته های دیگر صرف می کنیم و نخبگان را کم تر به این رشته های تخصّصی ارجاع می دهیم، در حالی که زمانی از حضرت آیت اللّه العظمی فاضل لنکرانی پرسیدم که امروزه به مرجع تقلید نیاز بیش تری احساس می شود یا مفسر؟ ایشان بی درنگ گفتند نیازی که در زمینه ی تفسیر داریم خیلی زیادتر است.از سوی دیگر امکاناتی که به این امر اختصاص می دهیم، مستقل نیستند؛ هنوز در حوزه، مدرسه ی علوم قرآنی مستقل نداریم؛ رشته ی تخصصی تفسیر، در حوزه، امکانات آموزشی در اختیار ندارد. در مرکز جهانی نیز همین مشکل به چشم می خورد. ابتدا تصویب شد که در مرکز جهانی دانشکده ی علوم قرآنی راه اندازی شود، ولی اجرا نگردید و در دانشکده ی حکمت و فلسفه ادغام شد. درحالی که هم اکنون رشته های علوم قرآنی و حدیث بیش ترین میزان فعّالیّت (از نظر تعداد طلبه و استاد) نسبت به رشته های فلسفه، تاریخ و. دارد، ولی برای آن دانشکده ی جداگانه ای درنظر گرفته نشد. این مسأله در ابتدا ممکن است به نظر کم اهمیّت برسد، ولی آثار و پیامدهای درازمدت دارد. مسؤولا ن مرکز تا دیر نشده باید در این تصمیم تجدیدنظر کنند. امروزه، در مرکز جهانی، رشته ی علوم قرآنی مهجور شده است، در حالی که طلبه های زیادی، در کارشناسی ارشد، داریم. نخستین رشته ی دکترا، در مرکز در رشته ی علوم قرآنی، در حال شکل گیری است و بیش ترین عضو هیأت علمی، از نظر تعداد افراد، به این رشته ها مربوط است. به نظر می رسد که نیاز زیادی در این باره داریم.</span></p> <p><span><strong>پژوهه:</strong></span><br /><span>معارف اصیل اسلا می در قرآن است. آیا قرآن بیش ترین مهجوریت را نسبت به رشته های دیگر ندارد؟</span></p> <p><span><strong>رضایی اصفهانی:</strong></span><br /><span>من مراکز مشابه را هم دیده ام. حتی به دانشگاه ام القری هم رفته ام. در این مراکز دانشکده ی قرآن از دانشکده های دیگر جداست. آن قدر به این رشته اهمّیّت می دهند که برای آن دانشکده تأسیس کرده اند ممکن است امروز ما در مرکز جهانی برای راه اندازی دانشکده ای آمادگی نداشته باشیم اما باید تأ سیس دانشکده قرآنی در اولویت باشد و به گونه ای رفتار نشود که بعضی از رشته های اصلی ذبح گردند.</span><br /><span><strong>بابایی:</strong></span><br /><span>مباحث تفسیری و علوم قرآنی یکی از رشته های تخصصی است و علوم پیش نیازی لا زم دارد. همین که، برای تعیین مسایل آن، علم دیگری لا زم است، نشان از تخصصی بودن آن دارد. کسی که می خواهد به مباحث علوم قرآنی وارد شود، باید دانش های لا زم را تحصیل کرده باشد. علا وه بر آن باید مدتی هم تمرین کند و بتواند مهارت های لا زم را کسب نماید. با توجه به این می توان گفت که مباحث تفسیری و علوم قرآنی نیز یکی از رشته های تخصصی خواهندبود. مباحث علوم قرآنی وتفسیری اهمیت ویژه ای دارند؛ یعنی از مهم ترین رشته های تخصصی هستند. بدین ترتیب می توانیم بگوییم که این دو از مهم ترین رشته های تخصصی هستند. به هرحال قرآن کریم، وحیانی و قابل اعتمادترین منبع است. از این رو اهمیت ویژه ای، بین رشته های تخصصی، دارد.</span><br /><span><strong>آیت اللّه معرفت:</strong></span><br /><span>پیش از این ها به این مسائل چندان توجه نمی شد، ولی امروزه این موضوع به طور کامل جا افتاده است. بنده از نوشته ها، مقالا ت و کتاب های سایر کشورهای عربی اطلا ع کافی دارم. زمانی ایران در این کار فقیر بود، ولی امروزه خود را به حدّ مناسبی رسانده است. در حال حاضر سطح بسیاری از نظرات و آرایی که دانشمندان ایرانی در زمینه ی تفسیر مطرح می کنند، از سایر کشورها بالا تر رفته تا جایی که بعضی از کتاب های آنان را ترجمه می نمایند. تا کنون ما از آنها کمک می گرفتیم و حال، آنها از ما یاری می گیرند. هم اکنون چهارده دانشکده ی علوم قرآنی در کشور داریم که بهترین آن در قم و مشهد است؛ در این راه رشد خوبی نموده ایم. رشته های مختلفی نیز در حوزه مطرح شده است؛ این ها از برکات انقلا ب است.</span></p> <p><span><strong>پژوهه:</strong></span><br /><span>رابطه ی متقابل علوم قرآن و تفسیر را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا با هم ارتباط دارند؟</span></p> <p><span><strong>بابایی:</strong></span><br /><span>بله، ارتباط دارند. علوم قرآنی یعنی شناخت هایی که نسبت به قرآن کریم به وجود می آیند؛ این علوم به ما کمک می کنند که قرآن را بشناسیم، بدانیم که معجزه است؛ تحریف نشده؛ هیچ گونه تغییری در آن راه پیدا نکرده، دارای محکم و متشابه است، و ناسخ و منسوخ دارد؛ تفسیر هم عبارت است از این که معانی و مفاهیم آیات کریم را آشکار کنیم. اکنون ببینیم چه رابطه ای با هم دارند: از طرفی مباحث علوم قرآنی در تفسیر تأثیرگذار هستند. اگر قرآن به عنوان کلا م خداوند ثابت نشود، هنگامی که آیه ای را ترجمه می کنیم نمی توانیم بگوییم که این مقصود خداست. اگر صیانت قرآن کریم ثابت نشده باشد، نمی توانیم آنچه را که با تفسیر از آیات کریمه به دست می آوریم، حکم خدا بدانیم و آن را معرفت و شناختی که از جانب خدا رسیده، تلقی کنیم. نخست باید صیانت قرآن کریم از تحریف اثبات شود و سپس مطالبی را که با تفسیر به دست می آوریم، حکم خدا و معرفتی از جانب او بدانیم: برای نمونه، اگر کسی توجه نداشته باشد که قرآن ناسخ و منسوخ دارد، در فهم معانی به اشتباه می افتد. بنابراین مباحث علوم قرآنی در شناخت و فهم درست تفسیر تأثیرگذار است. اگر ما مباحث علوم قرآنی را خوب حل نکرده باشیم، در تفسیر دچار مشکل می شویم. آگاهی از این که قرآن، محکم و متشابه دارد، در تفسیر تأثیرگذار است. اگر ما معتقد باشیم که قرآن آیه ی متشابه ندارد، به گونه ی دیگری تفسیر می کنیم.</span><br /><span>اگر معتقد شدیم که محکم و متشابه دارد می توان آیات متشابه را به وسیله ی آیات محکم تفسیر کرد و آن وقت به طریق دیگری در تفسیر پیش می رویم. اگر عقیده داشته باشیم که تنها باید به آیات متشابه ایمان داشت و ما توان فهم آن را نداریم، نتیجه ی تفسیر متفاوت خواهد بود. در نمونه ای دیگر اگر ما قائل شدیم که قرآن ظاهر و باطن دارد، هنگامی که به سراغ آیات می رویم، توجه داریم که تمام مطلب آیه در ظاهر آن نیست؛ چه بسا مطالب دیگری درون این آیه باشد که به آن نرسیده باشیم. ما خود را موظف می دانیم که در کلمات ائمه ی اطهار(علیهم السلا م) و پیغمبر(ص) بیش تر دقت کنیم و در صورت امکان، به وسیله ی آنها مطلب بیش تری بفهمیم. بنابراین کاملا ً روشن است که مباحث علوم قرآنی شناخت مقدماتی می باشند. که تأثیرگذارهستند؛ یعنی نوع تفسیر ما را تغییر می دهند.</span><br /><span>از سوی دیگر فهم برخی از مباحث علوم قرآنی، از قرآن کریم به دست می آیند. هنگامی که می خواهیم علوم قرآنی را از قرآن به دست آوریم، باید تفسیر کنیم و آنها را استنباط نماییم. تفسیر، وسیله ای برای استنباط علوم قرآنی است. البته همه ی مسایل علوم قرآنی مبتنی بر قرآن کریم نیست و برخی از آنها از راه های دیگر به دست می آیند، ولی فهم بخشی از مباحث علوم قرآنی مبتنی بر تفسیر می باشد.</span><br /><span><strong>آیت اللّه معرفت:</strong></span><br /><span>علوم قرآنی برای تفسیر، جنبه ای مقدّماتی دارند. هرکدام از تفاسیر قدما بخشی وسیع، در مقدّمه، دارند؛ مانند تفسیر القرآن المجید که مقدّمات آن به مسایل علوم قرآنی مربوط می شود.راغب اصفهانی تفسیری دارد که مقدّمه اش چاپ شده است. آن نیز مقدمه ی تفسیر است. هرکسی که مطلبی، در علوم قرآنی، نوشته، مقدّمه ای نیز آورده است. البیان آقای خویی مقدّمه ی تفسیر است. بنابراین رابطه ی علوم قرآنی باتفسیر، رابطه ی مقدّمه و ذی المقدّمه است. حالا اگر کسی به این مسایل آشنا نباشد، هنگام تفسیر، ابزار لا زم در اختیار نخواهد داشت. یکی از مباحث علوم قرآنی، ترتیب سوره و نزول آیات است؛ برای نمونه، یک سوره، مدنی است و دیگری، مکّی. این از مسایلی است که اگر برای مفسّر تنقیح نشده باشد، در تفسیر به مشکل بر می خورد، چون بین آیات قرآن، که کنار هم چیده شده اند، ارتباط ظاهری وجود ندارد. باید مفسّر این ارتباط را به دست بیاورد و ببیند تا چه اندازه باهم ارتباط دارند و اگر ارتباط داشته باشند، تأثیر فعل و انفعال دارند، ولی اگر بی ارتباط باشند فعل و انفعال ندارند؛ برای نمونه، تشخیص این که قرآن قطعه قطعه نازل شده یا نه، با مفسّران است؛ مفسّر باید بفهمد آیاتی که با هم نازل شده اند، کدام هستند و. . معیار تشخیص این ها در علوم قرآن موجود است. علم اصول فقه، مقدّمه ای برای فقه است؛ اگر کسی بدون این که اصول فقه را خوانده باشد بخواهد فقه را مطالعه کند، خود به خود دچار مشکل می شود. برای همین است که، برای نمونه، در فقه می گویند خلا ف ظاهر است و این ها باید در اصول خوانده شوند. علوم قرآنی نسبت به تفسیر، مانند علم اصول به فقه است.</span><br /><span><strong>فاکر:</strong></span><br /><span>در ابتدا شایسته است از آنچه که درباره ی فقه داریم تشبیهی داشته باشم. نظرما این است که جایگاه اصول فقه نسبت به فقه، جایگاه مبنا به بناء است. یعنی اصول فقه زیربنای مباحث فقهی به حساب میآیند. فقیه، مبنایی را در اصول فقه اتّخاذ می کند و بر مبنای آن، فتوا می دهد. چنین برنامه ای برای علوم تفسیر و قرآن نیز وجود دارد. اگر مجموعه ی علوم قرآن را به صورت اتّخاذ مبانی در شناخت زیرساخت های تفسیر، به ویژه در بخش قواعد تفسیر، ترسیم کنیم، بی شک همان نقشی را خواهدداشت که اصول فقه به فقه دارد؛ یعنی در علوم قرآن زیرساخت ها، مشخص و مبانی، اتّخاذ می شوند. مفسّر براساس آن مبانی و ضوابط، در تفسیر، برداشتی را، که براساس ضوابط تعیین شده، مشخص می کند. البته همان طور که بسیاری از مباحث اصول فقه تأثیر کمی بر فقه دارند، در علوم قرآن نیز چنین است؛ امکان دارد برخی از مسایل ارتباط بیش تر و تنگ تری داشته باشند.از سوی دیگر ممکن است نتوان ارتباط یکسری از مسایل را به سادگی پیدا نمود. بنابراین مباحث علوم قرآن و ارتباط آن با مباحث تفسیری، بحث اتّخاذ مبنا و تبیین مبانی برای رسیدن به تفسیر صحیح است. و قانون مند شدن تفسیر، به چیزی است که می توان در علوم قرآن اتّخاذ کرد.</span></p> <p><span><strong>پژوهه:</strong></span><br /><span>آیا به نظر شما همان گونه که اصول فقه به فقه روش می دهد علوم قرآن نیز برای تفسیر روش ارائه می کند؟</span><br /><span><strong>فاکر:</strong></span><br /><span>اصول فقه به فقه روش نمی دهد بلکه چون فراتر از روش است، مبنا معرفی می کند. روش، در مراحل بعدی است؛ پس از این که مبانی را اتّخاذ کردیم، در اجرا و اِعمال آن چگونه باید عمل کرد. در این باره ممکن است هر کس از روش ویژه ی خود استفاده کند. روش، اجرایی است، در حالی که اتّخاذ مبانی، رَویه ی نظری و نظریه پردازی دارد. اگر مراد شما از روش، خط دهی کلی باشد، در علوم قرآن این خط را ترسیم می کنند تا مفسّر بر اساس آن پیش برود.</span><br /><span><strong>رضایی اصفهانی:</strong></span><br /><span>روشن است که علوم قرآنی، در مباحث تفسیری، تأثیر دارند. علوم قرآنی دو اصطلا ح دارد: یک اصطلا ح علوم قرآنی داریم که اصطلا حی قدیمی است؛ برای نمونه، بیش از این کسانی مانند سیوطی، علوم قرآنی، ناسخ، منسوخ، و. را به کار می بردند؛ این ها علوم قرآنی بودند ما، در تفسیر، آیات متشابه و محکم داریم که باید درباره شان فکر شود. هنگامی که فخر رازی به آیاتی که به روِیت مربوط است، می رسد (یدالله فوق ایدیهم) می گوید که این آیات، محکم هستند و آیه هایی مانند <<لا تدرکه الا بصار و هو یدرک الا بصار>>، متشابه اند. این جایگاه محکم ومتشابه، است که اگر اشتباه درک شود اوضاع تفسیری را به هم می ریزد؛ یعنی شخص، در تشخیص محکم و متشابه، به اشتباه می افتد و به غلط تفسیر می کند. بنابراین علوم قرآنی - با اصطلا ح قدیمی در حوزه ها - در تفسیر قرآن مؤثر بوده است. از سویی، تفسیر نیز به علوم قرآنی کمک کرده است؛ در برخی مواقع مباحث تفسیری روشن می کردند که آیا این آیه ناسخ و منسوخ است؟ و. . امروزه واژه ی علوم قرآنی معنای وسیعی پیدا کرده است. آن معنایی که سیوطی ارائه می کرد، مدّنظر ما نیست. به عبارت دیگر ما به همه ی مباحث ، علوم قرآنی می گوییم. مباحث علوم قرآنی شامل دو بخش می شوند: یک بخش به قرآن شناختی مربوط است. مانند محکم و متشابه، و بخش دیگر به حوزه های متقابل قرآن، با علوم دیگر. بدین ترتیب مباحثی مانند روش های تفسیری، مباحث قرآن و هرمنوتیک، مباحث زبان قرآن و یکسری مباحث نویی که مطرح شده، خودبه خود وارد مباحث قرآن می شوند. به عبارت دیگر مباحث قرآنی را به دوبخش تقسیم می کنیم: بخش درون قرآنی و بخش برون قرآنی. بخش درون قرآنی همان تفسیر است و بخش برون قرآنی قلمرو وسیعی است که مباحث قرآن شناختی داخل آن می گردند. مباحث دیگری نیز در آن داخل می شود؛ مانند مباحث تأثیر فهم متن و تأثیر مفسّر در فهم متن. تا زمانی که تکلیف این بحث روشن نشود، نمی توان وارد تفسیر شد. علمای ما به مباحثی اشاره داشتند؛ آنان می گویند در مباحث زبان قرآن، باید مبنا انتخاب کنیم که زبان تفصیلی، اسطوره ایی، کنایه ای یا واقع نما است. پس با این حساب علوم قرآن بسیار گسترده شده است.</span></p> <p><span><strong>پژوهه:</strong></span><br /><span>مکاتب و روش های تفسیری چیست و آنها را چگونه مقایسه می فرمایید؟</span></p> <p><span><strong>رضایی اصفهانی:</strong></span><br /><span>امروزه در روش های تفسیری دو موضوع مطرح است: یکی روش تفسیری و دیگری مطلب تفسیری. روش های تفسیری - به صورت فشرده - عبارت است از استفاده از منبع ویژه، درتفسیر قرآن، که نتیجه ی ویژه ای را به دنبال دارد؛ برای نمونه، استفاده از قرآن در تفسیر آیات که نتایج ویژه ای را در بر دارد؛ آیاتی مانند <<انا انزلنا فی لیله` القدر>>، <<شهر رمضان.>> را کنار هم می گذاریم و نتیجه می گیریم که اگر شما وارد این حوزه شوید، معنا و نتیجه ای خاص به دست میآورید. اگر شما روایات را منبع تفسیر قرار دهید، معنای دیگری به دست میآید.</span><br /><span>بحث درباره ی گرایش های تفسیر است که گاهی اوقات به مکاتب تفسیری و زمانی به مذاهب تفسیری تعبیر می شوند. گرایش های تفسیری یعنی این که شخص مفسّر عقاید، مذهب و علا یق خود را، در تفسیر، نشان بدهد؛ زمخشری چون ادیب است؛ تفسیرش رنگ ادبی دارد: کسی که فقیه است، تفسیرش رنگ فقهی به خود می گیرد. بنابراین روی کردهای مختلف تفسیری، به تفسیر شکل و رنگ می دهد. بنابراین روش تفسیری و گرایش تفسیری داریم.</span><br /><span>روش تفسیری بیش تر به منبع بر می گردد و گرایش تفسیری به شخص مفسّر و علا قه ی او بستگی دارد. شش روش تفسیری عمده داریم و یک روش باطل.</span><br /><span>شش روش معتبر و صحیح عبارت اند از: 1. روش تفسیر قرآن به قرآن؛ 2. روش تفسیر قرآن به روایات؛ 3. روش تفسیری قرآن با عقل؛ 4. روش تفسیر قرآن با علوم تجربی قطعی؛ 5. روش تفسیر اشاری که به تفسیر یا شهودی یا عرفانی تعبیر می شود و ما را به سوی مباحث عرفانی قرآنی می برد. اگر درست باشد، موردی ندارد و اگر غلط باشد، ما را به صوفی گری سوق می دهد؛ 6. روش تفسیری جامع؛ یعنی اجتهادی جامع که شامل همه روش های پیشین می شود.</span><br /><span>روش تفسیر باطل، روش تفسیر به رأی است. روشن است که نباید، در مباحث علوم، سخن غیرعلمی گفته شود. این چیزی است که همه عقلا قبول دارند. در مکاتب یا گرایش های تفسیری، فضا فرق می کند؛ گاهی اوقات ما مذاهب تفسیری داریم؛ یعنی فرض بگیرید که مذهب تفسیری شیعی، زیدی، اسماعیلیه و اهل سنّت. تفسیرهایی نگاشته می شود و آن را به مذهب تفسیری تعبیر می کنند. این مذاهب تفسیری تفاوت هایی دارند، چون مبانی آنها با هم فرق می کنند. گاهی اوقات مکاتب تفسیری داریم؛ مانند مکاتب کلا می، مکتب اشاعره، معتزله و شیعه. این موارد در آیات مربوط به جبر و تفویض مشهود است و هر کدام از این مکاتب به صورت ویژه ای تفسیر می کنند. این ها، در حقیقت، انعکاس آرای کلا می است که در تفسیر و قرآن متولّد می شوند.</span><br /><span>نوع دیگر که در این ها وجود دارد، جهت گیری های عصری است؛ برای نمونه، تفسیر کاشف مغنیه به خاطر این که در فضای مبارزه با صهیونیست نوشته شد، ضد یهود است. سمت وسوی این تفسیر، جهادی است و متأثر از زمانه و فضایی است که وجود دارد. گاهی اوقات نیز جهت گیری ها، اخلا قی و تربیتی است؛ مانند تفسیر علا مه فضل اللّه. برخی مواقع جهت گیری، اجتماعی است؛ مانند تفسیر نمونه. برخی اوقات گرایش های فلسفی دارد؛ چون ملا صدرا فیلسوف بوده، تفسیر قرآن کریم او رنگ فلسفی دارد. یکی دیگر از گرایش ها، گرایش علمی است. دیگری گرایش ادبی دارد؛ مانند زمخشری این گرایش چند زیرمجموعه دارد؛ مانند گرایش لغوی، بلا غی، صرف و نحوی. بحث دیگر اسلوب های تفسیری هستند که بحث نوع نگارش تفسیر است.</span><br /><span><strong>آیت اللّه معرفت:</strong></span><br /><span>ما روش های گوناگون در تفسیر نداریم. اینکه مثلا ً می گویند روش تفسیر شیخ، در تبیان، روش کلا می است؛ روش طبرسی، ادبی و روش صاحب المیزان، فلسفی می باشد؛ اشتباه است. ما در تفسیر دو روش بیش تر نداریم: یکی روش روایی و دیگری اجتهادی؛ یعنی زمانی آیه ها را طبق روایاتی که درباره ی آنها رسیده تفسیر می کنند؛ این، روش روایی است. در جای دیگر تفسیر، اجتهادی است؛ یعنی نظری است؛ در مورد آیه فکر می کنیم - نه این که نظر خود را تحمیل می نماییم - سپس سراغ ابزاری می رویم که بتوانیم، از آنها، برای تفسیر آیه کمک بگیریم. آن وقت گاهی اوقات از همین آیات هم استفاده می نماییم. گاهی نیز از آیه ی دیگری استفاده می کنیم. زمانی هم تاریخ، ادبیات، علم روز و فلسفه، مورد استفاده قرار می گیرند. مفسّر دنبال وسیله ای می گردد که ابهام آیه را رفع کند. مفسّر در تفسیر اجتهادی اجتهاد می کند؛ تلا ش و فکر می نماید و از امکانات لا زم و مناسب بهره می گیرد. یکی از این امکانات، روایات هستند. ما در روایت دقّت می کنیم که درست است یا نه، تا بتوانیم از آن برای تفسیر قرآن بهره بگیریم. در تفسیر روایی به درستی یا نادرستی روایات نمی پردازند؛ می گویند که این آیه طبق این روایت چنین تفسیر شده است و هیچ گونه تضمینی هم وجود ندارد. شما تفسیر البرهان را نگاه کنید؛ مفسر آیه را می آورد؛ ذیل آن هم چند روایت ذکر می نماید و به ارزش روایت ها توجه ندارد، تنها کسی که در این زمینه ماهرانه تر عمل می کند، طبری است؛ وقتی که روایات را می بیند، ترجیح می دهد و به این که این روایت درست است یا نه استدلا ل می کند. در بین تفاسیر روایی، ازهمه با ارزش تر، همین تفسیر طبری است. تفسیر صافی نیز که جنبه ی روایی دارد با ارزش است. ولی خالی از اظهار نظر نیست. بدین ترتیب دوگونه تفسیر داریم: یکی تفسیر روایی که بیش تر بر روایات استناد می کند؛ گونه ی دیگر، نظری است. گاهی شخصی که می خواهد آیات را با اجتهاد تفسیر کند فقیه است، از این رو در تفسیر خود دنبال آیات فقه ی می گردد؛ و از جاهایی که ربطی به صنعت خودش ندارد، عبور می کند؛ برای نمونه، علا مه طباطبایی نمی خواهد تفسیر فلسفی بنویسد، ولی چون فیلسوف است، تفسیرش رنگ فلسفی دارد. پس روشن است که تفسیر، به شخصیت مفسّر و تخصّص وی بازگشت می کند، ولی تفسیر عرفانی جداست؛ آنان مشرب ویژه ای دارند؛ به ظواهر اکتفا نمی کنند و در کنار آن به باطن قرآن هم می پردازند. آنها می گویند با الهاماتی که به ما می شود آیات را تفسیر می کنیم. گاهی این اظهارنظرها خوب است و زمانی هم افراط و تفریط می شود. بیش از این نمی توانیم تفاسیر را دسته بندی کنیم. کسی قصد نداشته تفسیر ادبی، با رویکرد ویژه ای، بنویسد. بلکه درنظر داشته تفسیر کاملی بنویسد، ولی چون دریک بُعد تخصّص زیادی داشته تفسیر او به آن سمت گرایش پیدا نموده است. حالا فرض کنیم ریاضی دان جامعی در مسایل فَلکی شرح و بسط دارد؛ این عالم نمی خواسته تفسیر فَلکی بنویسد. این، نکته ای است که به آن توجه نمی شود.</span><br /><span><strong>بابایی:</strong></span><br /><span>افراد از این دو اصطلا ح معانی گوناگونی ارائه می کنند. امکان دارد صاحب نظری، از مکتب، معنایی را ارائه دهد و صاحب نظر دیگری معنای دیگر. مکتب، نظریه ای است که طرفدار پیدا کرده باشد. وقتی می گوییم مکتب تفسیری، یعنی نظریه ای درباره ی تفسیر کردن قرآن مطرح گشته و جمعی طرفدار آن نظریه شده اند؛ برای نمونه، نظریه ی تفسیر با روایات. صاحبان این نظریه معتقدند قرآن زبان ویژه ای دارد؛ و در تفسیر آن باید دید پیغمبر(ص) و جانشینان ایشان آن را چطور معنا کرده اند؛ آنان معتقدند آنچه را که در روایت آمده معنای قرآن می باشد؛ نمونه ی دیگر: تفسیر آیات کریم به کمک خود آیات است؛ نوع سوم این است که قرآن ظاهر و باطن دارد.در این تفسیر کوشش می شود معنای ظاهر و باطن آیه بیان گردد؛ این نظریه در مقابل نظریه ای است که می گوید قرآن ظاهر و باطن دارد، ولی برای ما فقط ظاهر آیات قابل فهم است و باطن آیات را تنها پیامبر اکرم(ص) می فهمند. پس مکاتب تفسیر، نظریه های مختلفی هستند که درباره ی چگونگی تفسیر قرآن مطرح شده و طرفدار هم پیدا کرده است.</span><br /><span>از سوی دیگر، روش های تفسیری بیش تر به جنبه ی عملی تفسیر بر می گردند؛ در این بخش بررسی می شود که مفسر چگونه تفسیر را انجام داده و از چه ابزاری استفاده کرده است. در نتیجه مکتب، جنبه ی نظری پیدا می کند و روش، جنبه ی عملی. البته هر روش مبتنی بر نظریه ای است. روش ها از مکاتب نشأت می گیرند. هنگامی که به تمامی تفسیرهای تاریخ اسلا م نظر می افکنیم، در می یابیم که مکاتب و روش های مختلفی، در تفسیر قرآن، پدید آمده است. عده ای بیش تر جنبه ی روایی را مطرح می کنند و عده ی دیگری بیش تر بر جنبه ی ادبیات تکیه دارند. برخی نیز معنای آیات را بیش تر با تحلیل های ادبی روشن کرده اند و از علوم تجربی هم کمک گرفته اند. برخی از مکاتب و روش ها عبارت اند از: مکتب روایی محض، مکتب اجتهادی - قرآنی، اجتهادی - روایی و مکتب اجتهادی- ادبی. مکتب اجتهادی ادبی بیش تر در زمینه ی ادبیات قرآن کوشش کرده است. مکتب اجتهادی- عقلی بیش تر از طریق برهان های عقلی و فلسفی اجتهاد نموده و مکتب اجتهادی علمی از راه علوم تجربی به اجتهاد دست پیدا کرده است. مکتب اجتهادی جامع، نوع دیگر تفسیر است که در آن می توان از هر چیزی، برای تفسیر آیات، کمک گرفت؛ گاهی از آیات قرآن کمک می گیریم؛ زمانی از روایات، برخی اوقات از ادبیات و بعضی مواقع از لغت، عرف عرب و علوم تجربی. به نظر ما، شاید مکتب جامع، کامل ترین مکتب باشد.</span><br /><span><strong>فاکر:</strong></span><br /><span>ما درباره ی انواع تفاسیر معتقدیم که سه عامل تنوع تفسیر وجود دارد: منهج، اتجاه و اسلوب. هر کدام از این ها، در جای خود، باعث تنوع تفسیر می شوند. در بحث منهج، تفسیر به این صورت تقسیم می گردد: تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن به روایت، تفسیر قرآن به عقل و تفسیر قرآن به اجتهاد (عقل جامع). منهج، مسیری است که در آن مشخص می شود که چه چیزهایی می تواند مفسّر قرآن باشند؟ آیا عقل می تواند قرآن را تفسیر کند؟ آیا علم توانایی چنین کاری را دارد؟ آیا اجتهاد در تفسیر باید وجود داشته باشد؟ آیا می شود از قرآن برای تفسیرش کمک گرفت؟ آیا امکان دارد کسی معتقد باشد که هیچ کدام ازاین ها کافی نیست و فقط روایات می توانند مفسّر قرآن باشند؟. پس منهج، مسیر کلّی تفسیر را (اعم از قرآن به قرآن، روایات به قرآن، عقل به قرآن و اجتهاد به قرآن) بیان می کند. البته دراین جا بحث است که آیا علم، مفسّر قرآن می باشد یا نه؟ این یک گرایش است. شما فرض کنید زمانی که فقیه با نگاه فقهی وارد مباحث قرآنی می شود، دوگونه کار انجام می دهد: 1. کوشش می کند از همه ی آیات، مباحث فقهی برداشت کند که این همان گرایش است؛ 2. آیات فقهی قرآن را تفسیر می کند یا هر چه است، همان را برداشت می نماید. فیلسوف، برداشت فلسفی، ادیب، برداشت ادبی، عارف، برداشت عرفانی، مورخ، برداشت تاریخی و هر عالم طبق تخصص خود رفتار می کند. آن تخصص علمی خواه ناخواه در تفسیرش تأثیر می گذارد. خواه تفسیرش قرآن به قرآن باشد یا غیر از آن. پس زمانی که مفسّر منهج علمی را برگزید، می خواهد تفسیر یا برداشت خود را همراه با تخصص علمی اش، ارائه دهد. در این جا ممکن است این قالب به صورت ترتیبی باشد؛ یعنی از ابتدای قرآن شروع کند. به هر آیه ای که رسید، همان جا تفسیر می کند. گاهی نیز ممکن است که این قالب، موضوعی باشد.</span></p> <p><span><strong>پژوهه:</strong></span><br /><span>در اتجاه، آیا مفسر تلا ش می کند که برداشت های فقهی داشته باشد یا ناخودآگاه تحت تأثیر برداشت های فقهی و تخصصی خود می باشد؟</span></p> <p><span><strong>فاکر:</strong>گاهی مفسّر می خواهد بحث موضوعی داشته باشد؛ از این رو ابتدا به سراغ آیات فقهی می رود، و تلا ش نمی کند رأی خود را تحمیل نماید. قصد دارد درباره ی آیات فقهی بحث کند. به این شیوه، گرایش نمی گوییم، بلکه به نظر ما قصد دارد آیات فقهی را به صورت موضوعی بحث کند؛ مانند آیات الا حکام، کنزالعرفان، زبده`البیان و. .علا وه بر این گاهی اوقات مفسّر به تخصص خود رنگ فقهی می دهد؛ مانند کسی که گرایش فقهی دارد، در هنگام تفسیر، به آیات فقهی بسنده نمی کند. درست است که بیش تر به آیات فقهی توجه دارد، ولی تلا ش می نماید از آیات دیگر هم مباحث فقهی در آورد. این امر، ممکن است آگاهانه باشد. در چنین حالتی دیدگاهی پدیدار می شود طبق این دیدگاه آیات دیگر هم می توانند فقهی باشند. و می توان از هر آیه ای حکم فقهی به دست آورد. در این جا باید دانست که برخی افراد گاهی وقت ها آیات الا حکام و احکام الا یات را درهم آمیخته اند. همه ی قرآن می تواند موضوع احکام الا یات باشد: کجا بلند و کجا آهسته خوانده شود؟ آیا مسحش جایز است؟ چقدر احترام دارد؟ چه احکام فقهی ای دارد و. . این ها موضوع آیات الا حکام نیستند، بلکه احکام الا یات می باشند. آن جایی که بحث آیات الا حکام مطرح می شود، می خواهیم بدانیم از کدام یک از آیات قرآن حکم فقهی استخراج می شود. فرض کنید وقتی آیه ی <<ایّاک نعبد و ایّاک نستعین>> را بررسی می کنیم، اخلا ص از آن فهمیده می شود. از سوی دیگر شیعه و سنّی معتقدند که این سوره با <<بسم اللّه الرّحمن الرّحیم>> آغاز شده است؛ آیا شروع قرآن با <<بسم اللّه الرّحمن الرّحیم>>، مسأله ای فقهی است تا فتوا بدهیم که مستحب است کارهایمان را با بسم اللّه شروع کنیم؟ خداوند، در <<الحمداللّه ربّ العالمین>> می فرماید که تمام حمد از آن خداست. آیا باید فتوا بدهیم بر هر مکلّفی واجب است که حمد خدا را به منظور شکرگزاری انجام دهد؟ آیا این معنا فهمیده می شود؟ بنابراین اگر با دید فقهی سراغ آیات نرویم، برداشت درستی نخواهیم داشت. (و مفسّر، از این منهج، به گرایش اسلوب می رسد) مفسّر زمانی که در منهج مبنایی را اتّخاذ می کند و در اتجاه، تحت تأثیر گرایش فکری خود قرار می گیرد، می خواهد آن را در قالبی بریزد. اسلوب، مربوط به ارائه ی قالب ها است. حال ممکن است تفسیر، موضوعی باشد، یعنی روی یک موضوع کار کند؛ ممکن است در قالب ترتیب چینش آیات بیاید که ممکن است به ترتیب نزول باشد؛ مانند تفسیر محمّد دروزه. امکان دارد به صورت ترتیب مصحف باشد؛ بیش تر تفاسیر ما بر همین اساس است. ممکن است به صورت آیات گزینشی باشد. مقایسه ی این ها زمانی ممکن است که هر کدام در جای خود قرار گیرد؛ اگر قسیم و مقسّم ما خلط نشوند، و در نحوه ی تقسیم اشتباه نکنیم، می توانیم مقایسه ی درستی داشته باشیم. ماهیچ وقت نمی توانیم تفسیر قرآن به قرآن را با تفسیر موضوعی ارزیابی کنیم و بگوییم کدام بهتر است؛ درست مانند این است که بگوییم اسم، مذکر است یا معرفه! اگر کسی از تقسیم ابتدایی اسم آگاهی داشته باشد، می داند که در برابر معرفه، نکره میآید. قسیم، معرفه، نکره است. بنابراین مقایسه ی تفسیر قرآن به قرآن با تفسیر موضوعی، کاملا َ بی ربط است. بایستی تفسیر قرآن به قرآن با موارد متناسبش مقایسه شود. اگر بخواهیم مقایسه ی درستی داشته باشیم، باید قسیم ها را در کنار یکدیگر قرار دهیم؛ آیا تفسیر عرفانی پاسخ گو است یا تفسیرعلمی؟ تفسیر تاریخی موفّق تر است یا تفسیر فقهی؟ تفسیر موضوعی بهتر جواب می دهد یا تفسیر تربیتی؟ و.</span></p> <p><span><strong>پژوهه:</strong></span><br /><span>رویکردهای جدید تفسیری میان مسلمانان چگونه است؟</span></p> <p><span><strong>آیت اللّه معرفت:</strong></span><br /><span>گونه ای تجدّدگرایی در تفسیر رخ داده که با توجه به ارزشی که دارد، خطرناک هم می باشد. در حالت کلّی در هر کاری افراط و تفریط وجود دارد؛ برای نمونه، برخی تجدّدگرایان نوع گزاره های قرآن را در حکم ضرب المثل می دانند، چون در مقابل شبهات اروپایی ها و غربیان گیر کرده اند. داستان شکافته شدن دریا توسط عصای حضرت موسی(ع) از قبیل آن است. چنین قولی تمام شیرازه ی قرآن را به هم می ریزند؛ به دلیل این که قرآن ذکر است و تذکّر، پندآموزی است و عبرت گیری. ما باید گزاره های قرآن را به دید واقعیت درآوریم تا بتوانیم از آن پند بگیریم. پس باید دنبال شواهد تاریخی بود. ما همین کار را در کتاب شبهات العقول انجام دادیم؛ گفتیم هیچ کدام پندار نیستند و همه واقعیت دارند. یکی از اساتید مصری کتابی نوشته است و وقایعی را، که در مصر برای انسان اتفاق افتاده، ذکر کرده است. (معجزات نُه گانه) بنده از تواریخ قدیم مصر و از سنگ نوشته هایی مربوط به پنج میلیون سال پیش از میلا د مسیح، برای درستی این مسأله شاهد آوردم. باید از نوشته های اروپایی ها، شرقی ها و بسیاری دانشمندان، عینیت بسیاری از مسایل قرآنی را ثابت کرد. هرچند چنین کاری پرزحمت است. در غیر این صورت قرآن زیر سؤال می رود، چون قرآن می خواهد بشریت را دعوت کند و از تاریخ گذشته اش شواهدی برای عبرتش بیاورد.امروز نام این روی کردهای اندیشه ی اسلا می نوین است. چنین سخنانی از زمان سیداحمدخان، که در هند بود، مطرح بوده؛ انسان طوری خلق شده است که عمر زیادی می کند، چون سوخت یا تعویض، همیشه بدن انسان را جوان نگه می دارد. اصلا ً انسان نباید پیر شود. بااین حال گاهی در دستگاه سلیم سازی ها اختلا ل ایجاد می شود که نتیجه ی خوراک های نابه جا و پیچیده است. طبق تحقیقاتی که در فرانسه انجام شده میانگین سنّ مردم 35 تا چهل سال است، در حالی که میانگین سن در بلغارستان 0 سال می باشد؛ مردم فرانسه غذاهای کنسرو شده استفاده می کنند و خوراک مردم در بلغارستان، لبنیات است.</span><br /><span>برخی معتقدند که منظور قرآن از عمر 950 ساله ی نوح، شخص نوح نیست، بلکه قوم او مدّنظر می باشند. این افراد برای توجیه منطقی قرآن، توان علمی لا زم را ندارند. برای همین این گونه تفسیرهایی از قرآن ارائه می دهند. درست است که باید از فلسفه، نظرها و معرفت های جدید استفاده کرد، ولی به یاد داشته باشیم که طبق فرموده ی امام صادق<em>(علیه السلام)</em>بسیاری ازمعانی آیات در آخرامان روشن می شود. پس این مسایل جدید به ما کمک می کنند، ولی افراط و تفریط ها خطرناک هستند.</span><br /><span><strong>رضایی اصفهانی:</strong></span><br /><span>روی کردهای جدید تفسیری را در مقاله ای با عنوان سیرنگارش های تفسیری پس از انقلا ب اسلا می در مجلّه ی گلستان قرآن، بهار سال 82، چاپ نمودم. آن جا بیان کردم که هدف تفسیر، در طی سالیان پیشین، گم شده است. به عبارت دیگر تفسیر قرآن کریم برای هدایت بشر می باشد. بسیاری از مفسّران، در طول این سالیان، هدف تفسیر را گم کرده اند؛ برای نمونه، زمخشری به جای این که بپردازد که آیه چه نتایجی را دنبال می کند، بیش تر جنبه ی ادبی را دنبال کرده است؛ فخر رازی بیش تر مباحث حاشیه ای تفسیر را پی گرفته است و برخی از مفسّران تنها به روایت پرداختند.</span><br /><span>هدف تفسیر، که تربیت و هدایت مردم می باشد، گم شده است. به نظر می رسد در قرن پانزدهم هجری تفسیر نمونه، بازگشتی به هدف اصلی داشته است.</span><br /><span>علا مه طباطبایی، در فرازهایی از المیزان، به هدف اصلی تفسیر رجوع کرده است. علمای گذشته ما چقدر به اختلا ف قرائات پرداخته اند، در حالی که هیچ ثمری ندارد؟ از سوی دیگر تفسیر نمونه چقدر به این موضوع پرداخته است؟ یکی دو بار به سراغ آنها رفته و به هدف اصلی بازگشته است. این روی کرد مهمی در تفسیر است.</span><br /><span>یکی دیگر از روی کردهای تفسیری، تفسیر علمی قرآن می باشد که امروزه در دنیا رونق بسیاری گرفته است؛ مانند قرآن و روان شناسی، قرآن و جامعه شناسی، قرآن و مدیریت. از دیگر شاخه های تفسیر علمی، قرآن و کیهان شناسی، قرآن و علوم پزشکی و قرآن و بهداشت روانی است. در جامعه` الا سلا می عربستان بخشی به نام <<قسم الا عجاز قرآن>> وجود دارد. علا وه بر آن هیأت علمی و مجلّه دارند. هر سال نیز همایشی در مورد قرآن و علم برگزار می کنند و مباحث نو پدید را دراین زمینه مطرح می نماید. این همایش در سال گذشته در حوزه برگزار شد. این موضوع نشان می دهد که، در سطح دنیا، به این مسأله توجه زیادی می شود. گاهی اوقات برخی از نکات علمی، تفسیر آیه را عوض می کند؛ مقصود این که امروزه به این سطح در دنیا نگاه می شود و مباحث زیربنایی آن خیلی مهم است. با این حال - متأسفانه - ما کم تر به این مباحث پرداخته ایم؛ مانند بحث قرآن مستشرقان که کاری در حوزه ی ما صورت نگرفته و باید کار بشود. بحث دیگر از مباحث تفسیری، موضوع هرمنوتیک و قرآن می باشد. در این مورد نیز کار جدّی ای صورت نگرفته است. حوزه ها کم تر وارد این موضوع ها می شوند و بیش تر به صورت سنّتی حرکت می کنند. امروزه، این مباحث در دنیا مطرح است. برای نمونه، مبحث جدیدی که مرکز جهانی وارد آن شده و باید روی آن مانور دهد، مسأله ی تفاسیر مقارنه ای و تطبیقی است. در این زمینه دو کتاب نیز نوشته شد؛ کتاب تفسیر تطبیقی و کتاب ایلقار اسماعیل زاده نجارزادگان، و این ها، روی کرد جدید مباحث تفسیری می باشد.</span></p> <p><span><strong>پژوهه:</strong></span><br /><span>فکر نمی کنید در قرآن اگر به علوم پزشکی و علوم فیزیک در قرآن پرداخته شود، در بعضی موارد، برخی آرا به آیات تحمیل گردند یا مثلا ً موجب این شود که مفسّران به انحرافاتی کشیده شوند؟</span><br /><span><strong>رضایی اصفهانی:</strong></span><br /><span>بسیاری از آیات قرآن اشارات علمی دارند؛ مصری ها 1322 آیه را فهرست کردند که اشارات علمی دارند؛ مانند <<الشمس تجری لمستقرله>> یا آیات مربوط به نطفه. به یقین بدون توجه به مباحث علمی نمی شود این آیات را تفسیر کرد؛ در تفسیر آیه ی <<الم یک نطفهً من منی یمنی>> برخی نوشته بودند: <<آیا شما از منی ای که در رحم ریخته می شود.>>، در حالی که این اشتباه فاحش علمی است. هر کسی که اطّلا عات مختصری ازعلوم پزشکی داشته باشد، می داند که منی در رحم ریخته نمی شود، در حالی که بعضی همان معنا را گفته اند. پرداختن به علوم تجربی در تفسیر، برای فهم آیات، ضروری است. ما قائل هستیم که دراین مسأله سه گونه برخورد صورت گرفته است. در کتاب درآمدی بر تفسیر قرآن، درباره ی آن مفصّل بحث نمودیم و این مبحث را سه قسم کردیم: گاهی افرادی درپی استخراج علوم از قرآن بودند. همان طور که شما فرمودید فکر می کردند و علوم را از قرآن بیرون میآوردند. می خواستند همه چیز را از قرآن بگیرند. این نظر، اشتباه است. در قرآن کلّیات مسایل آمده است. این طور نیست که بتوانیم همه ی مسایل فیزیک، شیمی، ریاضی و. را از قرآن بیرون بکشیم. این روش غلط، به تفسیر به راDagger;ی منتهی می شود.</span><br /><span>راه دوم این است که تحلیل نظری بکنیم و از قرآن تحلیل های علمی ثابت نشده ارائه نماییم؛ برای نمونه، نظریه ی انیشتین را بر قرآن تحمیل کنیم. این راه نیز اشتباه است و منجر به تفسیر به رای می شود.</span><br /><span>راه سوم این است که از علوم در فهم قرآن کمک بگیریم. انجام چنین کاری نه تنها اشکال ندارد، بلکه لا زم و ضروری است. در عین حال باید مواظب باشیم و از علوم قطعی استفاده بکنیم؛ مانند بحث نیروی جاذبه و. . باید توجه داشته باشیم که ظاهر آیه با آن سازگار باشد و تحمیلی صورت نگیرد. از سوی دیگر مفسّر شرایط تفسیر را داشته باشد تا طوری عمل نکند که ندانسته چیزی را به اشتباه به قرآن نسبت دهد. تطبیق نظریه های علمی با قرآن، روی کردی قدیمی است و بسیاری از افراد به این راه رفته اند. برخی مواقع نیز اعجازهای علمی قرآن را اثبات کرده اند؛ مانند اشاره به نیروی جاذبه که توسط نیوتن کشف شد و قرآن نیز به آن اشاره کرده است. ما این مطلب را در کتاب پژوهشی در اعجاز علمی قرآن بررسی کردیم. طبق روی کرد جدید، در دنیای امروز، باید به سوی نظریه پردازی های دینی برویم که مطلب مهمی است. فرض کنید که امروزه کلیسا از صدها مشاور علمی استفاده می نماید تا نظریه های مبتنی بر دین را، با شواهد تجربی، ارائه دهد؛ ب?
<div class="TopPost"> <div class="TopPost2"> <div class="Post-title">هامان و ادعای خطای تاریخی در قرآن!</div> </div> </div> <div class="C-post"> <div class="CenterPost"> <p><img src="https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcS1ZAoA3buDjF0bebsoLfYjcC8ivIJJgxxhYQamp;usqp=CAU" alt="https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcS1ZAoA3buDjF0bebsoLfYjcC8ivIJJgxxhYQamp;usqp=CAU" /></p> <div class="corner-top-right corner"> <h1 id="page-title" class="title"><span>هامان و ادعای خطای تاریخی در قرآن!</span></h1> </div> <h2 class="pvp-matn-title rtejustify"><span>چكيده</span></h2> <p class="rtejustify"><span>از زمان نزول قرآن تاكنون مخالفان اسلام كوشيده اند تا آن را ساخته ذهن بشر و برگرفته از منابع پيشين معرفي كنند. فرضيه اقتباس داستان هاي قرآن از متون اديان گذشته يكي از زمينه هاي فعاليت خاورشناسان بوده است. آنها علاوه بر اتهام اقتباس، گاهي پيامبر را به خطاي تاريخي نيز متهم كرده اند. حكايت هامان از اين دست است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>مدعيان خطاي تاريخي قرآن برآن اند كه پيامبراكرم<em>(صلی الله علیه و آله و سلم)</em>بر اثر سوء برداشت از منابع يهودي، هامان وزير خشايارشا را با وزير فرعونِ معاصر حضرت موسي عليه السلام<em>(علیه السلام)</em>اشتباه گرفته است. اين فرضيه به دلايل متقن مردود است؛ بسياري از محققان، كتاب اِستِر را كه وزير خشاريارشا بودن هامان در آن مطرح شده اثري افسانه اي دانسته اند. از سوي ديگر، محتواي گزارش قرآن از هامان هيچ مشكلي با واقعيات تاريخي ندارد، بلكه تحقيقات باستان شناسي ـ كه خود غربي ها انجام داده اند ـ شواهد محكمي در تأييد تاريخي بودن هامان و تعلق او به دربار فرعون در عهد حضرت موسي را به ثبت رسانده است.</span></p> <p class="rtejustify"><span></span></p> <h2 class="pvp-matn-title rtejustify"><span>مقدمه</span></h2> <p class="rtejustify"><span>پيش از بيان مسئله و ذكر پيشينه تحقيق در موضوع مورد بحث، مناسب است كه خواننده با گزارش كتاب مقدس و قرآن درباره شخصيتي كه در اين دو كتاب با نام <<هامان>> آمده است، به اختصار آشنا شود. نام هامان شش بار در قرآن مجيد ذكر شده است (سوره قصص: 6، 8 و 38؛ عنكبوت: 39؛ مؤمن: 24 و 36). در هر شش مرتبه نام وي پس از نام فرعون آمده و از برخي آيات برمي آيد كه او از مقامات عالي رتبه در دستگاه فرعون بوده است؛ چراكه قرآن سپاهياني را به آن دو نسبت داده است ( قصص: 6 و 8).</span></p> <p class="rtejustify"><span>همچنين در دو آيه از هامان و قارون در كنار فرعون ياد شده است (عنكبوت: 39؛ مؤمن: 23-24) كه نشان مي دهد اين دو نيز مانند فرعون داراي مقامي عالي بوده اند و در اداره كشور و رهبري مردم نقش بالايي داشته اند، به طوري كه مخاطب موسي فقط فرعون نيست، بلكه او به همراه معجزاتش به سوي فرعون، هامان و قارون فرستاده شده است ( عنكبوت: 39؛ مؤمن: 23-24). با اين همه، او در رده اي پايين تر از فرعون بوده؛ چون فرعون به او دستور مي داده است ( قصص: 38؛ مؤمن: 36).</span></p> <p class="rtejustify"><span>با اين حال قرآن به مقام خاصي چون وزارت براي او تصريح نكرده است. از اينكه سپاهياني به او و فرعون نسبت داده شده و نيز از اينكه فرعون به او دستور داده براي او بنايي مرتفع بسازد تا به وسايلي دست يابد و از خداي موسي خبر گيرد (ر.ك: قصص: 38؛ مؤمن: 36)، معلوم مي شود كه او در امور لشكري و كشوري صاحب منصب بوده است. از اين رو، بسياري از مفسران از محتواي اين آيات استنباط كرده اند كه هامان، سِمَت وزير و مشاور اعظم فرعون زمان حضرت موسي(ع) را داشته است. با اين حال، شيخ طوسي وزير بودن هامان براي فرعون را با لفظ <<قيل>> آورده كه نشان از قوي نبودن اين نظر در نزد اوست.</span></p> <p class="rtejustify"><span>برخي از خاورشناسان كوشيده اند تا <<هامان>>ي را كه در قرآن ذكر شده بر يكي از شخصيت هاي كتاب مقدس تطبيق كنند. در كتاب مقدس، هامان يكي از شخصيت هاي كتاب اِستِر است كه هفدهمين كتاب در مجموعه عهد عتيق است. مطابق اين كتاب، خشايارشا از همسر خود، ملكه وشتي، به سبب حاضر نشدن در يك ضيافت ملوكانه خشمگين مي شود و به جاي او استر را كه يك دختر يهودي بود، به همسري برمي گزيند. مُردخاي، پسرعموي استر، كه قيم او نيز بوده است، به وي نصيحت مي كند كه يهودي بودنش را از مردم پنهان سازد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>خشايارشا رئيس الوزرايي به نام هامان داشته كه مردي متكبر بوده و از همه انتظار داشته تا در برابرش تعظيم كنند. هنگامي كه مردخاي از تعظيم در برابر او امتناع مي ورزد، هامان سخت خشمگين مي شود و در صدد انتقام از او برمي آيد. او پادشاه را تحريك مي كند تا دستور قتل عام يهوديان را صادر كند. پادشاه، غافل از يهودي بودن استر، دستور را صادر مي كند. هامان فوري دست به كار مي شود و يك چوبه دار براي اعدام مردخاي تهيه مي كند. مردخاي براي استر پيغام مي فرستد و او را از موضوع آگاه مي سازد. استر جان بر كف مي نهد و به پادشاه اعلام مي دارد كه يهودي است و بنابراين، جزو كساني است كه مطابق فرمان شاه بايد اعدام شود. پادشاه چنان عصباني مي شود كه دستور مي دهد هامان را روي چوبه داري كه براي مردخاي تهيه كرده بود اعدام كنند. سپس مردخاي را به جاي هامان به مقام رئيس الوزرائي برمي گزيند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>از آنچه گذشت معلوم شد هامان نام مشتركي است كه در قرآن و عهد عتيق در دو داستان مختلف، با دو فرهنگ، تمدن و آيين متفاوت و با فاصله اي در حدود هزار سال، به كار رفته است. برخي از خاورشناسان و دانشمندان آگاه به كتاب مقدس اين ادعا را طرح كرده اند كه در دربار فرعون چنين شخصيتي وجود نداشته است، بلكه حضور او در داستان موسي و فرعون صرفاً يك اشتباه تاريخي از سوي حضرت محمد(ص) است كه او را از داستان كتاب استر در عهد عتيق به داستان موسي و فرعون برده است! به راستي آيا هامان شخصيتي تاريخي در عهد خشايارشا بوده است؟ آيا امكان ندارد كه هامان شخصيتي تاريخي در دربار فرعون بوده باشد؟</span></p> <p class="rtejustify"><span>ما در اين مقاله در صدديم به اثبات برسانيم كه هامانِ قرآني با واقعيت هاي تاريخي و منابع باستان شناسي تأييد مي شود و به عكس، هامانِ عهد عتيق و برخي ديگر از شخصيت هاي مذكور در داستان هامان در كتاب استر، شخصيت هاي خيالي و افسانه اي هستند و نام آنها وامدار نام برخي خدايان بابِليان و عيلاميان است. و تمدن هاي بابِل و عيلام نيز به احتمال زياد اين نام ها را از مصريان اخذ كرده اند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>فخر رازي ذيل آيه 36 سوره مؤمن به اشكال يهوديان در مورد هامان در قرآن پاسخ مي دهد. او درباره اشكال مي گويد: يهوديان مي گويند كساني كه تاريخ بني اسرائيل و فرعون را بررسي كرده اند اتفاق نظر دارند كه در زمان موسي و فرعون شخصي به نام هامان وجود ندارد، بلكه او مدت ها بعد از اين دوران بوده است، بنابراين، قول به وجود هامان در زمان فرعون يك خطاي تاريخي است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>اشكال كنندگان افزوده اند كه كسي نبايد بگويد وجود شخصي در زمان متأخر مانع از آن نيست كه شخص ديگري با همان نام در زماني قديم تر وجود داشته باشد؛ زيرا اگر در زمان فرعون چنين شخصي بوده، چون موقعيت بالايي در حكومت داشته است بايد شناخته شده باشد. مستشكلان در ادامه به ذكر مثالي پرداخته اند و آن اينكه همه مي دانند شخصي مانند ابوحنيفه سال ها بعد از پيامبر اسلام(ص) بوده است، حال اگر كسي ادعا كند كه ابوحنيفه در زمان پيامبر اسلام(ص) بوده است و بعد هم مدعي شود كه ابوحنيفه معروف غير از آن ابوحنيفه است كه در زمان پيامبر اسلام بوده، كسي اين ادعا را نمي پذيرد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>فخر رازي پس از بيان مفصل اين اشكال، به اختصار به پاسخ مي پردازد. وي مي گويد: زمان بسيار طولاني از عهد موسي و فرعون مي گذرد و اطلاعاتي كه از آن زمان به ما رسيده بسيار مضطرب و نامطمئن است. از اين رو نمي توان در اين مورد به قول اهل تاريخ اعتماد كرد؛ بنابراين، اخذ به سخن خداوند در قرآن اولي است. وي در ادامه مقايسه وضع هامان با مثال ابوحنيفه را قياس مع الفارق مي داند؛ چراكه عهد ابوحنيفه و عصر پيامبر بسيار به ما نزديك است و اطلاعات ما از اين دوران مشوش نيست.</span></p> <p class="rtejustify"><span>ملاحظه مي شود كه جواب فخر رازي در آنجا كه مي گويد اعتماد به سخن خداوند در قرآن اولي است، با پيش فرض ما مسلمانان پذيرفته است، اما غيرمسلماناني را كه به قرآن اعتقادي ندارند قانع نمي كند. البته مضبوط نبودن تاريخ دوران موسي و فرعون درست است و كسي نمي تواند به صرف نيافتن نام هامان در منابع مربوط به زمان فرعون، وجود او را منكر شود؛ چون حقيقت آن است كه اطلاعات موجود و موثق از آن دوران بسيار اندك است. آيت الله معرفت نيز در كتاب شبهات و ردود به اين موضوع پرداخته اند.</span><br /><span>در اين پژوهش ضمن بهره گيري از تحقيقات انجام شده، با روش تحليل تاريخي ادعاهاي مطرح شده از سوي مستشرقان رد و ديدگاه قرآن اثبات شده است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>از اين رو بر دو نكته در داستان هامان تأكيد مي كنيم: يكي كالبد شكافي كتاب استر و ارائه شواهدي كه حكايت از آن دارد كه هامانِ عهد عتيق شخصيتي تاريخي نيست، و ديگري ارائه ادله و شواهدي بر اين كه هامانِ قرآن شخصيتي تاريخي مربوط به عصر موسي و فرعون است.</span></p> <p class="rtejustify"><span></span></p> <h2 class="pvp-matn-title rtejustify"><span>سخن مدعيان اشتباه تاريخي در قرآن</span></h2> <p class="rtejustify"><span>مدعيان اشتباه تاريخي در قرآن، هامان پسر همداتاي را شخصيتي مي دانند كه از نظر تاريخي نخستين بار در كتاب اِستِر - و به عنوان وزير خشايارشا، شاه ايران (460- 486 قبل ازميلاد)- از او ياد شده است. حوادث كتاب استر از نظر تاريخي مربوط به حدود 1100 سال پس از زمان فرعون است. آنها اين سؤال را طرح مي كنند كه چگونه هامان به قرآن راه يافته است؟</span></p> <p class="rtejustify"><span>خاورشناسان مدعي اند پيامبر نام او را در كنار قارون ديده و به اشتباه تصور كرده او هم عصر قارون و موسي بوده و بر همين اساس نام او را در كنار فرعون معاصر موسي در قرآن وارد كرده است. محققان غربي نتوانسته اند هويت تاريخي هامان در قرآن را درك كنند و لذا بر آن اساس نتيجه مي گيرند كه محمد<em>[صلی الله علیه و آله]</em>مطالبي از كتاب مقدس شنيده يا خوانده ولي دچارسوء فهم شده و هامان وزير خشايارشا را با وزير فرعون اشتباه گرفته است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>اسقف لودويكو ماراچي، (1612ـ1700) دومين مترجم قرآن به زبان لاتين، به اين موضوع اشاره كرده است. او مي گويد: <<محمد داستان هاي مقدس را مخلوط كرده است. او هامان را وزير فرعون دانسته، در حالي كه در حقيقت او وزير خشايارشا بوده است>>.</span><br /><span>جورج سيل مترجم قرآن به زبان انگليسي، نيز در ترجمه خود از قرآن همين ادعا را طرح مي كند.</span><br /><span>تئودورنولدكه، زبان شناس آلماني، نيز در مقاله اي كه سال 91م در دائره المعارف بريتانيكا به چاپ رسيده است، با لحني بسيار نامناسب مي گويد: <<نادان ترين يهوديان نيزهيچ گاه هامان (وزيرخشايارشا) را با وزير فرعون اشتباه نمي گيرند>>.</span><br /><span>دائره المعارف اسلام نيز ذيل مدخل <<هامان>> مي نويسد: <<هامان نام شخصي است كه قرآن به علت يك اشتباهِ هنوز نامشخص به جاي وزير خشايارشا در كتاب استر، او را مربوط به فرعون مي داند>>.</span><br /><span>اين ادعا را خاورشناسان ديگري مانند هنري لامنس ، ژوزف هورويتس، چار كالتر توري (1956-63)، و ابن وراق نيز تكرار كرده اند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>آرتورجفري كه اثري مشهور به نام واژه هاي دخيل درقرآن نوشته است نيز در اين باره مي گويد: <<هامان درقرآن، به عوض آنكه در داستان استر ظاهر شود، به صورت يكي از بزرگان دربار فرعون در مصرِ دوران حضرت موسي پديدار مي گردد. بعضي از مفسران كوشيده اند كه بگويند اين هامان غير از هامان داستان استر است، اما ترديد نيست كه مراد از هامان، همان كسي است كه در باب 3 كتاب استر است و ما منشأ اين درهم آميختگي را مي توانيم در سوره عنكبوت آيه 39 و سوره مؤمن آيه 24 بيابيم كه هامان با قارون ذكر شده است؛ زيرا در افسانه هاي تلمودي نيز هامان با قارون به هم پيوستگي يافته اند>>.</span><br /><span>در بررسي ادعاهاي مذكور به چند نكته بايد توجه كرد. از روند شكل گيري اين فرضيه معلوم مي شود كه مدعيان بر اساس چند پيش فرض كه آنها را مسلّم انگاشته اند، به اين داوري رسيده اند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>اين پيش فرض ها عبارت اند از:</span><br /><span>1. چون كتاب مقدس در مقايسه با قرآن قدمت بيشتري دارد، مطالبي كه در اين دو كتاب داراي عناصري مشترك است، اصل و حقيقت آن را بايد در كتاب مقدس پي گيري كرد. به عبارت ديگر، كتاب مقدس و متون پيشين، سنجه اي خطاناپذير براي ارزيابي قرآن فرض گرفته شده است.</span><br /><span>2. حضرت محمد(ص) با استفاده از ميراث مكتوب و شفاهي به جاي مانده از اديان و فرهنگ هاي ديگر، به ويژه يهوديت و مسيحيت، متن قرآن را پديد آورده است.</span><br /><span>3. شخصيتي به نام هامان، تنها يك وجود تاريخي دارد و آن هم كسي است كه وزير خشايارشا بوده است؛ بنابراين هر فرض ديگري كه او را مربوط به عصر ديگري در نظر بگيرد مردود است و گوينده آن، دچار خطاي تاريخي شده است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>با توجه به اين پيش فرض ها آنها داستان هامان در قرآن را متأثر از داستان هامان در كتاب استر دانسته اند.</span><br /><span>مسلمانان در مقابل اين پيش فرض ها ـ كه هيچ يك از آنها ثابت نشده است ـ بر اين باورند كه قرآن سخن خداست و هيچ سخن باطلي در آن راه ندارد. از اين رو گزارش هاي تاريخي آن عين واقعيت تاريخي است. از سوي ديگر، تشابه نام برخي شخصيت ها در قرآن و كتاب مقدس هيچ دليلي بر اقتباس قرآن از كتاب مقدس و هيچ كتاب ديگري نيست. همين طور، قدمت يك متن، دليل بر صحت آن و سنجه بودنش براي ديگر متون نيست؛ زيرا چه بسا متني قدمت بيشتري داشته باشد، اما در عين حال دچار تغيير و تحريف شده يا آنكه اساساً اصل آن مخدوش باشد.</span><br /><span>ما پيش فرض هاي خاورشناسان را نمي توانيم بپذيريم و نيز نمي خواهيم صرفاً بر اساس باور مسلمانان مبني بر حقانيت قرآن به شبهه مطرح شده پاسخ بگوييم، بلكه مي خواهيم با روش تحليل تاريخي به رد ادعاهاي مطرح شده و اثبات ديدگاه قرآن بپردازيم تا براي مسلمان و غيرمسلمان حجتي بر حقّانيت قرآن كريم باشد.</span></p> <p class="rtejustify"><span></span></p> <h2 class="pvp-matn-title rtejustify"><span>هامان و كتاب استر در مواجهه با چالش تاريخيت</span></h2> <p class="rtejustify"><span>از آنجا كه پيش فرض مدعيان خطاي تاريخي در قرآن اين است كه هامان نام شخصيتي است تاريخي كه در دوره هخامنشيان در دربار ايران بوده است، زير سؤال بردن اين پيش فرض و مخدوش ساختن آن، حقيقت جويان را به اين امر رهنمون مي سازد كه اين نام را نويسنده يا نويسندگان كتاب استر از فرهنگ و تمدن هاي ديگر وام گرفته و چنين داستاني فراهم ساخته اند. اين وام گيري نام ها ممكن است به فرهنگ و تمدن مصر ختم شود كه نتيجه آن، اثبات تاريخيت شخصيت هامان در زمان موسي و فرعون است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>قبل از بيان خدشه در تاريخيت كتاب استر، يادآوري مي شود كه فقط اين كتاب از هامان به عنوان وزيرخشايارشا ياد مي كند؛ نه در جاي ديگري از كتاب مقدس و نه در منبع مستقل ديگري، از چنين شخصيتي نام برده نشده است. در منابع تاريخي ايران نيز نامي از هامان به عنوان وزير خشايارشا و اعدام وي به دست او، آن طور كه در كتاب استرآمده، نيست. دائره المعارف ايرانيكا نيز به اين نتيجه رسيده است كه داستان استر و شخصيت هاي مطرح در آن در منابع تاريخي نيامده است؛ از اين رو هامان شخصيتي افسانه اي است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>حال اين سؤال را بايد پاسخ داد كه اين يگانه منبعي كه از هامان به عنوان وزير خشايارشا نام برده تا چه حد از وثاقت و تاريخيت برخوردار است. بايد گفت كه ترديدهاي جدي در مورد تاريخي بودن كتاب استر وجود دارد. به اذعان بسياري از محققان غربي، كتاب استر وجه تاريخي ندارد و بيشتر رنگ داستان و رمان دارد. دائره المعارف يهودي اذعان مي كند كه:</span><br /><span>بالنسبه شمار اندكي از محققان معاصر، بستر روايات كتاب استر را تاريخ مي دانند. اكثر قابل توجهي از مفسران و شارحان [كتب مقدس] به اين نتيجه رسيده اند كه كتاب، بخشي از يك افسانه و داستان محض است، گرچه برخي از نويسندگان كوشيده اند با تلقي آن به عنوان يك رمان تاريخي، اين نظر را نقد كنند.</span><br /><span>دائره المعارف جهاني يهود نيز با ذكر مثال هايي از نكات مورد توجه محققان درباره محتواي تاريخي كتاب استر مي گويد:</span><br /><span>اكثرمحققان، كتاب را افسانه و داستان هايي مي دانند كه بازگو كننده آداب و سنت هاي معاصري است كه با ظاهر و آهنگي قديمي ارائه شده تا از حمله و هجوم به آن اجتناب شود. آنها خاطرنشان كرده اند 127 ولايتي كه نامشان دركتاب آمده با 20 ساتراپي باستاني ايران در مغايرتي عجيب است. يا حيرت آور است كه چگونه استر، يهودي بودن خودش را مخفي مي كند، در حالي كه مردخاي كه پسرعمو و در عين حال قيم او بوده به عنوان يك يهودي شناخته شده بوده است. نيز غيرممكن مي نُمايد كه يك غير ايراني به عنوان نخست وزير يا ملكه انتخاب شود، و اينكه رويدادهاي كتاب، اگر به راستي واقع شده اند نمي توانسته با بي توجهي مورخان روبه رو شده باشد. لحن به كار رفته در كتاب، ساختار ادبي و جايگاه كتاب، بيشتر به يك داستان رومانتيك اشاره دارد تا يك وقايع شمار تاريخي. برخي پژوهشگران حتي منبع اين اثر را كاملاً غير يهودي رديابي كرده اند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>سموئيل كندي درباره كتاب استر مي نويسد:</span><br /><span>كتاب استر همه چيز مي تواند باشد جز تاريخ؛ داستاني افسانه آميز است كه غرض ظاهري اين افسانه آن بوده است كه براي جشن گرفتن عيد پوريم، يك حقانيت و واقعيت تاريخي ذكر كند. كتاب استر اطلاعات نادرستي را در مورد فارس نيز ارائه مي دهد. در اين كتاب آمده است كه خشايارشا بر 127 ولايت حكمراني مي كند؛ و حال آنكه در حقيقت تعداد ولايات تحت حكم او 27 تا بوده است.</span><br /><span>به نظر سموئيل كندي، كتاب استر سرشار از انديشه ها و تصوراتي است كه از ادبيات اساطيري بابل سرچشمه گرفته است؛ چراكه انديشه غلبه يك زن بر يك پادشاه بيگانه بيشتر با روحيه بابليان قرن پنجم پيش از ميلاد مناسبت دارد تا با فكر يهودي.</span></p> <p class="rtejustify"><span>علاوه بر اين، نام هيچ يك از قهرمانان كتاب استر يك اسم واقعي يهودي نيست. به استثناي شاه اخشورش (خشايارشا)، بقيه، نام خدايان بابلي و عيلامي دارند. نام استر معادل <<ايشتار>> است. بانوي قهرمان داستان حتي در باب دوم، آيه هفتم، هدسه خوانده مي شود كه از القاب خاص ربه النوع بابلي است. استر و مردخاي، بابلياني هستند كه نقاب يهودي به چهره زده اند. دشمن آنها، هامان، را مي توان بر مبناي زبان شناسي با <<هومان>>، يك خداي عيلامي، يكي دانست. <<وَشتي>>، ملكه پارس را هم، كه استر جاي او را مي گيرد، بر همان ترتيب مي توان با <<مشتي>> يك ربه النوع عيلامي تطبيق داد. از اين رو كندي معتقد است اساس كتاب استر در عهد عتيق يك افسانه بابلي قرن پنجمي مي باشد كه كشمكش و مرافعه مردوخ (مردخاي) و ايشتار (استر) را با خشايارشا (شاه اخشورش) بيان مي كند. همانندي ها آن قدر زياد است كه نمي توان آن را بر تصادف حمل كرد. از آن جا كه مردخاي (مردوخ: خداي بابلي) و استر (ايشتار: خداي بانوي بابلي) پيروزي مي يابند، پس اين افسانه در بابل پرداخته شده است. قاموس كتاب مقدس هم اذعان دارد كه نام هاي موجود در كتاب استر، نام هايي بابلي يا عيلامي است؛ مردخاي از مردوخ خداي اصلي بابلي و هِمان يا هُمّان يكي از خدايان اصلي عيلامي است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>با توجه به اينكه ارتباط كشور و تمدن عيلام با دنياي متمدن باستان از دوره هاي پيش از تاريخ برقرار بوده است و آثاري كه در مصر در دوران پيش از سلسله ها به دست آمده به خوبي اين ارتباط را با شوش ـ كه در زمان خشايارشا پايتخت هخامنشيان بوده است ـ نشان مي دهد و اين نكته را بارها دانشمندان و محققان تاريخ هنر تذكر داده اند، و با توجه به تحقيقات دو سده اخير باستان شناسي كه نمونه آن در ادامه خواهد آمد، اين احتمال قوت مي گيرد كه نام هامان از تمدن مصر به تمدن عيلام منتقل شده است. بنابراين، با اين ادله و شواهد بيانگر غير تاريخي بودن داستان هامان در كتاب مقدس و با توجه به شواهد وام گيري فرهنگي عيلاميان از مصريان، اكنون بايد گفت آنچه ثابت مي شود، خطاي تاريخي كتاب مقدس است و نه خطاي تاريخي قرآن كريم.</span></p> <p class="rtejustify"><span>برخي از صاحب نظران بر اين باورند كه چون در زبان فارسي لفظي كه با هامان قرابت داشته باشد موجود نيست و در ميان درباريان خشايارشاه شخصي بدين نام وجود ندارد، مي توان گفت كه يهوديان به يكي از وزراي خشايارشا به مناسبت شباهتي كه با هامان وزير فرعون داشته و مانند او با يهود دشمني مي ورزيده لقب هامان داده اند.</span><br /><span>در مورد غير تاريخي بودن داستان استر و برخي قهرمانانش، شواهد ديگري نيز وجود دارد كه اين كتاب را از گردونه كتاب هاي تاريخي يهود خارج مي كند. از سال 1947 تا 1956 ميلادي كه حدود يك صد قطعه از طومارهاي بحرالميت در قُمران با اسفار متعدد عهد عتيق تطبيق شدند، همه اسفار عهد عتيق در آن وجود داشت جز سِفر استر. يادآوري مي شود كه طومارهاي بحرالميت مربوط به گروه اِسِنيان از يهوديان است كه هم اكنون ترجمه اين مخطوطات نيز به چاپ رسيده و در دسترس همگان است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>ديگر آنكه در كتب عهد جديد نيز هيچ نقل قول يا اشاره اي به كتاب استر نشده است. حبيب سعيد مي نويسد: هيچ دليلي وجود ندارد كه مشخص كند چه كسي نويسنده اين كتاب است و در چه زماني نوشته شده است. فقط برخي بر آن اند كه با توجه به اينكه ديدگاه هاي مكابيان در آن بازتاب يافته، مي توان حدس زد كه حدود سال 130 پيش از ميلاد مسيح نوشته شده است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>برخي از شارحان كتاب مقدس نيز با اين دليل كه در منابع موجود تاريخي ايران هيچ نامي از ملكه وَشتي، يا استر يا مردخاي يا هامان ديده نمي شود بر اين نظرند كه اساساً اين داستان تاريخي نيست. همچنين آنها مي گويند كه كتاب استر يگانه كتابي است كه اصلاً در آن از خداوند نام برده نشده است و از همين رو برخي از قدما در معتبر بودن آن ترديد كرده و در رديف كتاب هاي قانوني جاي نداده اند.</span></p> <p class="rtejustify"><span></span></p> <h2 class="pvp-matn-title rtejustify"><span>تاريخي بودن هامان در داستان موسي و فرعون در قرآن</span></h2> <p class="rtejustify"><span>مدعيان وجود اشتباه تاريخي در قرآن مي گويند چون بر اساس متون مذهبي يهود، تنها يك هامان و آن هم وزيرخشايارشا وجود تاريخي دارد، پس هامان قرآن كه در زمان موسي(ع) و معاصر فرعون بوده خطاي تاريخي و سوء برداشت پيامبر در اقتباس از منابع يهودي به شمار مي آيد. مناسب است براي بررسي اين ادعا، نگاه ديگري به آيات قرآني بيندازيم. سه مطلب اساسي از آيات مورد اشاره در مورد فرعون و هامان استفاده مي شود. ادعاي خدايي فرعون ( قصص: 38)، دستور فرعون به هامان براي ساختن برجي بلند از آجر (همان)، و حضور شخصي بلند پايه به نام هامان در دربار فرعونِ معاصرحضرت موسي(ع). ( قصص: 6 و 8).</span><br /><span>بر اساس دائره المعارف بريتانيكا، ريشه لغوي فرعون ازكلمه مصري فيرا <<per 'aa>>، به معني خانه بزرگ يا مكان سلطنتي در مصر باستان است. اين كلمه بعدها براي عنوان سلسله پادشاهان مصر، در فاصله سال هاي 1539 تا 1292 پيش از ميلاد مسيح استفاده مي شده است. مصريان به خدايي فرعون اعتقاد داشتند. فرعون حتي پس از مرگش نيز الهي باقي مي ماند و در حكم پدر خداي آسمان و خدايان خورشيد قرار مي گرفت و قدرت و جايگاه مقدس خود را به فرعون جديد يعني پسرش منتقل مي كرد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>فرهنگ مصوّر كتاب مقدس نيز در مورد فرعون مي گويد: <<مصريان معتقد بودند او خداست. در طول حكمراني فرعون، او پسر <<رَع>> (Ra)، خداي خورشيد و تجسّم هوروس بود. او از طرف خدايان با مسئوليتي الهي آمده بود تا براي آنان بر زمين حكومت كند. سخن او قانون و او مالك هر چيز بود>>.</span></p> <p class="rtejustify"><span>درباره ساخت بنايي بلند از آجر به دستور فرعون يافته هاي باستان شناسي در بستر نيل و ساحل آن نشان از مقبره ها و ساختمان هايي دارد كه از آجر ساخته شده اند. در تفاسير روايي چنين آمده كه بناي آجري نخستين بار در زمان فرعون ساخته شد. ولي اين امر صحيح به نظر نمي رسد، بلكه بايد گفت ساخت بناهاي آجري در عصر فرعون رواج داشته است؛ چراكه مصري ها از پنج هزار سال پيش از ميلاد از آجر استفاده مي كرده اند.</span><br /><span>در مورد مطلب سوم، همان گونه كه گفته شد بيشتر مفسران مسلمان بر اساس استنباط از ظاهر آيات قرآن، هامان را وزير فرعون دانسته اند. با اين حال، هيچ مفسري تاكنون هويت وي را از نظر زبان شناسي بررسي نكرده است.</span><br /><span>يكي از محققان فرانسوي كه از اين زاويه به اين بحث توجه كرده، موريس بوكاي (1998-1920) است. او معتقد بود از آنجا كه هامان درزمان موسي(ع) مي زيسته، بهترين منبع براي شناسايي وي و بررسي نام او، يك متخصص در زبان و خط باستاني مصر، هيروگليف است. او رايزني خود را با يكي از برجسته ترين مصرشناسان فرانسوي كه با زبان عربي قديم نيز آشنا بوده، چنين شرح مي دهد:</span><br /><span>من كلمه هامان را با همان نگارش قرآني كپي كرده و به وي نشان دادم و به او گفتم كه اين كلمه از يك جمله، در متني مربوط به قرن هفتم ميلادي گرفته شده و جمله مربوط به شخصي است كه با تاريخ مصر مرتبط بوده است. او به من گفت كه در چنين حالتي او اين كلمه را نويسه گرداني [نقل عين تلفظ كلمه يا عبارتي از زباني به زبان ديگر] اسمي هيروگليفي مي داند، اما در عين حال مطمئن است كه متني مربوط به قرن هفتم ميلادي نمي تواند حاوي اسمي به زبان هيروگليف باشد؛ چون در آن زمان هيروگليف كاملاً از بين رفته بوده است.</span></p> <p class="rtejustify"><span>او به منظور تأييد استنتاج خود به من پيشنهاد كرد تا به لغت نامه اسامي اشخاص در پادشاهي نوين (مصر) نوشته هرمن رنك (Herman Rank) مراجعه كنم كه ممكن است اين اسم را به نگارش هيروگليف پيدا كنم. من تمام آنچه را آن متخصص احتمال داده بود پيدا كردم و نويسه گرداني هامان را به زبان آلماني در آن فرهنگ يافتم و همچنين از اينكه شغل او را نيز يافتم متحيرشدم: فرمانده كارگران در معادن سنگ؛ دقيقاً مطابق آنچه از دستور فرعون به او در قرآن برداشت مي شود. هنگامي كه من تصوير صفحه مربوط از فرهنگ اسامي مصري در مورد هامان را با صفحه اي از قرآن كه در آن نام هامان آمده به كارشناس فرانسوي نشان دادم، او هيچ حرفي براي گفتن نداشت.</span></p> <p class="rtejustify"><span>در گذر زمان، خط هيروگليف به مانند خط ميخي پارسي به فراموشي سپرده شد و تا صدها سال، هيچ كس نمي توانست خطوط هيروگليف حك شده بر معابد و آرامگاه فراعنه را بخواند و اكثر مردم مي پنداشتند كه اين خطوط و اشكال عجيب براي طلسم و جادوي مكان هاي مقدس حك شده است. از اين رو تا ساليان دراز پي بردن به اسرار مصر باستان به صورت معمايي پيچيده و دست نيافتني شده بود تا اينكه افرادي ناخواسته و اتفاقي توانستند كليد ورود به دنياي مصر باستان را كشف كنند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>در سال 1798 ناپلئون بناپارت به مصر لشكر كشيد. يك سال بعد از آن، سربازان ارتش فرانسه به هنگام حفر يك سنگر براي مقابله با نيروهاي انگليسي در روستاي رُزِتا ـ الرشيد كنوني ـ سنگ سياه بزرگي را پيدا كردند و آن را <<سنگ رُزِتا>> ناميدند. روي اين سنگ متن يكساني با سه خط هيروگليف، دموتيك و يوناني حك شده بود. با ترجمه متن شناخته شده يوناني مشخص شد كه اين سنگ 2200 سال قدمت دارد و مربوط به دوره سلطنت بطلميوس پنجم است. در اين كتيبه كاهنان از كارهايي كه پادشاه جوان براي معابد و مردم مصر انجام داده بود تعريف كرده و سلطنت او را مورد تأييد قرار داده بودند. با استفاده از اين سنگ بود كه مصرشناس برجسته فرانسوي، ژان فرانسوا شامپوليون (1790ـ32م) توانست خط هيروگليف را رمزگشايي كند و از آن پس، امكان ترجمه متون ديگر هيروگليف نيز فراهم شد. بنابراين مي توان گفت كه كتيبه سنگي روزتا، شاه كليد كشف رمز خط هيروگليف شد.</span><br /><span>متن موجود در فرهنگ سه جلدي هرمن رنك در تصوير زير آمده است. اين متن به نام هامان اشاره دارد و نويسنده آن را از كتاب والتر رسينسكي برداشت كرده است. رسينسكي محقق در زبان هاي باستاني مصر است و كتابش را در 1906م درباره نوشته هاي قديمي مصري در موزه <<هاف>> وين نوشته است.</span><br /><span>رسينسكي اظهار مي دارد كه نام هامان بر ستون سنگي يك <<در>> حك شده، كه اكنون در آن موزه در اتريش نگهداري مي شود. رسينسكي متن سنگ نبشته را در كتاب خود آورده و بخش هايي از آن را ترجمه كرده است. سنگ نبشته مذكور در تصوير ذيل آمده است.</span><br /><span>توضيحات فني تصوير فوق نيز در متن زير از كتاب رسينسكي آمده است.</span></p> <p class="rtejustify"><span><< >> در شكل بالا، نمايشگر نام هامان به خط هيروگليف و << >> و << >> بيان موقعيت و جايگاه اجتماعي اوست كه رسينسكي ترجمه آن را به زبان آلماني با عبارت <<Vorsteherder Steinbruch arbeiter>> درج كرده كه به معناي <<فرمانده كارگران درمعادن سنگ>> است.</span><br /><span>ديدگاه ديگر كه پيش از اين تحقيقات مورد توجه برخي محققان بوده اين است كه واژه هامون معرّب <<آمون>> مي باشد. آمون واژه اي بسيار معروف در تاريخ و فرهنگ مصر باستان و نام خداي ناديدني شهر تِبس است كه بعدها خداي خدايان شد و معابد بسياري براي پرستش اين خداي قدرتمند در مصر ساخته شد.</span></p> <p class="rtejustify"><span>آيت الله معرفت معتقد است همان طور كه <<ابراهيم>> معرّب أب رام (به معناي جدّ بزرگ) و نيز <<سامري>> معرّب شمروني (منسوب به قبيله شمرون) است، هامون نيز مي تواند معرّب آمون باشد. تعجبي هم نيست كه نام معبد آمون بر بزرگ كاهنان اين معبد ـ كه نزد فرعون مقامي والا يافت ـ بماند. همان طور كه واژه فرعون نيز در اصل نام مكان است و حتي در دوره عثماني برخي خلفا نام <<باب عالي>>، كه اسم مكان است، بر خود داشته اند.</span></p> <p class="rtejustify"><span>ابومنصور جواليقي(465- 540ه ق) مؤلف كتاب المعرّب نيز هامان را لفظي معرَّب مي داند. او مي گويد: <<هامان، اسمي اعجمي است و البته بر وزن فَعلان از فعل هوَّمت (خواب سبكي كردم) و از هامَ ـ يهيمُ (عاشق شد) نيست>>. خزائلي نيز مي نويسد: در ميدراش ها، يكي از رؤساي بزرگ سَحَره فرعون <<يام>> ناميده شده؛ بنابراين، نزديك ترين احتمال آن است كه هامان را صورت تغيير يافته <<يام>> بدانيم.</span></p> <p class="rtejustify"><span>دائره المعارف قرآن ـ چاپ ليدن هلند ـ به عنوان آخرين مرجع معتبرغربي در مورد قرآن، نسبت به ديگر منابع متقدم، جانب انصاف را رعايت كرده و در كنار اشاره به قول مشهورمحققان غربي در مورد هامان، به ديدگاه مذكور نيز توجه داشته و احتمال مي دهد كه هامان، معرّب كلمه مصري ها، آمِن، باشد كه عنوان بالاترين روحاني و شخص دوم بعد از فرعون بوده است.</span><br /><span>با توجه به آنچه ذكر شد هم شواهد تاريخي و هم منابع باستان شناختي از آن حكايت دارد كه هامان، واژه اي است كه خود يا مشابه آن در مصر باستان كاربرد داشته است و مناسبت معنايي اين واژه ها در مصر باستان با جايگاه هامانِ مذكور در قرآن كاملاً آشكار است.</span></p> <p class="rtejustify"><span></span></p> <h2 class="pvp-matn-title rtejustify"><span>نتيجه گيري</span></h2> <p class="rtejustify"><span>1. خاورشناسان بر اساس پيش فرض هاي اثبات نشده اي ادعا كرده اند كه هامان در قرآن با يك اشتباه تاريخي از داستان كتاب مقدس در مورد خشايارشا به داستان موسي و فرعون راه يافته است.</span><br /><span>2. مدعيان اقتباس قرآن از كتاب مقدس پنداشته اند كه هامانِ كتاب مقدس، شخصيتي تاريخي مربوط به زمان حكومت هخامنشيان در شوش است، در حالي كه منابع مستقل تاريخي وجود چنين شخصي را در آن زمان تأييد نمي كند.</span><br /><span>3. منابع تاريخي حاكي از آن است كه هامان، مُردخاي و اِستر در داستان مربوط به خشايارشا، شخصيت هايي افسانه اي و خيالي اند كه نام آنها از نام هاي واقعي مربوط به تمدن هاي ديگر ـ چون بابل و عيلام ـ وام گرفته شده است.</span><br /><span>4. ارتباط بين تمدن مصر و تمدن هاي بابل و عيلام از يك سو، و نتايج كشفيات جديد در مورد نام هامان بر سنگ نوشته هاي هيروگليف مصري، اين احتمال را قوت مي بخشد كه نام هامان از فرهنگ مصر به بابل و عيلام منتقل شده باشد و در نهايت، نويسنده كتاب استر نيز از اين نام ها براي داستان پردازي خود الهام گرفته باشد.</span><br /><span>5. با توجه به موارد پيش گفته، در اين ميان اگر كسي دچار اشتباه تاريخي شده باشد، نويسنده يا نويسندگان كتاب استر اند و نه قرآن و پيامبر اسلام.</span></p> <p class="rtejustify"><span></span></p> <p class="rteleft"><span><strong>نویسنده: محمدكاظم شاكر، محمدسعيد فياض</strong></span></p> <p class="rtejustify"><span></span></p> <div class="field field-type-text field-field-content-sources"> <div class="field-label"><span>منابع:</span></div> <div class="field-items"> <div class="field-item odd"> <p><span>قرآن شناخت، سال سوم، شماره اول</span></p> </div> </div> </div> </div> </div>
<div class="hsContent text-center px-2 py-3 position-relative"> <div class="text"> <p><img class="alignnone size-full wp-image-5919 aligncenter lazyloaded" src="https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/03/Ahmad-Solo-13-scaled.jpg" alt="دانلود آهنگ احمد سلو به نام سیزده" width="400" height="400" data-srcset="https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/03/Ahmad-Solo-13-scaled.jpg 400w, https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/03/Ahmad-Solo-13-300x300.jpg 300w, https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/03/Ahmad-Solo-13-150x150.jpg 150w" data-src="https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/03/Ahmad-Solo-13-scaled.jpg" data-sizes="(max-width: 400px) 100vw, 400px" /><audio width="300" height="32" preload="none" src="https://dl.music-ava.com/Music/1399/music/Ahmad%20Solo%20%E2%80%93%2013%20[128].mp3" controls="controls"></audio></p> </div> </div> <h2 class="text-white"><a class="text-white fw-bold" title="دانلود آهنگ احمد سلو به نام مثلا" href="https://music-ava.com/%d8%a7%d8%ad%d9%85%d8%af-%d8%b3%d9%84%d9%88-%d9%85%d8%ab%d9%84%d8%a7/" rel="bookmark">دانلود آهنگ احمد سلو به نام مثلا</a></h2>
<div class="hsContent text-center px-2 py-3 position-relative"> <p><img class="size-full wp-image-6629 aligncenter lazyloaded" src="https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/04/Ahmad-Solo-Shok-scaled.jpg" alt="دانلود آهنگ احمد سلو به نام شوک" width="400" height="400" data-srcset="https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/04/Ahmad-Solo-Shok-scaled.jpg 400w, https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/04/Ahmad-Solo-Shok-300x300.jpg 300w, https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/04/Ahmad-Solo-Shok-150x150.jpg 150w" data-src="https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/04/Ahmad-Solo-Shok-scaled.jpg" data-sizes="(max-width: 400px) 100vw, 400px" /></p> </div> <ul class="d-flex flex-wrap align-items-center justify-content-between py-3 px-2"> <li class="d-inline-flex align-items-center me-2 date hsHeartBeatAnim"></li> <li class="d-inline-flex align-items-center me-lg-3 mt-2 mt-lg-0 order-5 order-lg-0 mainPlayer"><audio width="300" height="32" preload="none" src="https://dl.music-ava.com/Music/1400/02//Ahmad%20Solo%20%E2%80%93%20Shok%20[128].mp3" controls="controls"></audio></li> <li class="d-inline-flex align-items-center comments hsHeartBeatAnim"></li> </ul> <h2 class="text-white">دانلود آهنگ احمد سلو به نام سیزده</h2>
<div class="hsContent text-center px-2 py-3 position-relative"> <p><img class=" lazyloaded" src="https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/06/Ahmad%20Solo%20-%20Fake.jpg" alt="احمد سلو فیک" width="400" height="400" data-src="https://music-ava.com/wp-content/uploads/2021/06/Ahmad Solo - Fake.jpg" /></p> </div> <ul class="d-flex flex-wrap align-items-center justify-content-between py-3 px-2"> <li class="d-inline-flex align-items-center me-2 date hsHeartBeatAnim"></li> <li class="d-inline-flex align-items-center me-lg-3 mt-2 mt-lg-0 order-5 order-lg-0 mainPlayer"><audio width="300" height="32" preload="none" src="https://dl.music-ava.com/Music/1400/03/11/Ahmad%20Solo%20%E2%80%93%20Fake%20[128].mp3" controls="controls"></audio></li> <li class="d-inline-flex align-items-center comments hsHeartBeatAnim"></li> </ul> <h2 class="text-white">دانلود آهنگ احمد سلو به نام شوک</h2>
<p><span>آموزش نصب کردن تم در کالی لینوکس</span></p> <p><span>مراحل :</span></p> <p><span>ابتدا ترمینال را باز کرده و دستور apt-get gnome-tweak-tool را وارد میکنیم</span></p> <p><span>بعد از نصب کردن gnome-tool دستور زیر را در ترمینال اجرا میکنیم</span></p> <p><span>gnome-tweak-tool</span></p> <p><span>خب حالا به محل نصب تم ها در کالی رفتیم .</span></p> <p><span>خب حالا برای دانلود کردن تم مورد علاقه ی خود به سایت gnome-look.org رفته و تم مربوطه را دانلود کنید</span></p> <p><span>حالا بعد از دانلود تم مورد نظر فایل تم رو در مسیر زیر کپی میکنید</span></p> <p><span>computer/usr/share/themes</span><br /><span>و بعد تم را از حالت فشرده خارج کرده و در انجا paste</span><br /><span>حالا یه بار برنامه را ببنید و بعد با دستور gnome-tweak-tool وارد بخش مورد نظر شده و تم را انتخاب کنید.</span></p> <p></p>
<h2><img style="font-size: 13px;" src="http://s1.picofile.com/file/7778951933/527275257026075.png" alt="http://s1.picofile.com/file/7778951933/527275257026075.png" width="548" height="369" /></h2> <div class="post-body"> <div id="postbody"> <p dir="ltr"><span lang="FA">وردمون یادمون می ره میریم از اونجا می گیریم (منظور همان</span><span lang="EN">forgot password</span><span lang="FA">است</span><span lang="EN">)</span></p> </div> <p></p> <p></p> <div id="posttitle"><br /><br /><br /><a title="تورانسل" href="http://torancell.blogsky.com/">هک بلاگفای دوستان</a><br /><br /></div> <p></p> <div id="postbody"> <p dir="ltr">اولین پست رو یکی از جذاب ترین هک ها انتخاب کردم تا ایشالا شروع خوبی باشه پس خوب گوش بدید<span lang="EN"><br />روشی که باهاش میتونید بلگفای دوستتونو هک کنید و حالشو بگیرید</span><span lang="FA">ما باید اول سیستم امنیتیشو از کار بنداریم یعنی همون جایی که ما پسوردمون یادمون می ره میریم از اونجا می گیریم (منظور همان</span><span lang="EN">forgot password</span><span lang="FA">است</span><span lang="EN">)</span><span lang="FA">برای این کار ابتدا وارد ایمیل خودتان (ایمیلی که در قسمت ایمیل خصوصی وبلاگ خودتون هست استفاده کنین) شوید و سپس مراحل زیر را به طور کامل انجام دهید</span><span lang="EN">:</span><span lang="FA">۱</span><span lang="EN">-</span><span lang="FA">برید به</span><span lang="EN">Compose</span><span lang="FA">همون جایی که میل می فرستید</span><span lang="EN"><br /></span><span lang="FA">در قسمت</span><span lang="EN">to</span><span lang="FA">بزنید</span><span lang="EN">blogtesk</span><a href="http://torancell.blogsky.com/"><span lang="EN">@yahoo.com</span></a><span lang="EN"><br /></span><span lang="FA">۲</span><span lang="EN">-</span><span lang="FA">در قسمت</span><span lang="EN">Subject</span><span lang="FA">آدرس وبلاگی که قرار هک بشه بزنید</span><span lang="EN"></span><span lang="FA">۳</span><span lang="EN">-</span><span lang="FA">و در قسمت سوم همون جایی که میل می زنید باید این رو بزنید تا بلاگفا هنگ کند</span><span lang="EN">:<br /><br />k1s%%@^@#LDMCA-23a_112~!!233#()$392(@)#)$(%s<br />###your weblog###!*amp;#^$@<br />###Your password###@@#!<br />*!amp;#%$%!@_)!#amp;$%@$@_#) """<br />::her or his weblog::</span><span lang="FA">به جای</span><span lang="EN">your weblog</span><span lang="FA">وبلاگ خودتون و به جای</span><span lang="EN">Your password</span><span lang="FA">پسورد خودتون و به جای</span><span lang="EN">Her or his weblog</span><span lang="FA">وبلاگ کسی که می خواهید هکش کنید را بنویسید</span><span lang="EN"><br /></span><span lang="FA">بعد از انجام درست مراحل بالا پسورد وبلاگ کسی که می خواستید هکش کنید برای شما ایمیل میشه</span></p> <p dir="ltr"><span lang="FA">اما باید بگم نباید زیاد خوشحال باشید چون شما با در دست داشتن رمز ورود دوستتون وارد وبش میشید ومسلما اولین کاری که میکنید اینه که رمزشو تغییر بدید و وبلاگشو تصاحب کنید با این کار فقط میتونید وبشو حدود چن ساعتی هک کنید چون بلافاصله ژس از تغییر رمز این رمز جدید توسط یاهو برای صاحب اصلی وبلاگ فرستاده میشه و شما دیگه کاری ازتون ساخته نیست چون اگه بار دوم صاحب اصلی وبلاگ رمزو تغییر بده دیگه به هیچ وجه هک نخواهد شد.</span></p> <p dir="ltr"><span lang="FA">پس دقت کنید شما همه ی مراحل بالا رو انجام بدید</span><span lang="EN">.<br />ولی هول نکنید و وقتی وارد وبلاگ طرف شدید اصلا رمزشو تغییر ندید به هیچ وجهبازم تاکیید میکنم به هیچ وجه</span></p> <p dir="ltr"><span lang="EN">تا اینجا شما میتونید وارد وب طرف بشید و مطالبشو دست کاری کنید اما به هیچ وجه رمزو تغییر ندیدتغییر دادن رمز خودش یه ترفند دیگه میخواد که ایشالا در صورت استقبال پست بعدی رو بهش اختصاص میدم</span><span lang="FA">نکته : این روش برای وبلاگ هایی که از سایت بلاگفا ساخته شده باشند ۱۰۰٪ کار میکنه ولی در مورد وبلاگ هایی که از سایت های دیگر ساخته شده باشند احتمال جواب دادن ۵۰ ٪ می باشد</span><span lang="EN">.</span><span lang="FA">نکته بسیار مهم : حتما باید وبلاگ خودتان که در ایجا وارد میکنید حداقل ۱ ماه از ساختش گذشته باشه و حدود ۱۰ پست در وبلاگتان داده باشید . در غیر این صورت نمی توانید از این ترفند استفاده کنید</span><span lang="EN">.</span><span lang="FA">امیدوارم ازش استفاده های بد بد نکنین فقط در حد حالگیری</span></p> </div> <div id="rate_38"></div> </div>

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها